بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما بهترین مکان برای نمایش تبلیغات شما

آخرین نطرات کاربران

امکانات جانبی



معروف ترین دروازه بانان جهان-قسمت 1 (نقل از ورزش11)

بازدید: 401
دسته بندی: مطالب مفید,ورزشی,,

بهترین دروازبانان تاریخ فوتبال جهان - قسمت1

 
1 اردیبهشت 1392
 
9766
27
 

 

در این مقاله به بررسی 4 دروازبان برتر تاریخ فوتبال می پردازیم.

- الیور کان

کاپیتان و بازیکن پیشین تیم ملی آلمان و باشگاه فوتبال بایرن مونیخ بوده ، کان یکی از بهترین دروازه‌بانان تاریخ فوتبال جهان بود. کان که هوادارن او لقب King یا سلطان را به او داده‌اند تنها دروازه‌بانی بود که توانسته عنوان بهترین بازیکن جام جهانی را از آن خود بکند.

الیور کان متولد پانزدهم ژوئن ۱۹۶۹ در شهر کارلسروهه در جنوب آلمان و در نزدیکی شهر اشتوتگارت است.او از هفت سالگی رو به ورزش فوتبال آورد و در تیم نوجوانان کالسروهه مشغول به بازی شد.او هرگز به تیم ملی جوانان دعوت نشد.سپس او از سال ۱۹۹۰ کار خود را در بوندس لیگا آغاز کرد و در سطح اول فوتبال آلمان شروع به فعالیت کرد.نخستین موفقیت او، رسیدن با تیم کارلسروهه به مرحله نیمه نهایی جام یوفا در سال ۱۹۹۳ بود.او با بازیهای خود و نوع خاص دروازه بانی اش همه را در آن مقطع زمانی در لیگ آلمان متعجب کردو در سال ۱۹۹۴ لقب «دروازه‌بان سال» را به خود اختصاص داد. تا اینکه در نهایت برای حضور در رقابتهای جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا به تیم ملی آلمان دعوت شد.ولی در تیم ملی دروازه‌بان سوم بود و سنگربان اول آلمان‌ها در آن سالها بدو ایگنر بود و کان هرگز نتوانست در جام هانی ۱۹۹۴ آمریکا به میدان برود.اما پس از بازگشت از جام جهانی و در شرایطی که مدت زمانی به آغاز فصل جدید بوندس لیگا باقی نمانده بود او در آغاز فصل ۹۵-۱۹۹۴ با پیشنهاد باشگاه باواریایی بایرن مونیخ مواجه شد.او با مبلغ پنج میلیون مارک بی درنگ از باشگاه کارلسروهه که از دوران کودکی در آن عضویت داشت به سمت مونیخ حرکت کرد و به قرمزهای باواریا پیوست.این مبلغ تا آن زمان در بوندسلیگا برای هیچ دروازه‌بانی پرداخت نشده بود.

الیور کان


او در سال ۱۹۹۵ دروازبان دوم آلمانها و رقیب اصلی آندریاس کوپکه بود.بایرنی‌ها در سال ۱۹۹۹ به خاطر الیور کان ستارهٔ تیم، در لیگ قهرمانان اروپا درخشیدند.اما در فینال مسابقات و در وقت اضافه با دریافت دو گل از منچستر یونایتد در حالی که تا دقیقه ۹۰ یک بر صفر بیش بودند بازی را واگذار کردند. الیور کان بعدها گفته بود که: «شوک بارسلونا را تا مدت‌ها نتوانستم فراموش کنم».
بایرن بعد از آن در سال ۲۰۰۱ توانست به لطف الیور کان بار دیگر در بازی نهایی حضور یابد و این بار در ضربات پنالتی بر «والنسیا» غلبه و جام قهرمانی را تصاحب کند. کان با دفع سه پنالتی، ستاره آن مسابقه لقب گرفت.
آلمان‌ها در جام جهانی ۲۰۰۲ توانستند مقام دوم را کسب کنند که این را مدیون ستارهٔ پرفروغ خودالیور کان بودند.الیور کان در جام جهانی ۲۰۰۲ به عنوان اولین دروازه‌بان جایزهٔ بهترین بازیکن جام (توپ طلای آدیداس) را تصاحب کرد.
الیور کان در ماه اکتبر سال ۲۰۰۸ رسما با انجام بازی خداحافظی کنارگیری خود را از فوتبال اعلام کرد.در این بازی تمامی بازی کنان سابق تیم بایرمونیخ و تیم ملی آلمان حضور داشتند و تماشاگران زیادی نیز به الیانس ارنای شهر مونیخ امده و الیور کان دروازه بان اسطوره‌ای این تیم را تشویق کردند.

افتخارات در باشگاه:

    بوندس لیگا: ۱۹۹۷, ۱۹۹۹, ۲۰۰۰, ۲۰۰۱, ۲۰۰۳, ۲۰۰۵, ۲۰۰۶, ۲۰۰۸
    جام حذفی فوتبال آلمان: ۱۹۹۸, ۲۰۰۰, ۲۰۰۳, ۲۰۰۵, ۲۰۰۶, ۲۰۰۸
    لیگا پوکال: ۱۹۹۷, ۱۹۹۸, ۱۹۹۹, ۲۰۰۰, ۲۰۰۴, ۲۰۰۷
    جام یوفا: ۱۹۹۶
    لیگ قهرمانان اروپا: ۲۰۰۱
    جام بین قاره‌ای: ۲۰۰۱
الیور کان
افتخارات در تیم ملی آلمان:

    قهرمانی در جام ملت‌های اروپا: ۱۹۹۶
    جام جهانی فوتبال دوم: ۲۰۰۲
    سوم جام جهانی: ۲۰۰۶

افتخارات شخصی:

    بهترین بازیکن بازی: برای عملکرد فوق العاده در دیدار فینال لیگ قهرمانان اروپا, ۲۰۰۱
    بهترین دروازه‌بان جهان فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال -اول: ۱۹۹۹, ۲۰۰۱, ۲۰۰۲
    بهترین دروازه‌بان جهان فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال - دوم: ۲۰۰۰
    بهترین دروازه‌بان جهان فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال - سوم: ۲۰۰۳
    بهترین دروازه‌بان جهان فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال - چهارم: ۲۰۰۴
    بهترین دروازه‌بان اروپا: ۱۹۹۹, ۲۰۰۰, ۲۰۰۱, ۲۰۰۲
    مرد سال فوتبال آلمان: ۲۰۰۰, ۲۰۰۱
    مرد سال فوتبال جهان: دوم, ۲۰۰۲
    بوندسلیگا بهترین دروازه بان: ۱۹۹۴, ۱۹۹۷, ۱۹۹۸, ۱۹۹۹, ۲۰۰۱
    توپ طلای جام جهانی:۲۰۰۲ ۲۰۰۲
    بهترین دروازه بان جام جهانی: ۲۰۰۲
    جایزه بازی جوانمردانه یوفا: ۲۰۰۱
    جایز ورزشی نشریه بیلد: ۲۰۰۶
 

-----------------------

- لف یاشین

لِو ایوانوویچ یاشین (که در ایران با نام لئو یاشین شناخته می‌شود) دروازه‌بان نامدار تیم ملی فوتبال شوروی بود که اغلب او را بهترین دروازه‌بان تاریخ فوتبال می‌دانند. یاشین بارها (و از جمله در جام جهانی) برای تیم ملی شوروی به میدان رفت. یاشین به دفع ضربات پنالتی معروف بود و در ضمن اولین دروازه بانی بود که عنوان فوتبالیست سال اروپا را کسب کرد.

لو یاشین

یاشین در سال ۱۹۲۹ در یک خانواده که پدرش کارگر صنعت بود متولد شد و در دوازده سالگی در یک کارگاه آهنگری مشغول بکار شد. او بین سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۶۷ اولین انتخاب برای ایستادن در دروازه اتحاد جماهیر شوروی بود. در این مدت او با تیم ملی کشورش در سه دوره جام جهانی یعنی سالهای ۱۹۵۸، ۱۹۶۲ و ۱۹۶۶ شرکت کرد، بازی‌های فوق العاده او در جام آخر باعث شد تا اتحاد جماهیر شوروی در ۱۹۶۶ به نیمه نهایی راه یابد. او همچنین در قهرمانی تیم اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۵۶ در بازی‌های المپیک ملبورن سهم بسازیی داشت. یاشین چهار سال بعد به همراه تیمش فاتح جام ملت‌های اروپا شد.

از مهمترین موفقیت‌های او این بود که در سال ۱۹۶۳ بعنوان بهترین بازیکن اروپا شناخته شد، او همچنان تنها گلری می‌باشد که این افتخار نصیب او شده‌است. یاشین در سن ۴۱ سالگی از بازی فوتبال خدا حافظی کرد و بازی خدا حافظی او در سال ۱۹۷۱ در مقابل تیم ستارگان اروپا انجام شد. عنکبوت سیاه لقبی بود که به دروازه بان افسانه‌ای شوروی داده بودند. او مدتی درتیم هاکی روی یخ دینامو به عنوان دروازه بان بازی کرد و همراه این تیم در سال ۱۹۵۳ قهرمان شوروی شد ولی از این سال به بعد به طور جدی به فوتبال پرداخت و در طی یک سال به پیراهن تیم ملی رسید. اولین بازی ملی وی در برابر سوئد و در هشتم سپتامبر ۱۹۵۴ بود که با پیروزی (۷-صفر) شوروی به پایان رسید. از این پس او به دروازه بان اصلی تیم ملی شوروی بدل شد، دروازه بانی که عامل موفقیت‌های این تیم در سال‌های بعد بود. در المپیک ۱۹۵۶ ملبورن به لطف درخشش یاشین، تیم شوروی به مدال طلای فوتبال دست یافت و دو سال بعد در جام جهانی ۱۹۵۸ حضور پیدا کرد. اوج موفقیت‌های شوروی در این سال‌ها، اولین دوره جام ملت‌های اروپا به سال ۱۹۶۰ بود که با هنرنمایی یاشین پس از پیروزی بر تیم یوگسلاوی (۲-۱) با فتح جام به پایان رسید و افسانه عنکبوت سیاه آغاز شد.
لو یاشین
در جام جهانی ۱۹۶۶ انگلیس، تیم شوروی با رهبری دروازه بان خود تا مرحله نیمه نهایی پیش رفت و در نهایت به مقام چهارم رسید. یاشین در سال ۱۹۶۳ عنوان بازیکن سال اروپا را به دست آورد، عنوانی که تنها یک بار به یک دروازه بان تعلق گرفته‌است. پس از سال‌ها درخشش و افتخار آفرینی در سطح ملی، لویاشین در ژانویه ۱۹۷۱ در حالیکه ۷۵ بار پیراهن تیم ملی کشورش را به تن کرد و برای دینامو مسکو ۳۲۶ بازی انجام داده بود از دنیای فوتبال خداحافظی کرد.

او در ۲۰۷ مسابقه از ۴۳۸ دیدار رسمی خود (۴۷%) گلی دریافت نکرد که رکوردی جالب توجه‌است. در سال ۱۹۸۶ به علت جراحت زانو مجبور به انجام عمل جراحی شد که نهایت ادامه زندگی او به قطع یکی از پاهایش منوط شد. یاشین در ماه مارچ ۱۹۹۰ پس از انجام ۸۱۲ بازی ملی و باشگاهی از دنیا رفت. فیفا به احترام وی از جام جهانی ۱۹۹۴ جایزه‌ای را تحت نام یاشین به بهترین دروازه بان جام جهانی اهدا می‌کند.

 

-----------------------

- ایکر کاسیاس

ایکر کاسیاس فرناندز- زادهٔ ۲۰ مه سال ۱۹۸۱، شهر مادرید در کشور اسپانیا - فوتبالیست اسپانیایی است. او به همراه این تیم موفق شده است قهرمان جام جهانی فوتبال شود. وی عضو تیم ملی فوتبال اسپانیا و باشگاه رئال مادرید می باشد. ایکر کاپیتان اول تیم ملی اسپانیا و کاپیتان اول تیم رئال مادرید و هم چنین انتخاب نخست مربیان برای دروازه‌بانی در تیم است. وی با بازوبند کاپیتانی، تیم ملی کشورش را به سوی قهرمانی در جام ملت‌های اروپا رهنمود کرد تا تیم ملی اسپانیا، بعد از ۴۴ سال بتواند قهرمان این رقابت‌ها شود. همچنین ایکر در درون دروازه و به عنوان کاپیتان تیم ملی، عضو تیم ملی اسپانیایی بود که برای اولین بار، قهرمان جام جهانی شد. او همچنین با۱۴۳ بازی برای اسپانیا رکورددار بیشترین بازی ملی برای کشورش می باشد.او چهار بار بهترین دروازه‌بان جهان از نگاه فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال شده است.

ایکر کاسیاس


از همان ابتدا، کاسیاس به عنوان یکی از بهترین دروازه‌بان‌های جهان شناخته شد و توانست جوایز زیادی کسب کند. وی تاکنون دوبار نامزد بهترین بازیکن سال اروپا شده است. در پایان سال ۲۰۰۹ نیز، برای سومین بار در تیم منتخب سال اروپا قرار گرفت. از جولای سال ۲۰۱۰ ایکر به جمع بازیکنانی پیوسته است که توانسته تمام افتخارات ملی و باشگاهی را کسب کند.

در جام جهانی ۲۰۱۰ نیز، کاسیاس به عنوان بهترین دروازه‌بان جام انتخاب شد.

یکر کاسیاس محصول تیم‌های پایه رئال مادرید است و از فصل ۹۱-۱۹۹۰ فوتبال خود را در رئال مادرید آغاز کرد. وی در سال ۱۹۹۹ برای اولین بار به تیم اصلی دعوت شد اما در آن بازی شرکت نکرد. از سال ۹۹-۱۹۹۸ وی به تیم اصلی آمد و با افت Bodo Illgner، ایکر به ترکیب اصلی راه پیدا کرد. در سال ۲۰۰۰ نیز ایکر به جوانترین دروازه‌بان تاریخ فوتبال تبدیل شد که در فینال مسابقات لیگ قهرمانان اروپا حضور یافته است (در ان بازی، تیم رئال مادرید با ۳ گل، تیم والنسیا را شکست داد).

در سال ۲۰۰۹، کاسیاس موفق شد که پس از پیروزی برابر تیم بلژیک، به رکورد جالب دیگری برسد. وی توانسته بود تا در ۵۶ بازی، دروازه خود را بسته نگه دارد و از این نظر، به زوبیزارتا رسید.(هر چند نکته قابل تامل این بود که کاسیاس این رکورد را در تنها ۹۸ بازی بدست آورده بود در حالیکه زوبیزارتا در ۱۲۶ بازی).

ایکر کاسیاس


دررقابت های یورو 2012 نیز پس از گذشت سه هفته که در بالاترین سطح ممکن برگزار شد ، با قهرمانی دراماتیک و البته تاریخی تیم ملی اسپانیا به پایان رسید،کاسیاس عملکرد درخشانی داشت وفقط با دریافت یگ بهترین دروازبان یورو2012انتخاب شد.ایکر کاسیاس در سال ۲۰۱۲ رکورد بسته نگه داشتن دروازه را شکست و در ۸۲ بازی گل نخورد. رکورد گذشته، ۷۲ بازی بود که در دستان ادوین فان‌درسار قرار داشت.در نهایت ایکر کاسیاس ، کاپیتان رئال مادرید و تیم ملی اسپانیا برای پنجمین سال پیاپی به عنوان بهترین دروازه بان سال جهان توسط کمیته بین المللی آمار و تاریخ فوبتال برگزیده شد .کاسیاس تنها دروازبانی در تاریخ دنیا فوتبال هست که پنج بار به عنوان بهترین دروازبان دنیا انتخاب شده است.

در همین حال، ایکر موفق شد به عنوان سومین نفر در تاریخ اسپانیا، به رکورد ۱۰۰ بازی ملی برسد و اکنون، با۱۴۳ بازی برای اسپانیا رکورد دار بیشترین بازی ملی برای کشورش می باشد.

در جام جهانی ۲۰۱۰ نیز، کاسیاس توانست تیم ملی کشورش را برای کسب نخستین قهرمانی تاریخ این کشور در رقابت‌های جهانی، هدایت کند . وی به عنوان سومین دروازه بان تاریخ موفق شده بود که به عنوان کاپیتان، جام را بالای سر ببرد. ایکر به عنوان بهترین دروازه بان این رقابت‌ها برگزیده شد. وی در بازی فینال، دو تک با تک را از بازیکنان تیم ملی هلند گرفت و در بازی با پاراگوئه، یک پنالتی را از بازیکنان این تیم گرفته بود.

افتخارات ایکر کاسیاس:

رئال مادرید

لالیگا : 5 بار |12-2011 و ۰۸-۲۰۰۷ و ۰۷-۲۰۰۶ و ۰۳-۲۰۰۲ و ۰۱-۲۰۰۰

سوپر کاپ اسپانیا : 3 بار | ۲۰۰۸ و ۲۰۰۳ و ۲۰۰۱

لیگ قهرمانان اروپا : ۲ بار | ۰۲-۲۰۰۱ ۲

سوپر کاپ اروپا : ۱ بار | ۲۰۰۲

باشگاه‌های جهان : ۱ بار | ۲۰۰۲

ایکر کاسیاستیم ملی (پایه)

زیر ۱۵ سال اروپا : ۱ بار | ۱۹۹۵

زیر ۱۶ سال اروپا : ۱ بار | ۱۹۹۷

جام جهانی نوجوانان : ۱ بار | ۱۹۹۹

تیم ملی

جام ملت‌های اروپا : ۲ بار | ۲۰۰۸ و۲۰۱۲

جام جهانی : ۱ بار | ۲۰۱۰
فردی

بهترین دروازه بان:

    در مجموع جایزه FIFA/Fifpro World's best goalkeeper : چهار بار | تا ۲۰۱۲ - ۲۰۱۳
    جایزه Bravo Award : یک بار | ۲۰۰۰
    جایزه Don Balón Award for Breakthrough Player of the Year : یک بار | ۲۰۰۰
    جایزه Zamora Trophy : یک بار | ۰۸-۲۰۰۷
    جایزه FIFPro World XI : دو بار | ۰۹-۲۰۰۸ و ۰۸-۲۰۰۷
    جایزه IFFHS Best Goalkeeper : دو بار | ۲۰۰۹ و ۲۰۰۸
    جایزه LFP best goalkeeper : یک بار | ۰۹-۲۰۰۸
    جایزه FIFA/Fifpro World's best goalkeeper : یک بار | ۰۹-۲۰۰۸
    جایزه FIFA World Cup Golden Glove : یک بار | ۲۰۱۰

تیم منتخب:

    عضور تیم سال از طرف UEFA : سه بار | ۲۰۰۹ و ۲۰۰۸ و ۲۰۰۷
    عضور تیم سال از طرف ESM : یک بار : | ۰۸-۲۰۰۷
    عضور تیم منتخب رقابت‌های یورو ۲۰۰۸
    عضور تیم سال از طرف FIFA.com : یک بار | ۰۹-۲۰۰۸
    عضو تیم منتخب جام جهانی ۲۰۱۰

 

-----------------------

- ناصر حجازی

ناصر حِجازی (۲۳ آذر ۱۳۲۸ در تهران-۲ خرداد ۱۳۹۰[۲] در تهران) مربی و بازیکن فوتبال ایرانی بود. او دروازه‌بان اول تیم ملی فوتبال ایران در دهه ۱۳۵۰ بود و ۲ قهرمانی در جام ملت‌های آسیا، ۱ قهرمانی در بازی‌های آسیایی و شرکت در المپیک و جام جهانی فوتبال را در کارنامه دارد. او هم‌چنین به هم‌راه تیم تاج قهرمانی در جام تخت جمشید و جام باشگاه‌های آسیا را تجربه کرده‌است.

ناصر حجازی


فدراسیون بین‌المللی تاریخ و آمار فوتبال حجازی را دومین دروازه‏بان برتر قرن بیستم قاره آسیا پس از محمد الدعایه عربستانی معرفی کرده‌است.

حجازی در دوران مربی‌گری هم تیم استقلال تهران را به نایب‌قهرمانی جام باشگاه‌های آسیا و قهرمانی لیگ آزادگان رساند.

ناصر حجازیوی در روز ۲ خرداد ۱۳۹۰ پس از تحمل مدت‌ها رنج ناشی از بیماری سرطان ریه در بیمارستان کسری تهران درگذشت و در تاریخ ۴ خرداد ۱۳۹۰ خورشیدی در «قطعه نام‌آوران» بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

ناصر حجازی و غلامرضا تختی تنها چهره‌های ورزشی هستند که نام آنها در مجموعه مفاخر و نام آوران ایران زمین در کنار نام‌هایی چون ابوعلی سینا، سعدی شیرازی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، عطار نیشابوری، امیر کبیر، کمال الملک، جلال آل احمد، پروین اعتصامی، پروفسور محمود حسابی، دکتر علی شریعتی و دکتر جعفر شهیدی قرار گرفته است.

دروازبانان برتر ایرانتیم فوتبال نادر در دسته دوم باشگاه‌های تهران اولین باشگاه حجازی بود و از همان تیم به تیم ملی جوانان و تیم ملی بزرگسالان رسید. در سال ۱۳۴۸ به تاج پیوست و در همان سال اول، قهرمانی جام باشگاه‌های آسیا و جام تخت جمشید را با این تیم به دست‌آورد. وی تا پایان دوران بازیکنی خود به‌جز یک سال و نیم در بین سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۸ که برای تیم شهباز بازی کرد و مدت کوتاهی پس از جام جهانی ۱۹۷۸ که با تیم منچستر یونایتد تمرین می‌کرد (عدم صدور کارت «آی. تی. سی» برای این دروازه بان ارزنده به دلیل نبود فدراسیون منسجم در ایران مانع از حضور حجازی در لیگ انگلیس شد)، در بقیه این مدت توپچی تاج و استقلال تهران بود و با این تیم چندین دوره قهرمانی در لیگ کشور، جام باشگاه‌های تهران، جام حذفی ایران و جام باشگاه‌های آسیا را جشن گرفت

حجازی در پایان دوران بازیکنی خود به بنگلادش رفته و پس از مدت کوتاهی دروازه‌بانی در تیم محمدان، سرمربی این تیم شد و در سال ۱۳۶۹ بازی خداحافظی خود را در همین تیم انجام داد.

ناصر حجازیحجازی اولین بازی ملی خود را در ۲۲ شهریور ۱۳۴۸ در آنکارا در مقابل تیم ملی پاکستان انجام داد که با نتیجه ۴ بر ۲ به نفع ایران پایان یافت. آخرین بازی او هم در سال ۱۳۵۹ و در بازی ایران- کویت انجام گرفت و بعد از آن به دلیل قانون عجیبی معروف به «قانون ۲۹ ساله‌ها» که حضور دروازه‌بانان بالای ۲۹ سال در تیم ملی را ممنوع می‌کرد از تیم ملی کنار گذاشته شد. این قانون آن زمان تنها به ناصرحجازی ابلاغ شد.

ناصر حجازی در دهه ۱۳۵۰ دروازه‌بان اصلی تیم ملی ایران بود و با این تیم دو بار قهرمان جام ملت‌های آسیا (۱۹۷۲ و ۱۹۷۶) و یک بار قهرمان بازی‌های آسیایی ۱۹۷۴ تهران شد و در جام جهانی ۱۹۷۸ آرژانتین و المپیک ۱۹۷۲ مونیخ هم شرکت کرد و سهمیه حضور در المپیک ۱۹۷۶ مونترآل و مقام سومی جام ملت‌های آسیا ۱۹۸۰ را هم به‌دست آورد.

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 4 ارديبهشت 1395 ساعت: 15:8 منتشر شده است

برچسب ها : ,
نظرات()

زندگینامه یوهان کرویوف( نقل از همشهری آنلاین)

بازدید: 297
دسته بندی: مطالب مفید,ورزشی,,

زندگینامه: یوهان کرایف (۱۹۴۷-۲۰۱۶)

ورزش > فوتبال - همشهری آنلاین - مریم دری‌منش:
هندریک یوهانس کرایف در تاریخ ۲۵ آوریل سال ۱۹۴۷ در آمستردام هلند به دنیا آمد. او در ۲۴ مارس ۲۰۱۶ درگذشت

کرایف یکی از بااستعدادترین بازی‌سازان تمام تاریخ فوتبال و سمبل تیم ملی فوتبال هلند در دهه 70 بوده است. وی پس از دوران بازیگری، در کسوت مربی نیز بسیار موفق عمل کرد.

او فوتبال را در هفت سالگی آغاز کرد. مادرش یک نظافتچی در باشگاه آژاکس آمستردام بود، جایی که رینوس میشل او را کشف کرد.

پسر وی، یوردی نیز یک فوتبالیست معروف است که مدتی نیز در بارسلونا شاگردش بوده است.

شیوه بازی

او اسما یک مهاجم میانی بود، اما به دلیل سیستم کلی بازی، در همه جای زمین بازی می‌کرد. گاهی توپ را تا عمق زمین خودی می‌برد، گاهی ناگهان با عملی مخرب (برای حریف)، به بال راست یا چپ می رفت. او برای فوتبال آن زمان یک کار انقلابی بود. 
کرایف پیش از هرچیز به خاطر قدرت تکنیکی، سرعت و قدرت رهبری‌اش شهرت داشت. با این وجود، بزرگ‌ترین نقطه قدرت او نگاه کلی‌اش به بازی بود که او را به عنوان یک بازی‌ساز متمایز می‌ساخت.

فعالیت باشگاهی

کرایف در طول دوران بازی‌اش در تیم‌های باشگاهی آژاکس آمستردام، اف. ث. بارسلونا، لس آنجلس آزتک، واشینگتن دیپلمات، لوانته و فاینورد روتردام بازی کرده است.

آژاکس آمستردام

حضور او در آژاکس د ر15 نوامبر سال 1964 در بازی مقابل تیم گرونینگن آغاز شد که وی در این دیدار که تیمش 1 بر 3 بازنده شد، تک گل آژاکس را به ثمر رساند. اما تازه در فصل 1966/1965 بود که وی توجه همگان را به خود جلب کرد. بعد از زدن دو گل در مقابل دور ویلسکراخت اشترک در لیگ هلند، تبدیل به بازیکن ثابت تیمش شد. در آن فصل وی موفق شد در 25 بازی، 23 گل وارد دروازه حریفان بکن و آژاکس با حضور او قهرمان هلند شد. 
وی سال بعد با آژاکس به هردو قهرمانی لیگ و حذفی دست یافت و خودش با زدن 33 گل،‌ آقای گل مسابقات شد.

سال بعد هم موفق شد جام قهرمانی را بالای سر برده و برای دومین بار مرد سال فوتبال هلند شود. او با آژاکس به فینال جام باشگاه‌های اروپا هم رسید که در آن دیدار با 1 بر 4 نتیجه را به تیم ایتالیایی آ. ث. میلان واگذار کرد.

در فصل 1970/1969 برای دومین بار فاتح هردو جام باشگاهی هلند شد. در فصل بعد برای اولین بار به شدت مصدوم شد. پس از انجام یک عمل جراحی در دیدار مقابل آیندهوون در 30 اکتبر 1970 به میدان بازگشت. در این بازی برای اولین مرتبه، شماره 14 اسطوره‌ای را به تن کرد،  چراکه هم‌تیمی‌اش، گری مورن پیراهن شماره 9 کرایف را تصاحب کرد. از این زمان به بعد، وی در بیشتر بازی‌ها با شماره 14 ظاهر شد. در 29 نوامبر سال 1970 در دیدار مقابل آ. زد. آلکمار که با پپیروزی 8 بر 1 همراه بود، به رکورد 6 گل در یک بازی دست یافت. در همان فصل، آژاکس با پیروزی 2 بر 0 در بازی فینال جام باشگاه‌های اروپا در برابر پاناتینایکوس آتن یونان، برای اولین بار قهرمان باشگاه‌های اروپا شد. در همان سال، یوهان کرایف هم برای اولین بار مرد سال فوتبال اروپا شد.

در فصل 72/1971 آژاکس توانست با کرایف از عنوان قهرمانی اروپا در مقابل اینتر میلان دفاع کند. در بازی فینال، کرایف هر دو گل  آژاکس را وارد دروازه اینتر کرد. در فصل پاییز بعد از آن، آژاکس با برتری مقابل تیم ایندپندنته از آرژانتین، قهرمان جام باشگاه‌های جهان شد. در ژانویه 1973، با پیروزی 3 بر 2 در برابر گلاسکو رنجرز اسکاتلند، قهرمانی سوپرجام اروپا هم به دست آمد. آژاکس فصل 73/1972را با سومین قهرمانی پیاپی لیگ به پایان برد. در این فصل، کرایف در دیدار دربی مقابل اف. سی. آمستردام، اولین و نیز آخرین گل به خودی را وارد دروازه تیمش کرد.

در تابستان 1973 یوهان کرایف پس از کسب شش قهرمانی لیگ، چهار قهرمانی حذفی، سه قهرمانی اروپا، یک قهرمانی باشگاهی جهان و یک قهرمانی سوپرجام اروپا، آژاکس را به مقصد بارسلونا ترک کرد. کاتالان‌ها برای این انتقال، تقریبا 6 میلیون گولدن هلند پرداخت کردند.

اف. ث. بارسلونا

کرایف از همان بدو ورود تبدیل به بازیکن محبوب کاتالان‌ها شد و قبل از هرچیز به خاطر یکی از اظهاراتش مبنی بر این که بارسلونا را در مقابل رئال مادرید انتخاب کرده است، چراکه نمی‌توانسته در باشگاهی بازی کند که با دیکتارتور آن زمان اسپانیا، فرانسیسکو فرانکو مرتبط بوده است. پس از آن هم به دلیل این که پسرش را به شکل نام‌های کاتالانی، یوردی نامید بر محبوبیتش افزوده شد. بارسلونا با کرایف برای اولین بار پس از سال 1960 قهرمانی باشگاه‌های اسپانیا را کسب کرد و در همان سال بازهم کرایف به عنوان مرد سال فوتبال اروپا برگزیده شد.

او در دورانی که در بارسا بازی می‌کرد گل معروفش را زد. در بازی مقابل آتلتیکو مادرید، کرایف به هوا پرید و با وجود این که توپ پشت سرش بود، بدون این که آن را ببیند با پاشنه پای راستش آن را وارد دروازه آتلتیکو کرد.

آمریکا

در سال 1979، زمانی که بیش از 30 سال سن داشت به آمریکا رفت. او قراردادی با باشگاه لس آنجلس آزتک به امضاء رساند. در آنجا فقط یک فصل ماند. فصل بعد،‌ یک سال در شهر واشینگتن دی سی در تیم واشینگتن دیپلماتس بازی کرد. 
بازگشت به هلند

پس از حضوری کوتاه در باشگاه اسپانیایی لوانته، به وطنش، هلند برگشت. با کسب دو عنوان قهرمانی با آژاکس در سال‌های 1982 و 1983، این تیم قرارداد کرایف را تمدید نکرد و او راهی روتردام شد. در آخرین فصل بازی‌اش در فاینورد روتردام، یک بار دیگر توانست هردو عنوان قهرمانی باشگاهی هلند را به دست بیاورد. وی در سال 1984 به فعالیتش پایان داد.

تیم ملی

 اولین بازی ملی کرایف در تاریخ 7 سپتامبر سال 1966 در روتردام در دیدار مقدماتی جام ملت‌های اروپا در برابر مجارستان بود (2 : 2). درست در دومین بازی ملی بود که شیوه بازی شتاب‌زده و بدون فکر او منجر به یک بدبیاری شد. او در بازی مقابل چکسلواکی از سوی رودی گلوکنر، داور اهل آلمان شرقی آن دیدار در دقیقه 76 از زمین اخراج شد. بدین ترتیب او اولین بازیکن هلندی بود که در یک دیدار ملی از زمین مسابقه اخراج می‌شد. پس از گذراندن یک سال محرومیت از سوی فدراسیون فوتبال هلند، در تاریخ 13 سپتامبر 1967 توانست دوباره در تیم ملی حضور پیدا کند. در این دیدار، تنها پس از دو دقیقه در دیدار مقدماتی جام ملت‌های اروپا، گل پیروزی را وارد دروازه آلمان شرقی کرد.

کرایف در سال 1974 که هلند نایب قهرمان جام جهانی شد، کاپیتان  این تیم بود. در آن جام، هلند در نمایشی درخشان با چهار گل آرژانتین را شکست داده و نیز برزیل، مدافع عنوان قهرمانی را  با دو گل از پیش رو برداشت. اما در فینال در مقابل آلمان، میزبان بازی‌ها 1 بر 2 مغلوب شد.

صحنه‌ای از دیدار هلند و آرژانتین

وی آخرین بازی ملی‌اش را در26 اکتبر سال 1977 در آمستردام در مقدماتی جام جهانی در مقابل بلژیک انجام داد که به پیروزی 1 بر 0 هلند انجامید. بعد از این که کرایف از تیم ملی کناره‌گیری کرد، ارنست هاپل که کمی قبل از جام جهانی 1978 آرژانتین از سوی فدراسیون فوتبال هلند به سرمربیگری تیم ملی منصوب شده بود، سعی کرد او ار متقاعد به بازگشت به تیم کند،‌ اما موفق نشد. دلیل واقعی تصمیم وی، تا امروز بر کسی آشکار نشده است.
یوهان کرایف در مجموع 48 بازی ملی انجام داد و 33 گل هم زد و تیمش را 33 بار به عنوان کاپیتان در زمین هدایت کرد.

به علاوه وی دوبار هم برای تیم منتخب کاتالان بازی کرد که البته گلی به ثمر نرساند.

فعالیت به عنوان مربی

آژاکس آمستردام

در فقط دو سال مربیگری در آژاکس، دوبار در سال‌های 1986 و 1987 قهرمانی جام حذفی هلند و یک بار قهرمانی جام در جام اروپا (1987) را به دست آورد. او توانست با این کار، پا جای پای سلف و استاد خود، رینوس میشل بگذارد.

اف. ث. بارسلونا

کرایف یک بار دیگر در سال 1988 آمستردام را به مقصد کاتالونیا ترک کرد. بارسلونا تحت هدایت وی، چهار بار پیاپی قهرمانی لالیگا، یک بار قهرمانی جام حذفی اسپانیا، سال 1992 قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا، و یک بار قهرمانی سوپرجام اروپا را به دست آورد. کرایف بازیکنانی چون رونال کومان، میشائیل لادروپ، هریستو استویچکوف و روماریو را به بارسا آورد.
نام کرایف در نزد هواداران بارسلونا تا امروز " ال سالوادور " به معنای نجات‌بخش باقی مانده است.

افتخارات

به عنوان بازیکن

نه بار قهرمانی باشگاه‌های هلند با آژاکس آمستردام: 1966، 1967، 1968، 1970، 1972، 1973، 1982، 1983، و یک بار با فاینورد روتردام: 1984
شش بار قهرمانی جام حذفی هلند با آژاکس آمستردام: 1967، 1970، 1971، 1972، 1983، و یک بار با فاینورد روتردام:  1984
دو بار آقای گلی هلند با آژاکس آمستردام: 1967، 1972
یک بار قهرمانی باشگاه‌های اسپانیا با بارسلونا: 1974
یک بار قهرمانی جام حذفی اسپانیا با بارسلونان: 1978
سه بار قهرمانی باشگاه‌های اروپا با آژاکس آمستردام: 1971، 1972، 1973
نایب قهرمانی جام جهانی با تیم ملی هلند: 1974
مقام سومی جام ملت‌های اروپا با تیم ملی هلند: 1976
فوتبالیست قرن اروپا: 1999
سه بار مرد سال فوتبال اروپا: 1971، 1973، 1974

به عنوان مربی

دو بار قهرمانی جام حذفی هلند با آژاکس آمستردام: 1986، 1987
یک بار قهرمانی جام در جام باشگاه‌های اروپا با آژاکس آمستردام: 1987، و یک بار با بارسلونا: 1989
چهار بار قهرمانی باشگاه‌های اسپانیا با بارسلونا: 1991، 1992، 1993، 1994
یک بار قهرمانی جام حذفی اسپانیا با بارسلونا: 1990
یک بار قهرمانی جام باشگاه‌های اروپا با بارسلونا: 1992
یک بار قهرمان سوپرجام اروپا با بارسلونا: 1992

افتخارات دیگر

کسب لقب شوالیه لژیون افتخاری: 1999

برای شصتمین سال تولد وی در 25 آوریل سال 2007، باشگاه آژاکس آمستردام اعلام کرد که پیراهن شماره 14 را بایگانی کرده و به هیچ بازیکن دیگری نخواهد داد.

کرایف در حال حاضر در تلویزیون هلند به عنوان مفسر ورزشی مشغول فعالیت است.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 4 ارديبهشت 1395 ساعت: 14:58 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

زندگینامه مارادونا

بازدید: 277
دسته بندی: مطالب مفید,ورزشی,,
زندگینامه مارادونا

بیوگرافی مارادونا :فوتبالیست

 


 

 

 

 

 

بیوگرافی مارادونا:فوتبالیست

 

 

نام کامل: ديه گو مارادونا

مليت: آرژانتين

متولد: 30 اکتبر1960 در بوئنوس آيرس

پست: هافبک مياني - هافبک چپ

تعداد بازي هاي ملي: 90 بازي از سال 1977 تا 1994 ميلادي

 

افتخارات ملي: کسب مقام قهرماني جام جهاني 86 مکزيک و نايب قهرماني جام جهاني 90 ايتاليا، قهرماني جوانان جهان 79

 

 

نام ديه گو مارادونا در دنياي فوتبال بيش از آنکه به خاطر نبوغ و خلاقيت و بازي هاي استثنايي او بيايد، به دليل جنجال ها و اخباري است که از زمان بازيگري او در ناپل ايتاليا همواره حول و حوش اين بازيکن شاخص آرژانتيني بوده است.

 

 

ديه گو يکي از بااستعدادترين بازيکنان نسل فوتبال جهان است که در خانواده يي فقير و پرجمعيت به دنيا آمد. فوتبال را در باشگاه آرجنتينوس جونيورز آغاز کرد و 15ساله بود که به تيم اول باشگاه پيوست. در حالي که تنها 17سال داشت به تيم ملي آرژانتين دعوت شد و در برابر مجارستان يک نيمه بازي کرد.

 

 

قدرت بازي سازي، پاس هاي بلند و کوتاه ميليمتري، قدرت حفظ توپ و هوش سرشار رهبري تيم در ميانه ميدان، ضربه هاي ناگهاني و حياتي، حفظ تعادل و قدرت پا به توپ عالي و بسياري از خصوصيات ديگر يک فوتباليست طراز اول در مارادونا جمع شده بود و اگر از نظر شخصيتي در حد مطلوبي بود بي ترديد در کنار بزرگان فوتبال دنيا يکي از ده مرد برتر فوتبال جهان نام مي گرفت.

 

 

پس از آن که «سزار منوتي» مربي بزرگ تيم ملي آرژانتين ديه گو را به دليل اخلاق و رفتار ناپايدارش و ناپختگي دوران جواني از تيم ملي کنار گذاشت و نام او را براي جام جهاني 78 در ليست تيم نياورد، مارادونا جام جهاني جوانان 79 توکيو را ميدان تاخت و تاز خود قرار داد و تيم ملي کشورش را به مقام قهرماني جهان رساند.

 

 

وقتي مارادونا در تيم باشگاهي آرجنتينوس جونيورز، در 166 بازي 116 گل به ثمر رساند، باشگاه معروف بوکاجونيورز حاضر شد براي خريد او پول خوبي پرداخت کند. اين بار رکورد او بهتر شد و در 28بازي، 40 گل زد و در سال 1981 با بوکاجونيورز قهرمان آرژانتين شد. کم کم نام جوان با استعداد آرژانتيني بر سر زبان ها افتاد و بارسلون با پرداخت بالاترين مبلغ، او را به ايالت کاتالونيا برد. از سال 1982 تا 1984 بارسلون محل بروز استعدادها و بازي هاي ديه گو بود. هافبک پرتوان آمريکاي جنوبي قهرماني سال 83 اسپانيا را براي بارسلون به ارمغان آورد.

 

 

حال تيم ناپل ايتاليا خواهان او بود و مبلغ بسيار بالايي به او پيشنهاد کرد تا در سال 84 به شهر ناپل مهاجرت کند. مارادونا هفت سال در ناپل ماند و در سال 1991که از ايتاليا به آرژانتين برگشت، معروف ترين و محبوب ترين ورزشکار شهر ناپل بود.

 

 

او يک تنه ناپل را به دو مقام قهرماني در سال 1987 و 1990 رساند. پس از بازگشت مارادونا به وطنش، تيم ناپل ديگر نتوانست قامت راست کند و حتي به دسته دوم بازي ها سقوط کرد. در سال 9119 مارادونا به اتهام حمل و مصرف مواد مخدر، از ايتاليا اخراج شد و به کشورش بازگشت و از آن سال به طور مرتب باشگاه خود را عوض کرد. معروف ترين باشگاهي که بعد از جام جهاني 94 در آن توپ زد، بوکاجونيورز بود که در سال هاي 9619 و 9719 در آن بازي کرد.

 

 

مارادونا چندي نيز مربي راسينگ بود که به دليل عدم موفقيت از کار برکنار شد.

 

 

در عرصه بازي هاي ملي موفقيت مارادونا بسيار چشمگير بود، بازيکني با قد کوتاه، اما با استارت هاي انفجاري؛ در هر لحظه يي که ديه گو اراده مي کرد قادر بود خط دفاعي حريف را به هم بريزد و با پاسي ناگهاني مهاجمان تيمش را صاحب موقعيت گل کند.

 

 

بازيکن برجسته يي مثل او همواره در زمين بازي، هدف تکل هاي خشن مدافعان حريف بود. قدرت بدني مرد کوچک آرژانتيني در سال هايي که هنوز به مواد غير مجاز روي نياورده بود غيرقابل تصور مي نمود. در ضربه هاي آزاد يک استاد به تمام معنا بود. ضربات پاي چپ او از پشت محوطه جريمه، کمتر خطا مي رفت. در جام جهاني اسپانيا و به هنگام ديدار با برزيل به دليل خطاي غيرورزشي از زمين اخراج شد تا باعث حذف آرژانتين شود؛ اما جام جهاني 86 مکزيک ميداني ديگر براي او بود. در آن سال او به قله شهرت و تکامل در عامل بازيگري رسيد و در راس يک تيم خوب و آرماني به رهبري دکتر کارلوس بيلاردو، اجازه نداد جام قهرماني از قاره آمريکا خارج شود. بازي هاي اعجاب انگيز مارادونا در مسابقات مقدماتي سبب شد مربيان تيم هاي حريف همواره چند بازيکن را مامور يارگيري مارادونا کند.

 

 

اما يارگيريها و خطاهاي متعدد نيز مانع بازي سازي و ارسال پاس هاي زيبا و به واقع استثنايي او نبود. او در بازي با انگلستان با زيرکي بسيار و با ضربه دست توپ را وارد دروازه حريف کرد تا اين گل به عنوان يک گل تاريخي در جام هاي جهاني ثبت شود. پس از آن با گلي ديگر بلژيک را از رسيدن به ديدار نهايي محروم کرد تا آرژانتين در برابر آلمان برگزارکننده ديدار پاياني جام جهاني مکزيک باشد. درخشش او سبب شد در پايان، بازي سه بر دو به سود آرژانتين خاتمه يابد و براي بار دوم جام جهاني نصيب آرژانتين شود. مارادونا در جام جهاني مکزيک به عنوان بهترين بازيکن شناخته شد. چهار سال بعد در جام جهاني ايتاليا، ستاره اقبال آرژانتين بلند بود که مارادونا يک بازي زيبا و تحسين برانگيز مقابل برزيل انجام داد تا تيم پر مهره رقيب را از دور رقابت ها حذف کند.

 

 

دو تيم آلمان و آرژانتين برگزار کننده ديدارنهايي بودند. پس از آنکه تيم آرژانتين به علت اخراج دو بازيکن خود 9 نفره بازي مي کرد، ضربه پنالتي «آندرياس بره مه» تيري بر قلب مارادونا بود تا تيم آرژانتين به مقام نايب قهرماني جهان بسنده کند. سال 1994 و جام جهاني آمريکا پايان کار ديه گو مارادونا در سطح ملي بود. مارادوناي 34 ساله به قدر کافي پخته بود که با وجود اضافه وزن، تيمش را رهبري کند؛ اما يک اشتباه اخلاقي و دوپينگ او در جريان بازي ها موجب شد تا او از بازي ها اخراج شود و 15 ماه از بازيهاي بين المللي محروم شود. پس از اخراج مارادونا تيم ملي آرژانتين ديگر کمر راست نکرد و خيلي زود از دور رقابت ها حذف شد. مارادونا با اين کار غيراخلاقي، مانع از اين شد که به عنوان اسطوره يي در جهان فوتبال نامش جاودانه شود و در کنار بزرگاني چون دي استفانو، پله، کرايف، و بکن باوئر قرار گيرد. آخرين دسته گل مارادونا، تيراندازي به سوي خبرنگاراني بود که سعي داشتند در زمان محروميت او از بازي هاي بين المللي، از او عکسبرداري کنند. او همچنان قصد داشت در فوتبال حرفه يي به مربيگري بپردازد و حاضر نيست با دنياي توپ گرد وداع کند.

 

منبع:fun4fa.net

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 3 ارديبهشت 1395 ساعت: 23:22 منتشر شده است

برچسب ها : ,,
نظرات()

وقتی عادل فردوسی پور کوچک بود

بازدید: 320
دسته بندی: مطالب مفید,ورزشی,,

 

وقتی عادل فردوسی پور کوچک بود!

عادل فردوسي‌پور در برنامه «نود» شامگاه گذشته با پخش قسمت‌هايي از حضورش در «مسابقه هفته» كه به 17 ـ 18 سال قبل برمي‌گشت، ياد مرحوم منوچهر نوذري، مجري موفق دهه‌ي 60 تلويزيون را گرامي داشت. 

به گزارش رجانیوز، فردوسي‌پور پس از پخش بخش‌هايي از فيلم حضورش در «مسابقه هفته»، توضيح داد كه در هنگام شركت در اين مسابقه، 19 ساله بوده و اين فيلم توسط فردي كه در اين مسابقه رقيب وي بوده و اتفاقا توسط خود او حذف شده، برايش ارسال شده است. 

فردوسي پور توضيح داد كه در اين مسابقه تا مراحل پاياني پيش رفته و خود وي هم حذف شده است. 

از نكات جالب توجه در اين فيلم، پرسيدن سوالي فوتبالي درباره‌ پله ـ فوتباليست برزيلي ـ توسط منوچهر نوذري از عادل فردوسي‌پور بود. عادل فردوسي‌پور نيز با بيان نام كامل پله با عنوان «اديسون آرانتس دو ناسيمنتو پله»، تعجب منوچهر نوذري را برانگيخت و عكس‌العمل جالب او را موجب شد. 

مرحوم منوچهر نوذري پس از دريافت اين پاسخ از سوي عادل فردوسي پور با تعجب از وي پرسيد كه به فوتبال علاقه دارد؟ و فردوسي‌پور كه با شماره‌ سه در اين مسابقه شركت كرده بود، به سوال نوذري پاسخ مثبت داد. 

نوذري در ادامه از فردوسي پور خواست كه يك بار ديگر نام كامل پله را بگويد و پس از اداي اين نام طولاني از سوي مجري حال حاضر «نود»، مرحوم نوذري با شوخي خطاب به فردوسي پور گفت: خودتي...! كه اين واكنش خنده‌ تمام شركت‌كنندگان را برانگيخت.

 

 
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 3 ارديبهشت 1395 ساعت: 17:2 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

بیوگرافی اسطوره فوتبال جهان-پله

بازدید: 321
دسته بندی: مطالب مفید,ورزشی,,

 

بیوگرافی اسطوره فوتبال جهان : پله

 



 

 

 

بیوگرافی اسطوره برزیل پله:فوتبالیست

 

ادیسون آرانتس دوناسیمنتو ملقب به پله (زادهٔ ۲۳ اکتبر ۱۹۴۰) بازیکن سابق تیم ملی فوتبال برزیل است. پله در دوران بازی‌گری خود سه جام جهانی را کسب کرد و رکوردهای بسیاری را شکست (از جمله اولین بازیکنی که ۱۰۰۰ گل به ثمر رساند). از القاب دیگر او «او ری» (شاه) و «پرولا نگرا» (مروارید سیاه) بودند. او عموما به عنوان بزرگ‌ترین بازی‌کن تاریخ جهان شناخته می‌شود.

 

او ضمن مهارت بازی به عنوان هافبک یا مهاجم، مهارت کامل بازی با هر دو پا را داشت. تمام‌کننده‌ای قهار بود، دریبل‌زنی بی‌نظیر و پاسوری به یاد ماندنی. او حتی - به عنوان یک فوروارد - تکل‌زن قهاری نیز بود. سرعت و قدرت شوت او از معروف‌ترین ویژگی‌هایش هستند.

 

 

او در دوران حرفه‌ای خود سه جام جهانی را کسب کرد و ۱۲۸۱ گل به ثمر رساند. او تمام دوران فوتبال خود را در باشگاه برزیلی سانتوس بازی کرد و تنها سال‌های آخر عمر را به آمریکا رفت تا برای کوسموس بازی کند. بعد از بازنشستگی در ۱۹۷۷ او به عنوان شخصیتی ورزشی فعالیت کرده‌است و مدتی وزیر وزرش برزیل بوده‌است.

 

 

باز هم سلام به همه عزیزان از تاخیری که داشتم از همه پوزش میخوام یکم سرم شلوغ بود اما دوباره میخوام از فوتبال بگم و اینبار از پله اسطوره و سلطان فوتبال جهان بگم . پله یا به عبارتی ادسون ارانتس دونا سیمونته ستاره سابق فوتبال جهان متولد 23 اکتبر 1940 میلادی در Três Coraç?es (MG), Brazil میباشد . پله را بسیاری از کارشناسان خبره فوتبال جهان برترین و بزرگترین فوتبالیست تاریخ جهان می نامند . کسی که در 17 سالگی تونست تیم برزیل رو برای اولین بار قهرمان جهان کند . در واقع لقب پله در دنیا "The King of Football" سلطان فوتبال و در جایی دیگر هم به "The King Pelé" یا سلطان پله معروف میباشد . وی همچنین لقب Footballer of the Century یا همون برترین فوتبالیست قرن رو هم از سوی فیفا از ان خودش کرده است . وی همچنین عنوان Athlete of the Century یا همون برترین ورزشکار قرن رو هم از سوی کمیته بین المللی المپیک برای خودش اختصاص داده . پله همچنین یکی از اعضای National Soccer Hall of Fame یا تالار افتخارات فوتبال هم میباشد . وی همچنین تنها فوتبالیستی در جهان میباشد که تونسته در دنیای حرفه ای فوتبال بیش از 1000 گل به ثمر برسونه البته به احتمال فراوان روماریو ستاره دیگری از برزیل هم که الان به مرز 999 گل رسیده بتونه به جمع پله بپیونده . پله در 15 سالگی به تیم Santos Futebol Clube و در 16 الگی وارد تیم ملی برزیل و در 17 سالگی هم با برزیل قهرمان جهان شد . وی با وجود پیشنهادهای بزرگ از سوی تیمهای ثروتمند اروپایی در تیم خود سانتوس باقی ماند و 2 دهه برای این تیم بازی کرد چیزی که الان دیگه بین بازیکنان وجود نداره و یک بازیکن به محض دریافت یک پیشنهاد یه دلار بیشتر تیم خود و طرفدارانی که به عشق او به استادیوم میرفتند رو ترک میکنه و به یه تیم دیگر میره . در واقع پله به هیچ وجه پول رو به هواداران سانتوس ترجیح نداد و از این نظر هم یه نابغه در جهان هست .

 

 

 

پله در نهایت در سال 1975 از دنیای فوتبال خداحافظی کرد البته نه به صورت کامل . از تکنیکهایی که پله در اونها شهرت داشت میشه به دریبل های بدون استپ و پاسهای رویایی و سرعت و شوتهای محکم و ضربات سر استثنایی اون نام برد . پله همچنین برترین گلزن تاریخ فوتبال برزیل هم میباشد . و جالب تر اینکه تنها فوتبالیست در جهان که موفق شده 3 بار قهرمان جهان بشود . پله در نهایت در سال 1977 به صورت کامل از دنیای فوتبال خداحافظی کرد و در حال حاضر هم یکی از سفیران فوتبال در جهان میباشد . پله در خانواده اش به Dico شهرت داشت . در واقع شهرت اصلی او Pele نبوده بلکه به دلیل اینکه وی به دروازه بان تیم واسکوداگاما که نام وی Bilé بوده علاقه خاصی داشته لقب او را هم پله یا Pilé می نامند . پدر پله هم فوتبالیست بود اما به دلیل اسیب دیدگی از ناحیه زانو زود از دنیای فوتبال اون هم با تیم Atletico Mineiro خداحافظی کرد . در سن 15.5 سالگی به تیم جوانان سانتوس و پس از یک سال بازی به تیم بزرگسالان سانتوس پیوست . پله در اولین بازی برای تیمش در برابر کورینتیانس که با برد 7-1 این تیم همراه بود یک گل به ثمر رسوند . در سن 16 سالگی در صدر جدول گلزنان لیگ برزیل قرار گرفت . فقط بعد از 10 ماه از عقد قرارداد حرفه ای با سانتوس به تیم ملی برزیل دعوت شد . بعد از جام جهانی 1962 با تیم برزیل بسیاری از تیمهای ثروتمند اروپایی خواهان وی شدند اما دولت برزیل با اعلام اینکه پله به عنوان گنجینه ملی برزیل میباشد مانع از پیوستن وی به تیمهای اروپایی شد . در 19 نوامبر 1969 پله موفق شد 1000 امین گلش رو به ثمر برساند .

 

 

 

در واقع این گل در استادیوم ماراکانا و در برابر تیم واسکوداگاما و از روی نقطه پنالتی به ثمر نشست . در جایی پله اعام کرد که زیباترین گلی که زده در استادیوم Rua Javari stadium و در لیگ Campeonato Paulista و در برابر رقیب منطقه ای سائوپائولو یعنی Juventus بوده است هر چند تصویر ویدیویی از این گل وجود نداره اما به درخواست پله یک انیمیشن از این صحنه درست شد . البته با ارزشترین گل یا به عبارتی goal worthy of a plaque در برابر فلومیننزه و در استادیوم ماراکانا و در مارس 1961 رخ داد که این گل رو هم زیباترین گل در تاریخ استادیوم ماراکانا شناخته اند . یکی از داستانهای جالب در مورد پله به این صورت هست که در سال 1967 دو گروه از نفاق افکنان در نیجریه که با هم جنگ میکردند 2 روز را اعلام اتش بس میکنند تا بتونن بازی دوستانه پله را در لاگوس مشاهده کنند . در سال 1972 و پس از 17 سال بازی در تیم سانتوس از این تیم خداحافظی کرد و در سال 1974 با تیم امریکایی نیویورک کاسموس برای فصل 1975 قراداد امضا کرد . و در اخرین سال حضورش در این تیم موفق شد این تیم را به مقام قهرمانی لیگ امریکا برساند البته در سال 1977 میلادی . در اول اکتبر 1977 کفشهایش را برای همیشه در برابر خیل عظیمی از مردم در استادیوم Giants Stadium اویزان کرد . در این دیدار دوستانه وی یک نیمه در تیم کاسموس و یک نیمه هم در تیم سابقش سانتوس بازی کرد و در پایان دیدار هم پیراهن شماره 10 تیم سانتوس به افتخار وی برای همیشه بازنشسته شد و به پله تعلق گرفت . اولین بازی ملی پله در 7 جولای 1957 برابر ارژانتین و به شکست 2-1 برزیل منجر شد که در ان بازی پله تنها گل برزیل را به ثمر رساند یعنی 3 ماه قبل از رسیدن به سن 17 سالگی . اولین گلش در جام جهانی هم در برابر ولز و در جام جهانی 1958 سوئد بود که به عنوان جوانترین بازیکن هم معرفی شده بود .

 
 

 

 

جوانترین بازیکن در تاریخ جامهای جهانی میباشد که موفق شد در برابر تیم فرانسه و در نیمه نهایی جام 58 موفق به زدن 3 گل در یک دیدار یا همان هت تریک شود با سن 17 سال و 239 روز . جوانترین بازیکنی میباشد که موفق شده در فینال جام جهانی حضور داشته است با سن 17 سال 249 روز . در فینال جام 58 هم 2 گل به ثمر رساند که یکی از گلهای وی را جزو برترین گلهای تاریخ جام جهانی به شمار می اورند . تا اینجا رو داشته باشید ... دوستان پله اینقدر افتخارات داره که توی چندین صفحه هم نمیشه کامل به اونها پرداخت و با توجه به اینکه دوستان هم خسته نشوند ادامه مطلب هم در روزهای اینده به سایت اضافی میشه مرسی از اینکه تا اینجای کار همراه ما بودید و به امید دیدار سلام دوباره به همه دوستان در این قسمت به ادامه بررسی زندگی ورزشی پله میپردازیم و قسمت دوم رو اغاز میکنیم که به سال 1962 رسیدیم. در جام جهانی 1962 پله در بازی مقابل چک و اسلواکی وقتی دو بازیکن حریف رو دریبل زد با خطای فاحش مدافع حریف روبرو شد و در نهایت جام جهانی رو هم از دست داد . جالبه بدونید کسی که جانشین پله در ادامه تورنمنت شد کسی نبود بجز گارینشای معروف که اتفاقا هم تونست باعث دومین قهرمانی تیم برزیل در جام جهانی بشه و ستاره مسابقات هم لقب بگیره . در جام جهانی 1966 و در حالی که پله موفق شد برای سومین بار متوالی و در 3 جام جهانی گلزنی کنه برای برزیل و در بازی سوم در برابر پرتغال باز هم بر اثر تکلهای متوالی و خشن تیم پرتغال پله باز هم ناچار به ترک جام جهانی شد به طوری که بعد از پایان مسابقات اعلام کرد که دیگر حاضر نیست در جام جهانی بازی کند جامی که در نهایت برزیل در دور اول اون در عین ناباوری حذف شد .

 

 

 

در جام جهانی 1970 وقتی پله به تیم دعوت شد ابتدا اون رو رد کرد اما به ناچار دعوت به تیم ملی رو قبول کرد و در تیم برزیل که به گواه بسیاری از کارشناسان فوتبال جهان برترین تیم تاریخ فوتبال جهان هم میبود بازی کرد و اتفاقا با اون تیم هم قهرمان شد تیمی که شامل بازیکنانی چون Rivelino, Jairzinho, Gérson, Tostão و Clodoaldo بود . پله در جام جهانی 1970 هم موفق به گلزنی شد و به عبارتی تنها فوتبالیستی هست که تونسته در 4 جام جهانی گلزنی کنه که واقعا خارق العاده است . در فینال جام 70 پله گل ابتدایی بازی رو زد و در 2 گل دیگر هم به عنوان پاسور شریک بود که در نهایت با برتری 4-1 برزیل همراه بود به عبارتی برزیل تمام بازیهای خودش رو با برد به پایان رسوند . با این قهرمانی برزیل برای همیشه Jules Rimet Trophy را از ان خودش کرد .

 

 

 

اخرین بازی پله برای زردپوشان برزیلی در تاریخ 18 جولای 1971 و در برابر تیم یوگسلاوی و در شهر ریودوژانیرو بود . رکورد وی هم در تیم برزیل برابر با 67 برد و 14 تساوی و 11 باخت و 3 قهرمانی در جام جهانی هست که تا به حال کسی به اون دست پیدا نکرده است و یه نکته جالب هم اینکه تیم برزیل در مسابقاتی که پله و گارینشا به طور همزمان در تیم برزیل بازی میکردند رنگ شکست را هرگز به خودش ندید . دوستان در قسمت پایانی وسوم به بررسی افتخارات پله اعم از اینکه چند تا بازی انجام داده یا چند تا گل زده خواهیم پرداخت پس تا دیداری دیگر بدرود . سلام به همه دوستان عزیز در این بخش اخر کلیه افتخاراتی رو که پله کسب کرده را با هم مرور میکنیم پله با تیم سانتوس که تمام فوتبال حرفه ای خود رو با این تیم انجام داد موفق به کسب قهرمانی های فروانی شد . 10 قهرمانی در Campeonato Paulista و 3 قهرمانی در Torneio Rio-São Paulo و یکبار قهرمانی در Torneio Roberto Gomes Pedrosa (Taça de Prata) و 5 قهرمانی در Taça Brasil و 2 قهرمانی در Copa Libertadores و 2 قهرمانی هم در Intercontinental Cup و یک قهرمانی هم در South-American Recopa از افتخارات او با پیراهن تیم سانتوس می باشد . با تیم نیویورک کاسموس هم یکبار در سال 1977 و در مسابقات NASL قهرمان امریکا شد . اما با پیراهن برزیل 3 بار قهرمان World Cup و 2 بار قهرمان Roca Cup و یکبار هم قهرمان Copa O'Higgins و یکبار نیز قهرمان Copa Atlântica شد . سایر رکوردهای شخصی پله هم به قرار زیر میباشد : در سال 1999 به عنوان برترین ورزشکار قرن از سوی کمیته بین المللی المپیک برگزیده شد .

 

 

 

در دسامبر 2000 به عنوان برترین فوتبالیست قرن بیستم معرفی شد . در همان سال پله جایزه مادام العمر Laureus World Sports Awards را که در افریقای جنوبی و توسط رییس جموهر ان کشور یعنی نلسون ماندلا اهدا میشد را از ان خود کرد . در سال 2005 هم پله جایزه BBC Sports Personality of the Year Lifetime Achievement Award رو از شبکه بی بی سی مال خود کرد . اما کمی هم به بازیها و گلهای وی بپردازیم: پله در 1363 بازی توانسته 1281 گل به پمر برساند البته این شامل بازیهایی هم میشه که پله با تیمهای سانتوس و نیویورک در تورهای مختلف انجام داده است و اون بازیها هم برای وی حساب شده است حتی بازیهای که برای تیم نیروهای نظامی با پیراهن برزیل انجام داده است . تعداد گلهای به ثمر رسانده پله در مسابقات لیگ برزیل شامل 589 گل در 605 بازی میباشد . پله در جایگاه سوم برترین گلزنان ملی جهان با 77 گل در 92 بازی . همچنین وی در جایگاه چهارم و پشت سر رونالدو و گرد مولر و ژوست فونتن در لیست برترین گلزنان تاریخ جام های جهانی می باشد با 12 گل . پله در 3 قهرمانی برزیل در جام جهانی سهم داشته اگرچه در فینال 62 به دلیل مصدومیت حاضر نشد . و جزو بازیکنانی میباشد که موفق شده اند در 2 فینال جام جهانی گلزنی کنند به همراه پل برایتنر المانی و زین الدین زیدان فرانسوی و واوای برزیلی . او همچنین جزو یکی از 5 بازیکنی هست که موفق شده از روی یک ضربه ازاد ایستگاهی به طور مستقیم گلزنی کنه در 2 جام متفاوت به همراه Rivelino, Teófilo Cubillas, Bernard Genghiniو David Beckham . او همچنین جزو دو نفری هست که موفق شده اند در 4 جام جهانی گلزنی کنند به همراه اووه زیار المانی البته من در یکی از مطالب بالا به اشتباه فقط ذکر کردم که پله به تنهایی دارای این عنوان هست که الان از همه پوزش میخوام و به نوعی اون رو تکمیل میکنم که هم پله و اووه زیلر در 4 جام متفاوت گلزنی کرده اند . بسیاری بر این باور هستند که اگر گلهای زده شده پله که بسیاری از اونها در مسابقات غیر رسمی زده شده است را حساب نکنیم معادلات طور دیگری خواهد بود بطور نمونه اگر بازیهای دوستانه هم برای گرد مولر المانی محاسبه شود وی دارای رکورد 1455 گل در 1204 بازی خواهد شد . یا در جایی دیگر اگر فقط رقابتهای رسمی محاسبه شود اینبار هم پله در جای دوم خواهد بود پشت سر ژوزف بیسکان . به طوری که وقتی از وی در این مورد که ایا تعداد گلهای تو بیشتر هست یا پله به صورت کنایه امیزی گفت : "who'd have believed me if I said I'd scored five times as many goals as Pelé?" . اما زندگی پله بعد از فوتبال هم جالبه در سال 1992 پله به عنوان سفیر سازمان ملل برای بوم شناسی و محیط یا درست تر اون ecology and the environment برگزیده شد . در سال 1995 هم به خاطر خدمات برجسته به ورزش جایزه Gold Medal رو از سوی رییس جمهور برزیل دریافت کرد . همچنین از سوی رییس جمهور برزیل به عنوان وزیر ورزش فوق العاده برزیل و همچنین سفیر حسن نیت یونسکو هم انتخاب شد . در ال 2001 هم بدلیل درگیری به خاطر اتهام رشوه گیری از سمت خود کناره گیری کرد . در سال 1997 هم مقام شوالیه گری بریتانیا به صورت افتخاری به پله اهدا شد .

 

 

 

پله همچنین چندین زندگی نامه هم نوشته و چندین فیلم درباره زندگی وی هست . وی همچنین در سال 1981 و در فیلم فرار به سوی پیروزی که با حضور ستاره های فوتبال جهان و بازیگر مشهور هالیوود سیلوستره استالونه ساخته شد هم حضور داشت که در ان فیلم نقش زندانی هایی رو انجام دادند که در کمپی از نازیهای المانی زندانی بودند و با برگزاری یک مسابقه فوتبال موفق به فرار شدند . پله همچنین مربی شخصی ستاره حال حاضر جهان یعنی رونالدینهو هم میباشد . وی همچنین در 12 فیلم و مجموعه تلویزیونی ایفای نقش کرده است .

 

 

 

اما زندگی شخصی پله : پله در کل 2 بار ازدواج کرده است که اولین ان در سال 1966 و با روزماری میباشد که 3 فرزند از ان دارد و در سال 1982 هم از وی طلاق گرفت و دومین بار هم در سال 1994 با اسیریا ازدواج کرد که 2 فرزند هم از وی دارد . پله یک دختر دیگر هم داشت که به نام Sandra Regina Arantes do Nascimento بود و در اکتبر 2006 بر اثر بیماری سرطان از دنیا رفت . دوستان این بود زندگی ورزشی پله اسطوره ورزش جهان که علی رغم رنگین پوست بودنش تونست به تمامی این افتخارات برسد و به مروارید سیاه شهرت پیدا کند .

منبع:fun4fa.net

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 3 ارديبهشت 1395 ساعت: 16:35 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

درمان گیاهی سنگ کیسه صفرا

بازدید: 341
دسته بندی: مطالب مفید,علمی,,
کيسه صفرا در سمت راست بدن در زير كبد قرار گرفته است. صفرا مايعي است زرد رنگ كه توسط كبد ساخته شده و در اين كيسه جمع ميگردد و سپس از طريق مجراي باريكي وارد روده اثني عشر(دوازدهم) ميشود. كار صفرا كمك به هضم غذا (به خصوص چربيها) در داخل روده و همچنين ضدعفوني كردن رودهها و خنثي كردن اسيد شيره معده است. صفرا، تخليه سريع روده را نيز تسهيل مينمايد.
 

به گزارش خبرنگارباشگاه خبرنگاران بجنورد

 

مهمترين تركيبات صفرا شامل آب، كلسترول، نمكهاي صفراوي، پروتئين و رنگدانه بيليروبين است. چنانچه جريان صفرا به دلايلي قطع گردد، بيماريهاي صفراوي و اختلال در هضم چربيها به وجود ميآيد. درد و نفخ شكم، تهوع، يرقان، تب و استفراغ از مهمترين عوارض ناشي از تورم كيسه صفرا ذكر شدهاند. بيماريهاي صفراوي در بين كشورهاي غربي بسيار شايع ميباشد كه علت آن نيز رژيم غذايي نامناسب است.

اختلالات ايجاد شده در كيسه صفرا عموماً در اثر مصرف غذاهاي چرب و پر گوشت، مصرف الكل و نوشابههاي الكلي، بيماريهاي عصبي و اضطراب تشديد ميشود. به منظور جلوگيري، كاهش و درمان چنين اختلالاتي بايستي از مصرف نمك، چربي، تخم مرغ و گوشت قرمز اجتناب نمود.

يكي از بيماريهاي مهم كيسه صفرا، سنگ كيسه صفرا ميباشد. سنگ كيسه صفرا زماني تشكيل ميگردد كه تركيبات صفرا (كلسترول، رنگدانههاي صفراوي، املاح صفراوي، كلسيم و ساير موارد موجود در كيسه صفرا) رسوب نمايند. علت تشكيل سنگ ممكن است مربوط به عفونت، اختلالات متابوليكي و يا تغييرات شيميايي باشد.

در بيماران مبتلا به سنگ كيسه صفرا كه اغلب بانوان چاق با سن بالاي 40 تا 50 سال ميباشند، درد شديد از ناحيه شكم (سردل) و يا از قسمت فوقاني راست شكم شروع و به ناحيه بين دو كتف و كتف راست انتشار مييابد. اين درد ممكن است 1 تا 4 ساعت طول كشيده و سپس سريع برطرف گردد. تهوع و سرگيجه از علائم ديگر سنگ صفرا ميباشد. نفخ، آروغ و عدم تمايل به غذاهاي چرب و سوء هاضمه نيز در اين بيماران مشاهده ميشود.

سنگ كيسه صفرا اغلب براي مدت زيادي بدون علامت است و براي فرد بيمار هيچگونه مزاحمتي ايجاد نمينمايد. روشهاي درمان سنگ كيسه صفرا شامل تغذيه صحيح (عدم مصرف غذاهاي نامناسب)، درمان شيميايي (داروهاي شيميايي)، سنگ شكني و جراحي سنگهاي كيسه صفرا (باز و لاپاراسكوپي) شامل انواع سنگهاي كلسترولي (80%) و سنگهاي رنگدانهاي(20%) ميباشند.

چنانچه ميزان كلسترول صفرا بيش از حد لازم باشد (فوق اشباع شدن) كريستالهاي كلسترولي تشكيل شده و به تدريج بر روي هم رسوب كرده و سنگ صفراوي كلسترولي تشكيل ميگردد. سنگهاي رنگدانهاي از بيليروبين ساخته ميشوند.

از مهمترين عوامل مؤثر در تشكيل سنگهاي صفراوي ميتوان به ژنتيك(مردم آسيا مستعدتر از ساير كشورها هستند)، جراحي، سوختگيها، بارداري و مصرف قرصهاي ضدبارداري در بانوان، سيروز الكلي، عفونت مزمن مجاري صفراوي، اختلالات خوني(كمخوني داسي شكل) و سن بالا اشاره نمود. عموماً موارد فوقالذكر موجب كاهش حركت كيسه صفرا و صفرا ميشوند. افرادي كه نسبت به كاهش سريع وزن خود اقدام مينمايند نيز در زمره افراد فوق قرار ميگيرند. بيتحركي، ديابت، بيماريهاي كبدي و مصرف داروهايي نظير كلوفيبرات و آنتيبيوتيكهايي مانند سفترياكسون و استعمال دخانيات نيز خطر ابتلا به سنگ كيسه صفرا را افزايش ميدهد. همانطور كه ذكر شد يكي از روشهاي درمان سنگ كيسه صفرا، درمان دارويي است كه معايب ذيل را به همراه خواهد داشت:

1ـ طولاني بودن (بعضاً چند سال)

2ـ عوارض جانبي نظير ايجاد اسهال

3ـ ساخت مجدد سنگ بعد از قطع دارو

4ـ افزايش كلسترول و ابتلا به تصلب شرائين

افرادي كه به سنگ كيسه صفرا مبتلا هستند ميتوانند موارد تغذيهاي ذيل را رعايت نمايند:

1ـ مصرف چربيهاي(روغنها) گياهي غير اشباع مانند روغن زيتون، سويا

2ـ مصرف سبزيجات و ميوههاي فراوان

3ـ قراردادن غلات، سبوس و نانهاي سبوسدار در رژيم غذايي

4ـ عدم مصرف غذاهاي سرخ كردني، آجيل، سس، آبگوشت، نيمرو، كره، خامه و غذاهاي پرچرب ديگر

5 ـ عدم مصرف سوسيس، كالباس، تن ماهي، سس خامهدار و مايونز

6 ـ مصرف شير كمچرب، پروتئينهاي گياهي، سفيده تخممرغ و ماهي

7ـ مصرف ويتامينهاي گروهb (اسيدفوليك، b6 و b12)

يكي ديگر از روشهاي درمان سنگ كيسه صفرا و همچنين ساير اختلالات صفراوي استفاده از گياهان دارويي ميباشد كه برخي از مهمترين آنها عبارتند از:

زردچوبه، شاهتره، ريشه كاسني، غاثف، افسنطين، گل قاصدك، آناگاليس، سير، سداب، خرفه، رزماري(اكليل كوهي)، تمر هندي، روغن، برگ و پوست زيتون، گزنه، سنبلالطيب، گل هميشه بهار، نعناع، گل محمدي، مَرْغ، بابونه، انيسون، سبوس برنج، زرشك، زبان گنجشك، ريواس، كنگر فرنگي، كرفس قمري و جعفري. همانطور كه ميدانيد انسان داراي چهار طبع صفرا، خون، بلغم و سودا ميباشد كه هرگاه يكي از اين طبايع غالب گردد علائم و آثاري خاص در فرد ايجاد مينمايد. چنانچه صفرا غالب باشد، فرد را صفراوي مزاج گويند. اين افراد داراي پوست گرم و خشك، رنگ چهره زرد يا زيتوني، اندامهاي لاغر و كوچك، تنفس و نبض سريع، خواب كم همراه با آشفتگي و حركات تند و سريع، خشمگين، پرانرژي و خستگيناپذير ميباشند. همچنين در اين افراد، دهان تلخ مزه، خارش بدن، كمي اشتها، بادگلو، سوزش دهانه معده، قي آلوده به صفرا، خشكي زبان، گودي چشمها، تشنگي و زردي متمايل به قرمزي ادرار مشاهده ميگردد./س
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 3 ارديبهشت 1395 ساعت: 15:33 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

ویژگی های یک سایت خوب برای بازاریابی( از فرش تم)

بازدید: 390

ویژگی های سایت خوب برای بازاریابی

 
ویژگی های سایت خوب برای بازاریابیReviewed byفریش تمonFeb 23Rating:5.0سایت خوب برای بازاریابیبرای داشتن مخاطبین زیاد باید در ابتدا یک سایت خوب داشته باشید و برای داشتن یک سایت خوب باید به نکاتی که در این مطلب ذکر میشود توجه کنید.

یک بازاریاب موفقی که در عرصه اینترنت فعالیت میکند قطعا دلیل موفقیت آن داشتن یک وبسایت خوب است در این پست ما سعی داریم آموزش فراهم آوردن یک سایت خوب رو به شما عزیزان آموزش دهیم.

 

loading-speed-760x400

 

سرعت باز شدن سایت:

سرعت باز شدن سایت یکی از عواملیست که تاثیرات مخرف یا مفید زیادی میتواند روی مخاطب بگذارد.

در نظر بگیرید که در سایتتان تصاویر و کدهای سنگینی بکار برده اید که موجب درتر بازشدن سایتتان میشود،هرچقدر سایت شما دیرتر لود شود احتمال اینکه مخاطب دیگر به سایت شما مراجعه نکند یا هنگام لود شدن سایت شما رو ترک کند بیشتر میشود.

درست است که در ایران کندی اینترنت مخاطبین رو حسابی ورزیده کرده اما هنوز هم این احتمال وجود دارد که سایت شما رو ترک کنند درصورت دیر لود شدن!!!

پس دقت کنید سرعت باز شدن سایت یکی از عوال مهم است.

 

image_685_800

 

صداهای آزار دهنده:

شاید شما سایتی دارید که به فروش گلچین های خوانندگان میپردازد به همین دلیل صدای یکی از خوانندگان رو در لود وبسایتتان قرار داده اید که پس از لود شدن صفحه به طور خودکار شروع به خواندن کند اما سلیقه هرکس در آهنگ ها متفاوت است امکان دارد مخاطبی از آن آهنگ هنگام لودینگ خوشش بیاد امکان دارد خوشش نیاد پس صداهایی بدین گونه رو کلا از ذهن خود بندازید بیرون.

در مورد پخش خودکار فیلم هم بدین گونه است و نباید فیلمی رو قرار داد تا به صورت خودکار اجرا شود.

مخاطب آن چیز را که میبیند برداشت میکند!:

یک نمونه واقعی از آن چیزی که ارائه میدهید رو نمایش بدید.

مثلا اگر سایتی برای فروش ماشین دارید تصویری قرار دهید که به مخاطب راحتی آن ماشین رو القا کند یا برای امینیت ماشین تصویر واقعی رو ارائه دهید که به مخاطب القا کند این ماشین از امینت بالایی برخوردار است و مخاطب آن چیز رو که مشاهده میکند برداشت میکند و این میتواند یکی از عوامل موفقیت یک بازاریاب خوب باشد.

 

Browsers-Keyboard-Kalepook

 

همخوانی سایت با مرورگر های مختلف:

وقتی سایتی رو طراحی میکنید حتما آنرو روی تمامی مرورگرهای معروف تست کنید تا به عملکرد درست آن پی ببرید.

فرض کنید عده ای از کاربران شما همگی از مرورگر کروم استفاده میکنند اما شما سایت خود را روی اینترنت اکسپلورر تست کرده اید و جواب گرفته اید اما سایت شما روی مرورگر کروم به خوبی باز نمیشود و همین میشود که همان عده ای که از کروم استفاده میکنند سایت شما رو ترک کرده و شما مخاطبینتون رو میبازید!!!.

خوش آمد گویی مرتبط:

فرض کنید سایتی دارید که به خدمات ماشین میپردازد.

مثلا گارانتی،لوازم یدکی و سایر چیزها از این دسته….

کدی رو طراحی کنید که تشخصی دهد مخاطب به دنبال چه چیزی و از چه طریق به سایت شما آمده است و پیغامی متناسب با آن چیز که مخاطب بدنبال آن به سایت شما امده است نمایش دهید این میتواند هوش سازنده سایت رو به مخاطب القا کند و همچنین مخاطبین شما نیز از این ترفند مصلما تعجب خواهد کرد.

درنظر بگیرید مخاطب شما در گوگل کلمه لوازم یدکی پراید رو سرچ کرده و به سایت شما مراجعه میکند و به محض ورود به سایت شما پیغامی مرتبط با همین مبحث مثلا “انواع لوازم یدکی پراید در بهترین کیفیت خدمت شما” رو به مخاطب نمایش میدهید با این کار شما میتوانید مخاطب رو کمی هیرت زده کنید.

ترغیب مخاطبین با عنوان و تیتر مناسب:

عناوین سایت شما و تیترهای بکار برده در مطالب شما باید پرمعنی و پر محتوا همچنین ترغیب کننده و جذاب باشند تا وقتی مخاطب با عنوان سایت شما برخورد ترغیب شود مطالب شما یا خدمات شما یا محصول شما رو مورد مشاهده قرار دهد.

عکس مناسب از محصول یا خدماتی که ارائه میدهید:

یک تصویر مناسب از محصول یا سرویسی که ارائه میدهید آماده کنید تا هرکسی با آن عکس برخورد یک سری از اهداف شما رو درک کند و هدف سایت شما رو نیز درک کند.

بطور کلی عکسی تهیه کنید که در برخورد اول مخاطب با آن مخاطب دید کلی نسبت به محصول یا سرویس شما پیدا کند و بتواند کمی به قابلیت ها و کارایی های آن پی ببرد.

قرار دادن محتوای ضروری بدون اسکرول:

scroll

محتواهایی که کاربر به دنبال آن است و آن در سایت شما وجود دارد رو طوری در سایتتان قرار دهید که بدون اسکرول در دسترس مخاطب قرار گیرد.

وقتی مخاطب توسط موتورهای جستجو بدنبال مطلبی به سایت شما هدایت میشود اما در و مرحله ی اول چیزی مبیند که با آن که میخواهد همخوانی ندارد سایت رو ترک میکند و این موجب کسر فروش یا کسر سود شما میشود.

چون مخاطب بدنبال چیزیت باید در مرحله ی اول آن چیزی که مخاطب میخواهد رو در دسترسش قرار داد چون ممکن است مخاطب یا کاربر اسکرول نکند و به پایین نرود بدنبال مطلبی که میخواست.

سایتتان رو از پیچیدگی نجات دهید:

اخیرا سایت هایی رو مشاهده میکنید که به محضه ورود به آنها گم میشوید اصلا نمیدانید کجا باید دنبال مطلب بگردید و الآن کجای سایت هستید و یک حالت سردر گمی به شما دست میدهد.

پس مخاطبین سایت خود رو از این بهران نجات دهید سایتی طراحی نکنید که بسیار شلوغ است و پر از رنگ های تند و زننده ی جور واجور که ذهن مخاطب رو به گنگی میکشد.از سایتی ساده بهره بگیرید و زیبایی های آن رو با سادگی جلوه دهید هرچیز ساده ای صرفان نباید زشت باشد!!!.

سادگی درکنار زیبایی خود یکی از عوامل جذب کاربران است،وجود دکمه ها و بنرهای بزرگ،اکشن های بی مورد همگی موجب سردرگمی مخاطبین میشود.

 

speech-techniques-1

 

فن بیان:

فن بیان در القای منظور و به رساندن شما به هدفی که دارید بسیار کمک میکند.

سادگی خود یک جذابیت خاصی دارد به گفتگوی ساده ای در مطالبتان بپردازید عامیانه و دوستانه با مخاطبینتون به صحبت کردن بپردازید به هیچ وجه از کلمات سخت استفاده نکنید که خواندن آن کلمه فقط یک دیقه زمان بگیرد!

البته شما در کنار ساده صحبت کردن باید به این نکات توجه داشته باشید:

• سن مخاطبین

• میزان تحصیلات مخاطبین

• سطح علمی مخاطبین

• مخاطب شما از چه قشری است

و….

با توجه کردن به این نکات میتوانید در نوشتن یک متن خوب برای رساندن درست منظورتان به خود کمک کنید!.

متون تیکه تیکه:

همانطور که در قبل گفته شد مخاطبین همیشه آن چیز که اول میبیند رو تجزیه و تحلیل میکنند و طبق آن تصمیم میگیرند.

خود شما حتما برایتان پیش آمده که مواقعی که امتحان دارید وقتی جواب سوالی ۱۵ خط است به شدت براتون وحشتناکه اما اگه همان جواب به قطعات کوچکتری با تیتر بندی تقسیم شود به راحتی میتوانید با اون مواجه بشید.

همین عمل رو خودتون برای سایتتان پیاده سازی کنید.

وقتی مخاطب شما وارد سایت شما شده و مثلا شما توضیحاتی راجع به محصولتان داده اید که ۵۰ خط است رو مشاهده میکند مطمئنا از خواندن آن صرف نظر کرده و حوصله خواندن آنرو هم ندارد،اما اگر توضیحاتتون رو بخش بندی کنید و به قطعات کوچکتری تقسیم کنید و برای همین قطعات کوچکتر عنوانی مرتبط در نظر بگیرید متوجه میشوید که خیلی موثر تر خواهد بود.

مثال بارز آن همین مطلبیست که هم اکنون دارید مشاهده میکنید!.

تیتر مطلبتون رو از یاد نبرید:

همیشه بیاد داشته باشید که راجع به چه چیزی دارید مطلب مینویسید این رمز موفقیت شما در نوشتن توضیحات یا مطالب سایتتان است.

حتما برای شما هم پیش آمده که راجع به موضوعی صحبت میکنید اما سره از یک بحث دیگری در میاورید دلیلش همین عدم توجه به موضوع اصلی است.

مخاطب شما اول موضوع مطلب رو دیده و بعد آنرو مطالعه میکند اما در مطالعه میبیند که اصلا هیچ ربطی به عنوان آن مطلب ندارد و مقصر این عمر شما هستید.

پس به مخاطب آن چیزی رو بدهید که قولش رو دادید!

از بحث اصلی خودتان دور نشوید.

استفاده از مطالب مرتبط:

فرض کنید شما فروشنده گوشی موبایل هستید در اینترنت و کاربر شما از طریق سرچ کردن کلمه گوشی مشکی سامسونگ به سایت شما آمده اما شما آن گوشی رو تمام کرده اید بدین صورت مخاطب قصد ترک سایت شما رو میگیرد.شما میتوانید با نشان دادن مطالب مرتبط به مخاطب توجه آن رو دوباره جلب سایت خود کنید.مثلا با نشان دادن گوشی بارنگ ها دیگر از همان مدل در قسمت مطالب مرتبط نظر مخاطبتون رو عوض کنید.

بازهم مخاطب خود را نجات دهید!!!:

از متن های چرخان و پر زرقو برق و مترحک و از تبلیغات رنگین و بزرگ و پنجره های پاپ آپ دوری کنید که هرچه بیشتر باشد مخاطبین شما نیز کمتر میشوند.تبلیغ های بیش از حد رابطه عکس با تعداد مخاطبین دارد!

چرخیدن راحت در سایت:

شاید مخاطب شما بخواهد قبل از استفاده از محصول یا خدمات شما چرخی در سایت شما بزند از سایر مطالب دیدن کند و با استفاده از صفحه ی درباره ی ما سایتتان اطلاعاتی رو راجع به شما بدست بیاورد اگر مراجعه کردن به این نقاط از سایت شما برای مخاطب سخت باشد مصلما مخاطب از خرید از سایت شما صرف نظر خواهد کرد.

همیشه فعال باشید:

اصلا یکی از اصولی ترین نکات برای موفقیت در بازاریابی اینترنتی همین فعال بودن است نباید دست از تولید محتوا بردارید و باید همیشه بروز باشید.

اگر وقت کافی برای بروز بودن صرف نمیکنید درصد موفقیت شما یک درصد است اما اگر به همین یک درصد نیز اکتفا میکنید حداقل تاریخ انتظار مطالب خود رو حذف کنید تا مخاطب به قدیمی بودن مطالب شما پی نبرد!.

امکانات مخاطبین رو درنظر بگیرید:

اگر برای معرفی درست محصولتون راهی جز نمایش دادن فایل فلشی در سایت خود ندارید باید امکانات آنرو در اختیار مخاطب قرار دهید در غیر اینصورت مخاطب وقتی سایت شما رو باز میکند اگر نرم افزار فلش پلیر رو نصب نداشته باشد نمیتواند آن قسمت رو مشاهده کند و در این صورت تاثیر منفی القا خواهد شد و به احتمال زیاد سایت شما رو ترک خواهد کرد.

اما مبحث دیگر در نظر گرفتن سرعت اینترنت کاربران است ممکن است شخصی از اینترنت کندی استفاده کند و همین امر سبب شود که سایت شما برای آن مخاطب دیر باز شود و بعد از باز شدن با مشاهده فیلم فلشی روبرو شود که مجبور به دانلود آن است تا محصول شما رو بشناسد مطمئا باشید شاید یک درصد از مخاطبین در سایت بمانند تا آن محصول رو مشاهده کنند.

پیشنهاد ما این است که اصلا از چنین فیلم های برای کسانی که اینترنت ایرانی دارند استفاده نکنید!!!.

 

16426_868

 

جستجو در سایت:

مخاطبین شما وقتی مطلب مورد نظر خود را براحتی در سایتتان پیدا نکنند مجبور به جستجو کردن آن مطلب در سایت شما میشوند اما اگر شما از کادر جستجوی خوب یا کم امکاناتی برخوردار باشید مخاطب رو آزار میدهد.

کادر جستجویی طراحی کنید که مثلا براساس حروف الفبا یا بر اساس یک ویژگی خاص یک محصول بتواند آنرا پیدا کند و از قرار دادن کادرهای جستجوی اولیه و بی کاربرد خودداری کنید.

با استفاده از دیگران حرف های خود را اثبات کنید:

اگر در عرصه بازاریابی اینترنت عضو کسانی هستید که تازه کار نیستید از مزایایی که پس از استفاده از محصول شما شامل آن مخاطبینی که از محصول شما استفاده کرده اند شده تعریف کنید.

از آن مخاطبینی که از محصولتان استفاده کرده اند و از آن راضی هستند بخواهید که نظر خود را اعلام کنند و بخشی رو در نظر بگیرید تا بتوانند براحتی نظر خود را اعلام کنند تا سایر مخاطبین نیز بتوانند با توجه به نظرات آنها تصمیم مثبت تری بگیرند.

قرار دادن این بخش خیلی میتواند به فروش شما کمک کند اما دقت کنید که از مخاطبین واقعی که از محصول شما رو استفاده کردند استفاده کنید نه از مخاطبین غیر واقعی که همه ی آنها خودتان هستید،مخاطبین شما درک دارند و حقیقت رو از غیر حقیقت تشخیص میدهند و اگر کاری برخلاف خواسته ی آنها کنید به فروش خود لطمه ی بزرگی خواهید زد.

خواسته های خود را در جای مناسب قرار دهید!:

وقتی میخواهید کاربر مثلا فرمی رو برای شما پر کند و پر کردن آن فرم برای شما مهم است درخواست پرکردن آنرو در جای مناسب از کاربر بخواهید نه اینکه مثلا کاربر به هنگام دانلود از سایت شما باید اول فرمی رو پر کند!!!

تمامی این نکاتی که گفته شد برای رساندن مخاطب به آنچه هست که میخواهد.

با اضافه کردن چیزهایی که گفته شد و نیز با حذف کردن چیزهایی که گفته شد مخاطبین خود را به آنچه میخواهند برسانید تا شما هم به آنچه میخواهید برسید.

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: سه شنبه 17 فروردين 1395 ساعت: 10:46 منتشر شده است

برچسب ها : ,,
نظرات()

برخی از نکات مهم برای سئو کردن سایت

بازدید: 424

به زودی ترجمه خواهد شد.

 

Do you need an SEO?

 

SEO is an acronym for "search engine optimization" or "search engine optimizer." Deciding to hire an SEO is a big decision that can potentially improve your site and save time, but you can also risk damage to your site and reputation. Make sure to research the potential advantages as well as the damage that an irresponsible SEO can do to your site. Many SEOs and other agencies and consultants provide useful services for website owners, including:

  • Review of your site content or structure
  • Technical advice on website development: for example, hosting, redirects, error pages, use of JavaScript
  • Content development
  • Management of online business development campaigns
  • Keyword research
  • SEO training
  • Expertise in specific markets and geographies.

Keep in mind that the Google search results page includes organic search results and often paid advertisement (denoted as "Ads" or "Sponsored") as well. Advertising with Google won't have any effect on your site's presence in our search results. Google never accepts money to include or rank sites in our search results, and it costs nothing to appear in our organic search results. Free resources such as Search Console, the official Webmaster Central blog, and our discussion forum can provide you with a great deal of information about how to optimize your site for organic search.

Before beginning your search for an SEO, it's a great idea to become an educated consumer and get familiar with how search engines work. We recommend starting here:

If you're thinking about hiring an SEO, the earlier the better. A great time to hire is when you're considering a site redesign, or planning to launch a new site. That way, you and your SEO can ensure that your site is designed to be search engine-friendly from the bottom up. However, a good SEO can also help improve an existing site.

Some useful questions to ask an SEO include:

  • Can you show me examples of your previous work and share some success stories?
  • Do you follow the Google Webmaster Guidelines?
  • Do you offer any online marketing services or advice to complement your organic search business?
  • What kind of results do you expect to see, and in what timeframe? How do you measure your success?
  • What's your experience in my industry?
  • What's your experience in my country/city?
  • What's your experience developing international sites?
  • What are your most important SEO techniques?
  • How long have you been in business?
  • How can I expect to communicate with you? Will you share with me all the changes you make to my site, and provide detailed information about your recommendations and the reasoning behind them?

While SEOs can provide clients with valuable services, some unethical SEOs have given the industry a black eye through their overly aggressive marketing efforts and their attempts to manipulate search engine results in unfair ways. Practices that violate our guidelines may result in a negative adjustment of your site's presence in Google, or even the removal of your site from our index. Here are some things to consider:

One common scam is the creation of "shadow" domains that funnel users to a site by using deceptive redirects. These shadow domains often will be owned by the SEO who claims to be working on a client's behalf. However, if the relationship sours, the SEO may point the domain to a different site, or even to a competitor's domain. If that happens, the client has paid to develop a competing site owned entirely by the SEO.

Another illicit practice is to place "doorway" pages loaded with keywords on the client's site somewhere. The SEO promises this will make the page more relevant for more queries. This is inherently false since individual pages are rarely relevant for a wide range of keywords. More insidious, however, is that these doorway pages often contain hidden links to the SEO's other clients as well. Such doorway pages drain away the link popularity of a site and route it to the SEO and its other clients, which may include sites with unsavory or illegal content.

If you feel that you were deceived by an SEO in some way, you may want to report it.

In the United States, the Federal Trade Commission (FTC) handles complaints about deceptive or unfair business practices. To file a complaint, visit: http://www.ftc.gov/ and click on "File a Complaint Online," call 1-877-FTC-HELP, or write to:

Federal Trade Commission CRC-240 Washington, D.C. 20580

If your complaint is against a company in a country other than the United States, please file it at http://www.econsumer.gov/.

  • Be wary of SEO firms and web consultants or agencies that send you email out of the blue.    

    Amazingly, we get these spam emails too:

    "Dear google.com,     I visited your website and noticed that you are not listed in most of the major search engines and directories..."

    Reserve the same skepticism for unsolicited email about search engines as you do for "burn fat at night" diet pills or requests to help transfer funds from deposed dictators.

  • No one can guarantee a #1 ranking on Google.    

    Beware of SEOs that claim to guarantee rankings, allege a "special relationship" with Google, or advertise a "priority submit" to Google. There is no priority submit for Google. In fact, the only way to submit a site to Google directly is through our Add URL page or by submitting a Sitemap and you can do this yourself at no cost whatsoever.

  • Be careful if a company is secretive or won't clearly explain what they intend to do.    

    Ask for explanations if something is unclear. If an SEO creates deceptive or misleading content on your behalf, such as doorway pages or "throwaway" domains, your site could be removed entirely from Google's index. Ultimately, you are responsible for the actions of any companies you hire, so it's best to be sure you know exactly how they intend to "help" you. If an SEO has FTP access to your server, they should be willing to explain all the changes they are making to your site.

  • You should never have to link to an SEO.    

    Avoid SEOs that talk about the power of "free-for-all" links, link popularity schemes, or submitting your site to thousands of search engines. These are typically useless exercises that don't affect your ranking in the results of the major search engines -- at least, not in a way you would likely consider to be positive.

  • Choose wisely.    

    While you consider whether to go with an SEO, you may want to do some research on the industry. Google is one way to do that, of course. You might also seek out a few of the cautionary tales that have appeared in the press, including this article on one particularly aggressive SEO: http://seattletimes.nwsource.com/html/businesstechnology/2002002970_nwbizbriefs12.html. While Google doesn't comment on specific companies, we've encountered firms calling themselves SEOs who follow practices that are clearly beyond the pale of accepted business behavior. Be careful.

  • Be sure to understand where the money goes.    

    While Google never sells better ranking in our search results, several other search engines combine pay-per-click or pay-for-inclusion results with their regular web search results. Some SEOs will promise to rank you highly in search engines, but place you in the advertising section rather than in the search results. A few SEOs will even change their bid prices in real time to create the illusion that they "control" other search engines and can place themselves in the slot of their choice. This scam doesn't work with Google because our advertising is clearly labeled and separated from our search results, but be sure to ask any SEO you're considering which fees go toward permanent inclusion and which apply toward temporary advertising.

  • What are the most common abuses a website owner is likely to encounter?
  • What are some other things to look out for?    

    There are a few warning signs that you may be dealing with a rogue SEO. It's far from a comprehensive list, so if you have any doubts, you should trust your instincts. By all means, feel free to walk away if the SEO:

    • owns shadow domains
    • puts links to their other clients on doorway pages
    • offers to sell keywords in the address bar
    • doesn't distinguish between actual search results and ads that appear on search results pages
    • guarantees ranking, but only on obscure, long keyword phrases you would get anyway
    • operates with multiple aliases or falsified WHOIS info
    • gets traffic from "fake" search engines, spyware, or scumware
    • has had domains removed from Google's index or is not itself listed in Google

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 14 فروردين 1395 ساعت: 12:11 منتشر شده است
نظرات()

داستان درفش کاویانی(نقل از انجمن گفتگوی دینی)

بازدید: 344
دسته بندی: مطالب مفید,ادبی,,


درفش کاویانی در اساطیر ایران، به قیام کاوه آهنگر علیه ظلم و ستم آژی‌دهاک (ضحاک) برمی‌گردد. ضحاک ماردوش شاهی است که در اثر بی عدالتی و ظلم شیطان شانه‌هایش را بوسه می‌زند و از جای بوسه‌ها مارهایی می رویند. ضحاک برای اینکه زنده بماند باید روزانه مغز دو جوان را به مارها ب‌دهد و کاوه آهنگر نیز کسی است که هفده فرزندش قربانی مارها شده است. در این هنگام، کاوه برای آن که مردم را علیه ضحاک بشوراند، پیش‌بند چرمی خود را بر سر چوبی می‌کند و آن را بالا می گیرد تا مردم گرد او آیند. سپس با کمک مردم، کاخ فرمانروای ضحاک خونخوار را در هم می کوبد و فریدون را بر تخت شاهی می نشاند. فریدون نیز پس از آینکه به شاهی رسید فرمان می دهد تا چرم پیش‌بند کاوه را با دیباهای زرد و سرخ و بنفش بیارایند و زر و گوهر به آن بیافزایند و آن را درفش شاهی خواند. و بدین شکل کلمه درفش کاویانی پدید آمد.

.
بعدها نیز هر پادشاهی به آن گوهری می‌افزود تا در شب نیز درفش کاویان بیشتر بدخشد. درفش کاویان نشان جمشید و نشان فریدون نیز نامیده می‌شد

از نظر تاریخی در متون اوستایی و هیچ یک از نوشته‌های بجا مانده از دوران هخامنشی، سلوکی و اشکانی اشاره مستقیمی به درفش کاویانی نشده‌است. پژوهشگران امروزی در مورد اینکه آیا درفش کاویانی جدا از روایتهای اسطوره‌ای یک واقعیت تاریخی بوده‌است محتاطانه برخورد می‌کنند. [۳] بیشتر دانش ما در مورد درفش کاویانی به منابع اسلامی بر می‌گردد. محمد بن جریر طبری در کتاب خود به نام تاریخ الامم و الملوک می‌نویسد: درفش کاویان از پوست پلنگ درست شده، به درازای دوازده ارش که اگر هر ارش را که فاصله بین نوک انگشتان دست تا بندگاه آرنج است، ۶۰ سانتی متر به حساب آوریم، تقریباً پنج متر عرض و هفت متر طول می‌شود. ابوالحسن مسعودی نیز به همین موضوع اشاره می‌کند. ابن خلدون گزارش می‌کند که درفش کاویانی دارای ستاره‌ای بود و چنین اعتقادی وجود داشت که تا زمانی که کسی که این درفش را حمل می‌کند شکست ناپذیر است. [۳] کاوه فرخ بیان می‌کند که بالاترین نشان دوره ساسانی درفش کاویانی می‌باشد و تصویری بازسازی شده‌ای از درفش کاویان بر اساس شاهنامه ارایه می‌دهد.[۴] به هنگام حمله اعراب به ایران، در جنگ قادسیه درفش کاویان به دست آنان افتاد و چون آن را نزد عمر بن خطاب، خلیفه مسلمانان، بردند، وی از بسیاری گوهرها، درها و جواهراتی که به درفش آویخته شده بود، دچار شگفتی شد و به نوشته تاریخ بلعمی عمر خلیفه مسلمین دستور داد تا گوهرهای آنرا بردارند و آنرا بسوزانند.

درفش کاویانی نقشی نمادین در بین جنبشهای با تفکرات ملی گرایانه ایران از آغاز اسلام تاکنون بازی کرده است. یعقوب لیث صفاری در هنگام قیام خود بر علیه عباسیون در شعری که از طرف او برای خلیفة عباسی ارسال شد، چنین نوشت : «درفش کاویان (عَلَم الکابیان ) همراه من است و امیدوارم که زیر لوای آن بر ملتها حکومت کنم » [۵]

در دوران مدرن درفش کاویانی نقشی نمادین در جنبشهای ملی گرایانه و سیاسی داشت. این نماد نه تنها در جنبشهای سیاسی پوپولیست جایگاه خاصی داشت. بلکه نمادی بود که در ملی گرایی مدرن ایران تواماً داری نقشی عقیدتی، فرهنگی و روشنفکری بوده است.[۶]

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 14 فروردين 1395 ساعت: 1:22 منتشر شده است

برچسب ها : ,,
نظرات()

فریدون و کاوه آهنگر(نقل از وبلاگ مهر میهن)

بازدید: 330
دسته بندی: مطالب مفید,ادبی,,

زادن فریدون :

از ايرانيان آزاده مردي بود بنام«ابتين» كه نژادش به شاهان قديم ايران و طهمورث ديو بند ميرسيد. زن وي «فرانك» نام داشت. از اين دو فرزندي نيك چهره و خجسته زاده شد. او را فريدون نام نهادند. فريدون چون خورشيد تابنده بود و فره و شكوه جمشيدي داشت. ابتين برجان خود ترسان بود و از بيم ضحاك گريزان. سرانجام روزي گماشتگان ضحاك كه براي مارهاي كتف وي در پي طعمه مي گشتند به آبتين بر خوردند . او را به بند كشيدند و به جلاد سپردند. فرانك، مادر فريدون، بي شوهر ماند و وقتي دانست ضحاك در خواب ديده كه شكستش به دست فريدون است بيمناك شد. فريدون را كه كودكي خردسال بود برداشت و به چمن زاري برد كه چراگاه گاوي نامور به نام « بر مايه» بود. از نگهبان مرغزار بزاري درخواست كرد كه فريدون را چون فرزندي خود بپذيرد و بشير برمايه بپرورد تا از ستم ضحاك در امان باشد.

آگهی یافتن ضحاک:

نگهبان مرغزار پذيرفت و سه سال فريدون را نزد خود نگاه داشت و بشير گاو پرورد. اما ضحاك دست از جستجو برنداشت و سرانجام دانست كه فريدون را بر مايه در مرغزار مي پرورد. گماشتگان خود را بدستگيري فريدون فرستاد. فرانك آگاه شد و دوان دوان به مرغزار آمد و فريدون را برداشت و از بيم ضحاك رو بصحرا گذاشت و بجانب كوه البرز روان شد. در البرز كوه فرانك فريدون را به پارسائي كه در آنجا خانه داشت و از كار دنيا فارغ بود سپرد و گفت « اي نيكمرد، پدر اين كودك قرباني ماران ضحاك شد. اما فريدون روزي سرور و پيشواي مردمان خواهدشد و كين كشتگان را از ضحاك ستمگر باز خواهد گرفت. تو فريدون را چون پدر باش و او را چون فرزند خود بپرور.» مرد پارسا پذيرفت وبپرورش فريدون كمر بست.

بزرگ شدن فریدون:

سالي چند گذشت و فريدون بزرگ شد . جواني بلند بالا و زورمند و دلاورشد. اما نمي دانست فرزند كيست . چون شانزده ساله شد از كوه بدشت آمد و نزد مادر خود رفت و از او خواست تا بگويد پدرش كيست و از كدام نژاد است. آنگاه فرانك راز پنهان را آشكار كرد و گفت « اي فرند دلير، پدر تو آزاد مردي از ايرانيان بود . نژاد كياني داشت و نسبتش به پشت طهمورث ديوبند پادشاه نامدار ميرسيد. مردي خردمند و نيك سرشت و بي آزار بود. ضحاك ستمگر او را به دست جلادان سپرد تا از مغزش براي ماران غذا ساختند. من بي شوهر شدم و تو بي پدر ماندي . آنگاه ضحاك خوابي ديد و اختر شناسان و خواب گزاران تعبير كردند كه فريدون نامي از ايرانيان بجنگ وي بر خواهد خاست و او را به گرز گران خواهد كوفت. ضحاك در جستجوي تو افتاد . من از بيم تو را به نگهبان مرغزاري سپردم تا تورا پيش گاو گرانمايه اي كه داشت بپرورد. به ضحاك خبر بردند. ضحاك گاو بي زبان را كشت و خانه ما را ويران كرد. ناچار از خانه امان بريدم و تو را از ترس مار دوش ستمگر به البرز كوه پناه دادم.»
خشم فريدون
فريدون چون داستان را شنيد خونش به جوش آمد و دلش پر درد شد و آتش كين در درونش شعله زد. رو به مادر كرد و گفت: « مادر ، حال كه اين ضحاك ستمگر روز ما را تباه كرده و اين همه از ايرانيان را به خون كشيده من نيز روزگارش را تباه خواهم ساخت. دست بشمشير خواهم برد و كاخ وايوان او را با خاك يكسان خواهم كرد.»
فرانك گفت: « فرزند دلاورم، اين شرط دانايي نيست. تو نمي تواني با جهاني در افتي.ضحاك ستمگر زورمند است و سپاه فراوان دارد. هر زمان كه بخواهد از هر كشور صد هزار مرد جنگي آماده كارزار بخدمتش ميآيند. جواني مكن و روي از پند مادر مپيچ و تا راه و چاره كار را نيافته اي دست به مشير مبرو»
بيم ضحاك
از آنسوي ضحاك از انديشه فريدون پيوسته نگران و ترسان بود و گاه به گاه از وحشت نام فريدون را بر زبان مي راند. مي دانست كه فريدون زنده است و به خون او تشنه. روزي ضحاك فرمان داد تا بارگاه را آراستند. خود بر تخت عاج نشست و تاج فيروز ه بر سر گذاشت و دستور داد تا موبدان شهر را حاضر كردند. آنگاه روي به آنان كرد و گفت: « شما آگاهيد كه من دشمني بزرگ دارم كه گرچه جوان است اما دلير و نامجوست و در پي بر انداختن تاج و تخت من است. جانم ازانديشه اين دشمن هميشه در بيم است. بايد چاره اي جست: بايد گواهي نوشت كه من پادشاهي دادگر و بخشنده ام و جز راستي و نيكي نورزيده ام تا دشمن بد خواه بهانه كين جوئي نداشته باشد. بايد همه بزرگان و نامداران اين نامه را گواهي كنند.»
ضحاك ستمگر و تند خو بود. از ترس خشمش همه جرأت خود را باختند و بر دادگري ونيكي و بخشندگي ضحاك ستمگر گواهي نوشتند.

دادخواهي كاوه
در همين هنگام خروش و فريادي دربارگاه برخاست و مردي پريشان و داد خواه دست بر سر زنان پيش آمد و بي پروا فرياد بر آورد كه « اي شاه ستمگر ، من كاوه ام ، كاوه آهنگرم. عدل و داد تو كو؟ بخشندگي و رعيت نوازيت كجاست؟ اگر تو ستمگر نيستي چرا فرزندان مرا به خون مي كشي؟ من هجده فرزند داشتم . همه را جز يك تن، گماشتگان تو به بند كشيدند و بجلاد سپردند. بد انديشي و ستمگري را اندازه ايست. بتو چه بدي كردم كه برجان فرزندانم نبخشيدي؟ من آهنگري تهيدست و بي آزارم ، چرا بايد از ستم تو چنين آتش بر سرم بريزد؟ چه عذري داري؟ چرا بايد هفده فرزند من قرباني ماران تو شوند؟ چرا دست از يگانه فرزندي كه براي من مانده است بر نميداري؟ چرا بايد اين تنها جگر گوشه من، عصاي پيري من، يگانه يادگار هفده فرزند من نيز فداي چون تو اژدهائي شود؟» ضحاك از اين سخنان بي پروا به شگفت آمد و بيمش افزون شد. تدبيري انديشيد و چهره مهربان به خود گرفت و از كاوه دلجوئي كرد و فرمان داد تا آخرين فرزند او را از بند رها كردند و آوردند و به پدر سپردند. آنگاه ضحاك به كاوه گفت « اكنون كه بخشندگي ما را ديدي و دادگري ما را آزمودي تو نيز بايد اين نامه را كه سران و بزرگان در دادجوئي و نيك انديشي من نوشته اند گواهي كني.»

شوريدن كاوه
كاوه چون نامه را خواند خونش به جوش آمد. رو به بزرگان و پيراني كه نامه را گواهي كرده بودند نمود و فرياد بر آورد كه « اي مردان بد دل و بي همت، شما همه جرأت خود را از ترس اين ديو ستمگر باخته و گفتار او را پذيرفته ايد و دوزخ را به جان خود خريده ايد . من هرگز چنين دروغي را گواهي نخواهم كرد و ستمگر را دادگر نخواهم خواند.» سپس آشفته به پا خاست و نامه را سر تا به بن دريد و به دور انداخت و خروشان و پرخاش كنان با آخرين فرزند خود از بارگاه بيرون رفت. پيشگير چرمي خود را برسر نيزه كرد و بر سر بازار رفت و خروش بر آورد كه « ايمردمان، ضحاك ماردوش ستمگري ناپاك است. باييد تا دست اين ديو پليد را از جان خود كوتاه كنيم و فريدون والانژاد را بسالاري برداريم و كين فرزندان وكشتگان خود را بخواهيم. تاكي بر ما ستم كنند و ما دم نزنيم؟»

سالاری فریدون :

سخنان پرشور كاوه در دلها نشست. مردم در پي كاوه افتادند و گروهي بزرگ فراهم شد. كاوه با چرمي كه بر سر نيزه كرده بود از پيش مي رفت و گروه داد خواهان و كين جويان در پي اوميرفتند، تا بدرگاه فريدون رسيدند. بدو خبر دادند كه مردمي خروشان و پر كينه از راه ميرسند و كاوه آهنگر با چرم پاره اي كه بر سر نيزه كرده از پيش ميايد. فريدون درفش چرمين را بفال نيك گرفت. بميان ايشان رفت و بگفتار ستمديدگان . گوش داد. نخست فرمان داد تا چرم پاره كاوه را با پرنيان و زر و گوهر آراستند و آنرا «درفش كاوياني» خواندند. آنگاه كلاه كياني بسر گذاشت و كمر برميان بست و سلاح جنگ پوشيد و نزد مادر خود فرانك آمد كه « مادر، روز كين خواهي فرا رسيده. من بكارزار ميروم تا بياري يزدان پاك كاخ ستم ضحاك را ويرن كنم. تو با خدا باش و بيم بدل راه مده.» چشمان فرانك پر آب شد. فرزند را به يزدان سپرد و روانه پيكار ساخت.
گرز گاو سر فريدون دو بردار داشت كه ازو بزرگتر بودند. چون آماده نبرد شد نخست نزد برادران رفت و گفت « برادران ، روز سرفرازي ما و پستي ضحاك ماردوش فرا رسيده. در جهان سرانجام نيكي پيروز خواهد شد. تاج و تخت كياني از آن ماست و به ما باز خواهد گشت. من اكنون به نبرد ضحاك ميروم. شما آهنگران و پولاد گران آزموده را حاضر كنيد تا گرزي براي من بسازند.» برادران ببازار آهنگران رفتند و بهترين استادان را نزد فريدون آوردند. فريدون پرگار برداشت و صورت گرزي كه سر آن مانند سر گاوميش بود بر زمين كشيد و آهنگران بساختن گرز مشغول شدند. چون گرز گاو سر آماده شد فريدون آنرا به دست گرفت و بر اسبي كوه پيكر نشست و به سرداري سپاهي كه از ايرانيان فراهم شده بود و دم بدم افزوده ميشد روي به جانب كاخ ضحاك نهاد.

فرستاده ايزدي با دلي پر كين و رزمجو در پيش سپاه مي تاخت و منزل به منزل مي آمد تا شامگاه شد. آنگاه سپاه، بنه افگند و فريدون فرود آمد. در تيرگي شب جواني خوب روي پري وار نزد او خراميد و با او سخن گفت و راه گشودن طلسم هاي ضحاك و باز كردن بند ها را به وي آموخت . فريدون دانست كه آن فرستاده ايزدي است و بخت باوي يار است. شادان شد و چون خورشيد بر آمد روي بجانب ضحاك گذاشت. چون به كنار اروند رود رسيد به رودبانان پيغام داد تا زورق و كشتي بياورند و سپاه او را از آب بگذرانند. رئيس رودبانان عذر آورد كه بي اجازه ضحاك نمي تواند فرمان بپذيرد . فريدون خشمگين شد و بر اسب نشست و بي پروا بر آب زد. سرداران و سپاهان وي نيز چنين كردند. رودبانان پراكنده شدند و به اندك زماني فريدون با سپاه خود از رود گذشت و بخشكي رسيد و بجانب شهر تاخت.

گشودن کاخ ضحاک :

چون به يك ميلي شهر رسيد كاخي ديد بلند و آراسته كه سر بر آسمان داشت و چون نوعروسي زيبا بود. دانست كه كاخ ضحاك ستمگرست. گرز گاو سر را بدست گرفت و پا در كاخ گذاشت. ضحاك خود در شهر نبود. نگهبانان كاخ نره ديوان پيش آمدند . فريدون گرز را بر سر آنها كوفت و آنان را از پاي در آورد . همچنان پيش مي رفت و ياران ضحاك را بر خاك ميانداخت تا به بارگاه رسيد. تخت ضحاك آنجا بود. تخت را به دست آورد و بر آن نشست. سپاهان فريدون نيز در كاخ ضحاك جا گرفتند. آنگاه فريدون به شبستان ضحاك كه دختران خوب روي در آن گرفتار بودند در آمد و شهر نواز و ارنواز دختران جمشيد را كه از ترس هلاك رام ضحاك شده بودند بيرون آورد. دختران جمشيد شادي كردند و اشك بر رخسار افشاندند و گفتند « ما سالها در پنجه ضحاك ديو خو اسير بوديم و از ماران او رنج مي برديم . اكنون يزدان را سپاس كه به دست تو آزاد شديم.»
فريدون به تخت نشست و شهر نواز و ارنواز را بر راست و چپ خود نشاند و نويد داد كه بزودي پي ضحاك را از خاك ايران خواهد بريد.
گزارش كند رو به ضحاك
كليد گنجهاي ضحاك بدست مردي بود بنام « كندرو» كه با آنكه بيدادگري را چندان دوست نمي داشت نسبت بضحاك بسيار وفادار بود. كاخ ضحاك نيز بدست وي سپرده بود. چون به كاخ در آمد ديد جواني نيرومند و سرو بالا بر تخت ضحاك نشسته و گرزي گاو سر بدست دارد و شهرنواز و ارنواز را نيز بر دو طرف خود نشانده و بشادي و رامش مشغول است. كندرو آرام پيش رفت و نماز برد و فريدون را ثنا گفت و ستايش كرد. فريدون او را پيش خواند و فرمان داد تا بزمي بسازد و خواننده و نوازنده بخواند و خواني رنگين فراهم كند. كندرو فرمان برد و هر چه فريدون دستور داده بود فراهم كرد. اما چون بامداد شد پنهان بر اسب نشست و تازان به نزد ضحاك رفت و گفت «اي شاه، پيداست كه به تخت از تو روي پيچيده. سه جوان دلاور از كشور ايران با سپاه فراوان بكاخ تو روي آوردند. از آن سه آنكه كوچكتر است گرزي گران چون پاره اي كوخ بدست دارد و خورشيد وار مي درخشد و اوست كه همه جا پاي پيش مي نهد و سروري دارد. بكاخ تو در آمد و بر تخت نشست و همه كسان و پيروان تو فرماندار او شدند.»
ضحاك برگشتن بخت را باور نداشت. گفت « نگران مباش شايد اينان به مهماني آمدند. از آمدن آنان شاد بايد بود.» كندرو گفت « شاها، اين چگونه مهماني است كه با گرز گاو به مهماني ميايد و آن را بر سر نگهبانان قصر مي كوبد و بر تخت تو مينشيند و آئين تو را زير پا مي گذارد؟»
ضحاك گفت « غمگين مباش، گستاخي ميهمان را مي توان به فال نيك گرفت.» كندرو فرياد برآورد كه « اي شاه اگر اين دلاور مهمان است با شبستان تو چه كار دارد؟ اين چگونه مهماني است كه زنان تو شهرنواز و ارنواز را از شبستان تو بيرون كشيده و با آنان راز مي گويد و مهر مي ورزد؟»
ضحاك چون اين سخن بشنيد چون گرگ بر آشفت و درخشم رفت و بر كندرو غضب كرد و زبان بدشنام گشود. سپس سراسيمه بر اسب نشست و با سپاهي گران از بيراهه روي به جانب فريدون گذاشت.

نبرد ضحاک و فریدون :

چون ضحاك با سپاه خود به شهر رسيد ديد همه مردم شهر از پير و جوان بر او شوريده و فريدون را به سالاري پذيرفته اند . مردمان چون از رسيدن سپاه ضحاك آگاه شدند يكباره بر آن تاختند. سپاهيان فريدون نيز به ياري آمدند. از بام و ديوار سنگ و خشت چون تگرگ بر سر سپاه ضحاك مي ريخت. هنگامه جنگ چنان گرم شد كه از گرد كارزار آسمان تيره گرديد و كوه به ستوه آمد. ضحاك بر خود مي پيچيد و بر رشك حسد خون مي خورد. وقتي دانست از سپاهش كاري ساخته نيست از لشكر جداشد و پنهان به كاخ خود كه به دست فريدون افتاده بود در آمد. ديد فريدون به جاي وي فرمان مي دهد و زر و گوهر مي بخشد و ارنواز و شهر نواز نيز به خدمت او در آمده اند.
آتش رشكش تيز تر شد . خنجري آبگون از كمر بر كشيد و به جانب دختران جمشيد شتافت تا آنا را هلاك كند. فريدون بيدار بود. چون باد فراز آمد و گرز گاو سر را بر افروخت و سخت بر سر ضحاك كوفت. ترك ضحاك از آن ضربت سهمگين خردشد و ستمگر و ناتوان بر خاك افتاد. فريدون خواست به ضربه ديگر او را نابود سازد كه باز پيك ايزدي ظاهر شد و به فريدون گفت « او را مكش، او را در بند كن و در كوه دماوند زنداني ساز . زمان كشتن وي هنوز نرسيده.»

ضحاک در بند :

پس فريدون بندي از چرم شير فراهم كرد و دست و پاي ضحاك را سخت به بند پيچيد و او را خوار و زار بر پشت اسبي انداخت و بجانب كوه دماوند برد. در آنجا غاري ژرف بود. فرمود تا ميخهاي كلان حاضر كردند وضحاك بيداد گر را در غار زنداني ساخت و بند او را بر سنگ كوفت تا جهان از وجود ناپاكش آسوده باشد. آنگاه فريدون بزرگان و آزادگان را گرد كرد و گفت « ضحاك ستم پيشه سالها جور كرد و مردم اين ديار را بخاك و خون كشيد و از آئين يزدان و رسم داد ونيكي ياد نكرد. يزدان پاك مرا برانگيخت كه روي زمين را از آفت ستم او پاك كنم. خدا را سپاس كه توفيق يافتم و بر ستمگر چيره شدم. از من جز نيكي و راستي و آئين يزدان پرستي نخواهيد ديد. اكنون همه كردگار را سپاس گوئيد و سلاح جنگ را به يكسو گذاريد . به سر خان و مان خود رويد و آرام و آسوده باشيد.»
مردمان شاد شدند و فرمان بردند. فريدون بر تخت شاهي نشست و بداد و دهش پرداخت. رسم بيداد بر افتاد و جهان آرام گرفت.

به تخت نشستن فریدون :

فريدون نخستين روز مهر ماه بتخت نشست و تاج كياني بسر گذاشت. مردم به شاهنشاهي او دل آسوده گشتند و شادي كردند و آتش افروختند و باده نوشيدند و جشن به پا كردند و آنروز را عيد خواندند و اين عيد ساليان دراز در ميان ايرانيان بنام«جشن مهر گان» پايدار ماند. فرانك، مادر فريدون، هنوز از بتخت نشستن فرزندش آگاه نبود. چون آگاه شد خداوند را نيايش كرد و سرو تن را شست و به پيشگاه فريدون آمد و سر بر آستان گذاشت و خداوند را سپاس گفت و شادماني كرد و آنگاه بچاره نيازمندان پرداخت. درويشان و تهيدستان را در نهان مال و خواسته داد و تا هفت روز بخشش مي كرد، چنانكه تهيدستي نماند آنگاه ساز بزم كرد و خواني آراسته انداخت و بزرگان و فرزانگان را بسپاس بر افتادن ضحاك مهمان كرد. سپس گنج هائي را كه تا آن زمان پنهان داشته بود بگشود و جامه و گوهر و زين افزار و سلاح و كلاه و كمر بسيار با خواسته فراوان بفرزند تاجدارش ارمغان كرد. گردن فرازان و بزرگان لشكر فريدون و فرانك را ستايش كردند و سپاس گفتند و زر و گوهر را بهم آميختند و برتخت شاهنشاه فرو ريختند و آفرين يزدان را بر آن تاج و تخت رنگين خواستار شدند و براي پادشاه برومندي و جاوداني خواستند. فريدون چون پادشاهيش استوار شد به گرد جهان بر آمد تا در آباداني زمين بكوشد و دست بدي و زشتي را كوتاه كند . فريدون پانصد سال زيست . در روزگار وي جهان، خرم و آباد و آراسته شد و ويرانيهاي ضحاك ناپديد گرديد.

فرزندان فریدون :

فريدون در پنجاه سال نخستين زندگي سه فرزند يافت:
ببالا چون سرو و برخ چون بهار بهر چيز ماننده شهريار چيزي نگذشت كه پسران فريدون باليدند و جوان شدند.فريدون بر آنها نظر كرد ، هر سه را برومند و دلير و در خور تاج و تخت ديد . در انديشه پيوند آنان افتاد. فريدون دستوري آزموده و خردمند بنام جندل داشت . وي را پيش خواند و انديشه خود را با وي در ميان گذاشت و گفت پسران من بزرگ شده اند و هنگام پيوند ايشان است. بايد دختراني در خور ايشان جست. تو كه خردمند و فرزانه اي جستجو كن مگر سه خواهر از يك پدر و مادر كه نيك چهره و فرخ نژاد باشند بيابي. جندل چند تن از ياران نيكخواه خود را برداشت و سير و سفر آغاز كرد و از هر كس جويا مي شد تا آنكه به يمن رسيد و وصف دختران پادشاه يمن را شنيد. خوب جستجو كرد و دانست كه سزاوار پسران فريدون اين دختران اند.

پادشاهی فریدون

 

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 14 فروردين 1395 ساعت: 1:13 منتشر شده است

برچسب ها : ,
نظرات()

داستان کاوه آهنگر

بازدید: 387
دسته بندی: مطالب مفید,ادبی,,
 
 
31 مرداد 91 - 08:56
داستان كاوه آهنگر چیست؟
- این سوال منقضی شده است. و بهترین جواب توسط رای کاربران انتخاب شده است.
 
 
بهترین پاسخ
 
سیما  , memol6521
91/6/2 (11:02)
ماجرای ضحاک ماردوش از شنیدنی ترین داستان های شاهنامه اثر حکیم ابوالقاسم فردوسی این شاعر آزاده ایرانی است که در آن به کاوه آهنگر اشاره میشود:
مرداس از فرمانروایان قدرتمند عربی بود که پسری بدگوهر و بدذات به نام ضحاک داشت.ضحاک با همفکری شیطان که در لباس پیرمردی خیرخواه بر او آشکار میشود،پر انگیزه به کشتن پدر و رسیدن به قدرت و فرمانروایی میشود و پدرش را در حال نیایش از پای در می آورد.ضحاک بر تخت شاهی نشست میکند و به مدت هزار سال حکمرانی میکند.از جای بوسه ای که شیطان بر شانه های ضحاک میزند دو مار میرویند.ضحاک درمانده و به دنبال پزشک بود که این بار شیطان در لباس پزشک برای تیمار وی آشکار شد و به او میگوید که باید هر روز مغز دو جوان را برای آن دو مار پخت کنند و به آنان بخورانند.دژخیمان ضحاک برای زنده نگهداشتن ماران ضحاک روزانه دو جوان از پارسیان را بر می گزیدند و می کشتند.این کشتار بر پارسیان گران افتاد و دو دلیرمرد یکی ارمایل و دیگری گرمایل به چاره اندیشی برآمدند.بعد از راهیابی به دربار ضحاک به خوالیگری پرداختند.چون دژخیمان دو جوان به نزد ایشان می آوردند یکی را رهایی میدادند و به او بز و میش میدادند تا راه دشت و کوه را پی گیرند و دوباره به دست دژخیمان ضحاک نیفتند.به گفته فردوسی کردهای امروز از تخمه و نژاد همان جوانان نجات یافته از دست دژخیمان ضحاک به دست دو خوالیگر پارسی هستند.
شبی ضحاک که در کنار ارنواز یکی از دختران جمشید- پادشاه ایران زمین خوابیده بود که خوابی آشفته وی را با نعره ای از خواب پرانید.در خواب دید که سه مرد جنگی به وی حمله بردند و او را کت بسته در مقابل مردم به سوی دماوند میراندند.اخترشناسان و موبدان به او گفتند که تاج و تخت او دیر نخواهد پایید.چون فریدون بالغ شود و به مردی برسد با گرز پولادین و گاونشانش که نشان خاندان اشفیان است بر سر تو خواهد کوبید و تو را به خواری خواهد بست و بر تخت تو خواهد نشست.
آبتین پدر فریدون در هنگام گریز به دست دژخیمان ضحاک کشته میشود و فرانک مادر فریدون وی را به نگهبان مرغزاری میسپارد و از او میخواهد که فریدون را تیمار کند.فریدمن بعد از 16 سال سراغ مادرش را می گیرد و از البرز کوه نزد فرانک می آید تا از او در مورد خودش سؤال کند.ضحاک همچنین از فریدون هراسان بود و از هراس وی شب و روز نداشت.
سرانجام ضحاک برای مشروعیت بخشیدن به حکومت اهریمنی خویش بزرگان و مهتران را فرا خواند و از آنان خواست که بر نوشته ای گواهی دهند که ضحاک جز نیکی و داد نخواسته و نجسته است.در میان جمعیت کاوه آهنگر به ضحاک می خروشد که من کاوه دادخواه،آهنگری بی آزار هستم که تو را نیکخواه و دادگر نمی دانم.مغز فرزندان من خوراک ماران تو شده اند و اکنون هم یکی از فرزندان من نزد تو گرفتار است.ضحاک دستور می دهد که فرزند وی را آزاد کنند و به وی باز گردانند.پس از آنکه کاوه از مجلس خارج شد مردم به دور وی گرد آمدند.کاوه پیشبند چرمی آهنگری خود را بر سر نیزه می کند (این نیزه در فرهنگ فارسی به درفش کاویانی نامدار است).کاوه از مردم میخواهد که از فریدون پیروی کنند و بر علیه ضحاک بشورند.
فریدون چون روزگار را بر ضحاک آشفته می بیند کلاه کیانی بر سر می کند و به نزد مادرمی آید به او میگوید که به سوی میدان خواهد رفت و از مادر میخواهد که برایش نیایش کند.
در خرداد روز«روز ششم ماه» فریدون با سپاهیان به جنگ ضحاکیان میرود.ضحاک را دست بسته و خوار به لاریجان و سپس البرز کوه میبرد و در غاری که بن آن ناپیدا بود می آویزد.روز پیروزی فریدون بر ضحاک روزیست که جشن مهرگان در آن روز برگزار میشود؛جشنی که در آن سپیدی بر سیاهی و جهل پیروز میشود.
 
  • .100%
 

دیگر پاسخ ها

1.    91/6/3 (22:22)
داستان افتادن پادشاهی ایران در دست ضحاک ماردوش غذای مارها مغز سر انسان چنتا بچهای کاوه کشته میشند برای خوراک مار ها قیام کاوه و به بند کشیدن ضحاک در این داستان کاوه چرم اهنگری خود را بر سر نیزه کرد که بعد ها به عنوان درفش کاویان پرچم ایران شد کلا اینداستان اولین قیام مردمی ایران بر ضد ظلم و ستم یک پادشاه است
 
 
 
2.    91/6/13 (18:41)
حمیده احمدیان راد ضحاك پادشاه تازی انسانی ناپاك بود. او برای این كه دو ماری كه بر شانه اش روییده بودند را سیر نگهدارد، هر روز مغز دو انسان را به آنها می داد. او  شبی در خواب دید كه پسر جوانی با گرز بر سر او می كوبد. یك پیشگو به او گفت این پسر فریدون نام دارد. ضحاك هرچه به دنبال فریدون گشت او را پیدا نكرد. بنابراین به راه حلی فكر كرد. راه حلش این بود كه گواهی ای بنویسد و همه بزرگان آن را امضا كنند. براساس این گواهی ضحاك به جز نیكی كاری نكرده است و حرفی جز به راستی نزده است. همه بزرگان به ناچار این گواهی را امضا کردند. اما ناگهان صدای داد و فریاد كسی از بیرون به گوش رسید. وی کاوه آهنگر نام داشت که درفش کاویانی او در تاریخ مشهور است. ضحاك دستور داد كسی كه داد و فریاد می كرد را به داخل بیاورند. وقتی آن مرد به داخل كاخ آمد،‌ دو دستش را بر سرش كوبید و فریاد زد:"منم كاوه كه عدالت می خواهم. اگر تو عادلی به فرزند من رحم كن. من 18 پسر داشتم که تنها یکی از آنها باقی مانده است. مغز آخرین پسر من هم قرار است غذای ماران تو شود. من یک آهنگر بی آزارم. جوانی من به پایان رسیده و اگر این پسرم را بکشی فرزندی هم برایم باقی نمی ماند. اگر تو پادشاه هفت کشوری چرا رنج و سختیش را ما باید بکشیم. ای پادشاه ستم هم اندازه ای دارد. چرا ماران دوش تو باید از مغز سر فرزند من غذا داده شوند؟" ضحاك كه تا به حال چنین حرف هایی نشنیده بود تعجب کرد و دستور داد فرزند کاوه را به او بازگردانند. بعد از کاوه خواست که گواهی را امضا کند. كاوه نوشته را خواند و بدون این که بترسد فریاد زد:"همه تان دارید به سوی جهنم می روید که به گفته های ضحاک گوش می دهید. من این گواهی را امضا نمی کنم". بعد در حالی که از خشم می لرزید با فرزندش از کاخ بیرون رفت.  وقتی او رفت بزرگان به ضحاک گفتند:"چرا مقابل کاوه سرخ شدی و اجازه دادی پیمان را پاره کند و از فرمان تو سرپیچی کند؟" ضحاک گفت:"وقتی او به داخل آمد و دستانش را بر سرش زد من شگفت زده شدم. حالا نمی دانم از این ببعد چه پیش می آید که راز جهان را نمی دانم". وقتی کاوه از کاخ بیرون رفت، شروع به فریاد زدن کرد و دنیا را به عدالت فرا خواند. بعد چرمی را که آهنگران می پوشند بر سر نیزه کرد و با همان نیزه خروشان رفت و فریاد زد:"چه کسی می آید که فریدون را پیدا کنیم و به او بگوییم که پادشاه ما شیطان است". به اندازه یک سپاه آدم دور او جمع شد. خود کاوه فهمید که که فریدون کجاست. رفتند و فریدون را پیدا کردند. فریدون وقتی چرم را بالای نیزه دید آن را به فال نیک گرفت و آن را با جواهر و طلا و دیبای روم آراست به طوری که رنگ های سرخ و زرد و بنفش گرفت و آن را "درفش کاویانی" نامید. از آن ببعد هم هر کسی که تاج پادشاهی را بر سر می گذاشت، به آن چرم بی بهای آهنگری جواهرات جدیدی اضافه می کرد. به این ترتیب درفش کاویان مثل خورشیدی در شب های تیره می درخشید و همه از آن امید می گرفتند. به هرحال فریدون چون وضع را به این گونه دید فهمید که کار ضحاک تمام است و با سپاهش برای جنگ با ضحاک به سرزمین تازیان رفت. فریدون کاوه آهنگر را فرمانده سپاه کرد و درفش کاویانی افراشته شد تا سپاه فریدون ضحاک را شکست دادند و او را مجازات سختی کردند.
کاوه یکی از خاندان‌های معروف پهلوانی دوره ی اساطیری ایران است. در آن زمان پادشاهی ستمگر به نام ضحاک فرمانروایی می‌کرد که دو پاره گوشت به شکل مار از روی دوش‌های او سر برآورده بود. ضحاک آن‌ها را نشانهٔ ساحری خود می‌دانست و مردم را به هراس می‌انداخت.
چون ۸۰۰ سال از پادشاهی او گذشت، آن گوشت پاره‌ها ریش گشت و درد گرفت و بی قرار شد. مردی شیطان صفت به او می‌گوید مغز مردان جوان علاج درد است و به دستور او هر روز دو جوان را می‌کشتند و مغز سر آن‌ها را روی زخم‌ها می‌گذاشتند. با این حال همهٔ مردم از او به ستوه آمدند. در این زمان در اصفهان مردی به نام کاوه که آهنگر بود در روستایی زندگی می‌کرد. این مرد روستایی دو پسر داشت که هر دو به جوانی رسیده بودند. کارگزار ضحاک هر دوی آن‌ها را در یک روز دستگیر کرد و نزد ضحاک برد. ضحاک دستور به کشتن آن دو داد. چون کاوه از دستور ضحاک آگاهی یافت به شهر آمد و بخروشید، کمک خواست و آن پوست را که آهنگران بر پیش می‌بندند بر سر چوبی مانند بیرقی کرد و فریاد آغاز کرد. از آن بیرق به نام درفش کاویانی یاد می‌شود.
مردم چون از ضحاک به ستوه آمده بودند گرد کاوه جمع شدند و بسیاری از مردم به کمک او شتافتند.
کاوه در اصفهان کارگزار ضحاک را کشت و شهر را گرفت و به پادشاهی نشست و زر و سیم خزانه را به مردم بخشید و سلاح تهیه کرد.
سپس به اهواز رفته، عامل آن جا را بکشت و کسی جای او نشاند. از هر شهری مردمی بسیار گرد او آمدند که همه دل پر از کینه ی ضحاک داشتند. در آن زمان ضحاک در دماوند بود و طبرستان؛ و چون از این کار آگاه شد سپاه بسیاری به جنگ کاوه فرستاد که آن‌ها کشته یا فراری شدند. در آن هنگام فریدون در پی فرصتی مناسب برای قیام علیه ضحاک بود و ضحاک او را دنبال می‌کرد. فریدون که به طبرستان رسید در آن جا پنهان شد و وقتی شنید کاوه به ری رسیده‌است، پنهانی خود را به ری رسانید و او را آگاهی داد که از فرزندان جمشید است.
در آن هنگام کاوه فریدون را امیر سپاه کرد و خود سپهسالار شد. چون سپاهیان ضحاک و فریدون به هم رسیدند و جنگ شروع شد، سپاه ضحاک شکست خورد. ضحاک گرفتار فریدون شد و او را در کوه دماوند زندانی کرد، و ایرانیان از شر او آسوده شدند.
به روایت فردوسی از کاوه دو پسر باز می‌ماند: یکی قارن و دیگری قباد.
قارن سپهسالار منوچهر و نوذر بود و از پهلوانان بزرگ شمرده می‌شد.
کمی از روایت شاهنامه [ویرایش]
حکیم ابوالقاسم فردوسی برخاستن کاوهٔ اهنگر و برپا داشتن درفش کاویانی و پیدایش درفش کاویان و پیروزی درفش را چنین به نظم کشیده‌است:

چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
برو انجمن گشت بازارگاه

همی بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی دادخواند

از آن چرم کاهنگران پشت پای
ببندند هنگام زخم درای

همی کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازار برخاست گرد

خروشان همی رفت نیزه به دست
که‌ای نامداران یزدان پرست

کسی کو هوای فریدون کند
سر از بند ضحاک بیرون کند

بپویید کاین مهتر اهرمنست
جهان آفرین را به دل دشمن است

به پیش فریدون فرخ شویم
به جان و تن و چیز یک رخ شویم

همی رفت پیش اندرون مرد گرد
سپاهی برو انجمن شد نه خرد

ندانست خود کافریدون کجاست
سر اندر کشید و همی رفت راست

بیامد به درگاه سالار نو
بدیدندش از دور برخاست غو

چو آن پوست بر نیزه بر دید کی
به نیکی یکی اختر افکند پی

بیاراست آن را به دیبای روم
ز گوهر برو پیکر و زر بوم

بزد بر سر خویش چون کرد ماه
یکی فال فرخ پی افکنده شاه

فروهشت ازو سرخ و زرد و بنفش
همی خواندش کاویانی درفش

از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه
به شاهی به سر بر نهادی کلاه

برآن بی بها چرم آهنگران
برآویختی نوبنو گوهران

ز دیبای پرمایه و گوهران
بر آنگونه گشت اخیر کاویان

که اندر سر نیزه خورشید بود
جهان را ازو دل پر امید بود
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 14 فروردين 1395 ساعت: 1:11 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

آموزش تنیس روی میز(برگرفته از سایت تبیان)

بازدید: 320
دسته بندی: مطالب مفید,ورزشی,,
 
   
  • آموزش گام به گام تنیس روی میز ( 5 )
  • بک هند هاف والی وضعیت پاها در بک هند هاف والی همانند بک هند پوش است. راکت باید با زاویه قائمه نسبت به میز گرفته شود. گرچه در هنگام زدن ضربه، راکت ایجاد زاویه حاده می کند، بطوریکه روی توپ را پوشانده و باعث افزایش کنترل توپ م... 
  • آموزش گام به گام تنیس روی میز(4)
  • 4 )  بک هند برای تغییر وضعیت از حالت آماده، به وضعیت بک هند، باید پای راست را کمی به جلو آورد، زانوها را کمی خم کرد، و وزن بدن را به عقب و بر روی پای چپ انداخت. در همین زمان، راکت را باید از وضعیت خنثی به وضعیت بک هند تغییر د... 
  • آموزش گام به گام تنیس روی میز( 3 )
  • انواع ضربات پیچ رویی یا پیچ تاپ( تاپ اسپینTOPSPIN)- با گرفتن راکت با یک زاویه حاده، و ایجاد یک حرکت به سمت جلو و بالا، پیچ رویی به توپ منتقل می شود. چاپ (CHOP) و پوش(PUSH)- با گرفتن راکت با یک زاویه منفرجه و ایجاد یک حرکت ب... 
  • آموزش گام به گام تنیس روی میز ( 2 )
  • منطقه های بازی بر اساس فاصله خط انتهای میز با محلی که به توپ ضربه زده می شود، منطقه های بازی فرق می کنند. منطقه اول در فاصله یک متری میز، منطقه دوم در فاصله دو متری و بالاخره منطقه سوم در فاصله سه متری میز قرار دارد. بازیکنا... 
 
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 12 فروردين 1395 ساعت: 22:51 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

قدرت موشکی ایران علیه آمریکا( نقل از نامه نیوز)

بازدید: 345
دسته بندی: مطالب مفید,متفرقه,,
مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا در ادامه سلسله گزارش‌های خود درباره برنامه هسته‌ای و نظامی ایران، در گزارش جدیدی به ارزیابی تهدیدات بالقوه ایران علیه آمریکا در حوزه موشکی و هسته‌ای پرداخته است.

به گزارش نامه نیوز به نقل از فرانشر، مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا که از موثرترین اتاق فکرهای دولت و کنگره آمریکا محسوب می‌شود و در ماه‌های اخیر ده‌ها گزارش و تحلیل درباره برنامه هسته‌ای ایران منتشر کرده، اعتراف کرد که از برنامه هسته‌ای رژیم صهیونیستی اطلاع چندانی ندارد.

هرچند این گزارش، بر مبنای پیش‌فرض‌های آمریکایی‌ها درباره تهدیدآمیز بودن ماهیت انقلاب اسلامی و پیشرفت‌های دفاعی آن، تهیه شده اما از آنجا که در آن به پیشرفت‌های جمهوری اسلامی اشاره شده، جالب توجه است.

مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا معتقد است وجود بزرگترین ذخایر نفت و گاز جهان، خطوط کشتیرانی حیاتی و تمرکز جمعیت شیعیان در منطقه خاورمیانه، سبب شده که این منطقه به کانون رقابت‌های استراتژیک ایران و آمریکا تبدیل شود.

مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا با اشاره به این که کشورهای عربی خلیج فارس، مهم‌ترین متحدان آمریکا در تقابل با ایران محسوب می‌شوند، به نقاط ضعف کشورهای عربی اشاره کرده و نوشته است واشنگتن در اتخاذ هرگونه سیاست و راهبردی در منطقه، باید این نقاط ضعف متحدانش را مدنظر قرار دهد که عبارتند از: جمعیت بالای جوان، نرخ بالای بیکاری، نظام سیاسی به شدت متمرکز که چالش‌های اقتصادی، سیاسی و امنیتی خاصی ایجاد کرده است.

در این گزارش، به طور مفصل توانمندی‌های موشکی ایران ارزیابی شده و برنامه‌های راکت‌انداز، موشک‌های کوتاه‌برد (زلزال، فاتح 110 و خلیج فارس) و موشک‌های میان‌برد (شهاب 1 و 2)، موشک‌های دوربرد (شهاب 3، غدیر 1، سجیل2، عاشورا و بی.ام 25) و موشک‌های کروز بررسی شده است.



مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا در ادامه این گزارش، ضمن بررسی تمامی گزینه‌های ممکن جنگ میان ایران با آمریکا و رژیم صهیونیستی، نتیجه گرفته که رقابت کنونی میان ایران و آمریکا در منطقه یا به یک مذاکرات کاملا موفقیت‌آمیز منتهی خواهد شد یا رو به وخامت شدید خواهد گذاشت.

این اتاق فکر آمریکایی معتقد است اهمیت توافق هسته‌ای ژنو در رقابت نظامی میان ایران و آمریکا در این پیام است که ایران حداقل فعلا به دنبال دستیابی به بمب هسته‌ای نیست. این در حالی است که رژیم صهیونیستی از مدت‌ها قبل بیش از 100 موشک‌ مجهز به بمب هسته‌ای در اختیار دارد.


مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا در ادامه با بررسی سناریوهای مختلف مذاکرات هسته‌ای، مدعی شده که آمریکا در هر صورت باید برای استفاده از گزینه نظامی در شرایطی که ایران از مذاکرات در چارچوب ان.پی.تی دست بکشد، آماده باشد.

این در حالی است که در همین گزارش، به صراحت اعتراف شده که اگر ایران بخواهد به بمب هسته‌ای دست پیدا کند، سال‌ها طول خواهد کشید.

مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا ذکر کرده که در صورت شکست مذاکرات، احتمال حمایت متحدان عربی از حمله نظامی آمریکا به ایران، قطعی نیست و فقط عربستان به صراحت از حمایت خود خبر داده است.

این اتاق فکر آمریکایی درباره واکنش رژیم صهیونیستی به شکست مذاکرات هسته‌ای ایران و غرب، اعتراف جالبی کرده و نوشته است که برنامه هسته‌ای رژیم صهیونیستی آن‌چنان مخفیانه و سری است که نمی‌توان درباره تعداد بمب‌های هسته‌ای، توان موشکی یا سیستم‌های هوایی و دریایی آن اظهارنظر کرد.

مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا اذعان کرده که به علت پنهان ماندن برنامه هسته‌ای اسرائیل، هیچ بحث و جدل عمومی نیز درباره آن مطرح نیست.

بی‌اطلاعی مرکز مطالعات بین‌الملل و استراتژیک آمریکا از برنامه هسته‌ای رژیم صهیونیستی در حالی است که این مرکز با سابقه 50 ساله مشاوره به کاخ سفید و کنگره آمریکا، نقش موثری در سیاست‌های خارجی ایالات متحده دارد.
 
 
 
 
 
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 11 فروردين 1395 ساعت: 20:20 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

دست برتر توان موشکی ایران بر سر کشورهای خلیج فارس(نقل از مشرق نیوز)

بازدید: 255
دسته بندی: مطالب مفید,متفرقه,,
گزارش انديشكده آمريكايي؛
در این گزارش آمده است: ایران دارای پرتعدادترین ارتش، بزرگترین نیروی دریایی، بزرگ‌ترین توپ‌خانه، قوی‌ترین نیروی موشکی و قوی‌ترین قدرت جنگ هوایی است.

گروه جنگ نرم مشرق- مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل آمریکا طی گزارش 351 صفحه‌ای خود به بررسی مفصل توان نظامی ایران، کشورهای عربی خلیج فارس، و آمریکا در منطقه پرداخت. این گزارش که تحت عنوان «تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس): جنگ‌افزارهای مشترک و نامتقارن، موشک‌ها و دفاع موشکی، ‌جنگ مدنی و عاملان غیر دولتی، و قدرت‌های خارجی» است، در 12 فصل تدوین شده که خلاصه بخش‌های مهم آن به شرح زیر است:

جنگ‌افزارهای نامتقارن/نامنظم

ایران مجبور بوده است تا دست به ارتقای قابلیت‌های جنگی غیرمرسوم و نامنظم بزند چرا که نه دارای منابع لازم برای مقابله با مدرن‌‌سازی نظامی کشورهای عرب خلیج فارس، آمریکا، انگلیس، و فرانسه است و نه می‌تواند باتوجه به محدودیت‌های شدیدی که قدرت‌های خارجی بر آن تحمیل کرده‌اند دست به خرید سلاح‌های مدرن و فناوری‌های نظامی بزند.

اهمیت استراتژیک غیرقابل تغییر منطقه خلیج فارس

کلیه تغییرات نظامی در خلیج‌فارس را باید در یک بافت استراتژیک وسیع‌تر بررسی کرد. افزایش صدور مواد نفتی و سوختی در خارج از خلیج فارس سبب کاستن اهمیت استراتژیک حیاتی این منطقه برای اقتصاد جهانی و آمریکا نشده است. هرچند این کار سبب کاهش سهم مواد نفتی جهانی خلیج فارس شده است اما هنوز هم خاورمیانه 32.2 درصد از سهم جهانی را در سال 2013 به خود اختصاص داده است، که برابر است با 28.358 میلیارد بشکه در روز.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

نقشه اهمیت استراتژیک جهانی صادرات نفت خلیج فارس

 

هزینه‌های نظامی

روش‌های بسیار متفاوتی برای اندازه‌گیری میزان و قابلیت نیروهای نظامی وجود دارد. با این حال میزان پولی که یک قدرت نظامی برای مباحث امنیتی خود صرف می‌کند یک نشانه کلیدی برای نمایش قدرت است. این امر نشان‌دهنده معیاری کلی در خصوص قابلیت‌های کلی نظامی است و از این رو هنگامی که با دیگر مخارج مقایسه شود نمایانگر میزان ارزشی است که یک دولت برای امنیت خود قائل است. در خصوص کشورهای خلیج‌فارس هم مخارج کلی امنیت ملی و هم داده‌های مربوط به انتقال سلاح جزو نشان‌گرهای کلیدی به حساب می‌آیند، هر چند که ایران به دنبال ایجاد یک پایگاه صنعتی مهم برای دفاع ملی خود است.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

مصارف نظامی کشورهای خلیج فارس، 1997ـ 2014

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

تفاوت انتقال سلاح: ایران در برابر شورای همکاری کشورهای خلیج فارس 2004‌ـ2011

 

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

تفاوت انتقال سلاح: ایران در برابر شورای همکاری کشورهای خلیج فارس 2004‌ـ2011

 

نیروی انسانی نظامی

نیروی انسانی نظامی یکی دیگر از علائم قدرت نظامی است، هرچند که در خصوص اهمیت آن می‌توان به راحتی اغراق کرد. تجربه جنگی، آموزش، آمادگی، و تسلیحات از جمله موارد حیاتی به حساب می‌آیند. قدرت سلاح‌ها و فناوری نظامی علائم بهتری برای نمایش قابلیت نظامی می‌باشند. همچنین نیروی انسانی تنها هنگامی مفید است که بتواند در جنگ مستقر یافته و حمایت شود. مجموع نفرات نظامی یک کشور معیار مفیدی برای سنجش نمایش قدرت یا قابلیت رزمایش در یک سناریوی جهان واقعی نیست. با این حال ایران به طور کلی از نظر نیروهای انسانی فعال دست برتر دارد.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

مجموع نیروهای انسانی فعال، ذخیره، و شبه‌نظامی کشورهای خلیج فارس

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

مجموع نیروهای انسانی فعال کشورهای خلیج به تفکیک شاخه نظامی

 

نیروهای زمینی

همانند قیاس دیگر عناصر کلیدی قدرت نظامی،‌ قیاس نیروهای زمینی مرسوم نیز باید به شکلی محتاطانه مورد بررسی قرار گیرد. مجموع منابع نظامی تنها یکی از عناصر قدرت نظامی است. در هر سناریوی واقعی،‌ تنها گزیده‌ای از عناصر نیروهای زمینی در نظر گرفته خواهد شد و عموماً در ترکیب قدرت هوایی،‌ دریایی، و موشکی. توازن زمینی نیز ممکن است شدیداً توسط عوامل غیر دولتی و یا نیروهای امنیت داخلی و پلیس شبه‌نظامی شکل داده شود، نیروهایی که در گزارشات گاهی اوقات در نظر گرفته نشده و اغلب در منابع غیرمحرمانه اشتباه و یا تاریخ گذشته هستند.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

تانک‌های جنگی اصلی و دیگر خودروهای زرهی

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

مجموع توپ‌خانه، راکت، و خمپاره‌انداز

 

نیروی دریایی

قدرت دریایی موجود در خلیج‌فارس از اهمیت خاصی برای شورای همکاری کشورهای عرب، ایران،‌ عراق برخوردار است. این قدرت همچنین برای بسیاری از اقتصادهای خارج خلیج‌فارس که وابسته به جریان پایدار صادرات نفت خاورمیانه هستند دارای اهمیت است. کشورهای خلیج‌فارس هم به جریان پایدار صادرات به عنوان بخش کلیدی درآمد خود وابسته‌اند و هم به جریان پایدار ترابری کشتی‌ها به بنادر موجود در خلیج فارس. اقتصادهای خارجی ـ به ویژه اقتصادهای آسیایی ـ وابسته به صادرات مواد نفتی از خلیج فارس هستند، و لذا در صورت هر گونه اختلال مهم در جریان صادرات خلیج فارس با افزایش جهانی قیمت مواد نفتی مواجه خواهند شد. درگیری دریایی مستمر، تأثیر مهمی بر کل اقتصاد جهانی خواهد داشت.

تمرکز ایران بر جنگ‌افزارهای نامتقارن سبب شده است تا ایران دست به خرید سه زیردریایی روسی و نیز تعداد زیادی زیردریاپیمای کوچک بزند. در حال حاضر ایران از نظر «توازن زیردریایی» حداقل از نظر تعداد در قیاس با کشورهای عرب عضو شورای همکاری کاملاً از برتری برخوردار است. تنها امارات و عربستان دارای زیردریاپیماهای کوچک هستند. زیردریایی کلاس طارق ایران تنها زیردریایی مهم موجود در ناوگان دریایی کشورهای خلیج فارس است. این نوع زیردریایی به ایران قابلیت‌هایی را می‌دهد تا بتواند با حضور سطحی آمریکا در خلیج فارس مقابله کرده و به طور پنهان و بدون اینکه شناسایی شود به کشتی‌ها حمله کند.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

نیروهای انسانی دریایی، گارد ساحلی، و ناوی

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

کشتی‌های نیروی دریایی کشورهای خلیج فارس به تفکیک کشور

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

توازن زیردریایی و زیردریاپیما

 

نیروی هوایی

قدرت هوایی نقش کلیدی در اکثر سناریوهای بالقوه در خلیج فارس دارد، حتی در سناریوهایی که درگیری دریایی و زمینی نسبتاً سطح پایین را شامل می‌شوند. ایران دارای تعداد زیادی F-4D/E و F-14 است، با این حال جنگنده‌های ایران نسبت به F-15، F-16، Mirage 2000، Tornado، و Typhoonکشورهای شورای همکاری خلیج فارس از عملکرد بسیار پایینی در جنگ و مأموریت هوایی برخوردارند.

در جهان واقعی، ایران با توجه به تحریم‌ها و دیگر موانع موجود برای واردات تسلیحات مدرن توانایی به‌روزرسانی نیروی هوایی خود را نداشته است و از این رو نمی‌تواند به راحتی با نیروهای هوایی کشورهای شورای همکاری رقابت کند.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

قدرت جنگ هوایی کشورهای خلیج فارس به تفکیک نوع و مأموریت

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

جنگنده‌های کشورهای خلیج فارس

 

موشک‌های سطح به سطح

ایران توجه خاصی به موشک‌های سطح به سطح و راکت‌های پرتابی دوربرد داشته است، عربستان موشک‌های سطح به سطح چینی را خریده است و بسیاری از کشورهای شورای همکاری نیز تعدادی راکت پرتابی دوربرد دارند. تعداد این نیروها به طور خلاصه در اشکال زیر آورده شده است اما این تخمین‌ها بسیار نامطمئن و از منبعی به منبع دیگر متفاوت است و به روز نمی‌باشند. لذا این ارقام تصویر واضحی از سطوح توسعه و تولید راکت‌ها و موشک‌های ایرانی ارائه نمی‌دهند.

در حال حاضر نیروهای موشکی و راکت‌های پرتابی دوربرد ایران و عربستان از میزان مرگباری محدودی برخوردارند زیرا آنها وابسته به سرجنگی‌های مرسوم بوده و دارای دقت و اعتبار محدودی هستند. با این حال ایران به دنبال ایجاد موشک‌های سطح به سطح دقیق و هدایت‌شونده است و ممکن است که به دنبال سرجنگی‌های موشکی مجهز به سلاح هسته‌ای نیز باشد.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

موشک‌اندازهای زمین به زمین کشورهای خلیج فارس

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

برد تخمینی توان موشک‌های دوربرد ایران

 

دفاع موشکی

از آنجا که ایران برای گسترش برد حملات زمینی، هوایی و دریایی خود و نیز جبران ضعف نیروهای هوایی خود از راکت‌های توپخانه‌ای دوربردتر و موشک‌های مختلف استفاده می‌کند، کشورهای عرب شورای همکاری نیز تاکید زیادی بر دفاع موشکی دارند. آمریکا و هم‌پیمانانش نه تنها باید با تهدید کنونی ناشی از موشک‌ها و راکت‌های توپخانه‌ای ایران مقابله کنند، بلکه باید با تهدیدات آتی ناشی از افزایش دقت، سامانه‌های هدایتی، قابلیت اطمینان،‌ قابلیت هدف‌گیری، و لایه‌های انواع مختلفی از واحدهای آتش در تعداد بالا برای تیرباران سامانه‌های دفاعی مقابله کنند.

ایران در حال حاضر دارای قابلیت‌های دفاع موشکی نیست، و روسیه و چین تنها منابع بالقوه ایران برای فروش مستقیم سامانه‌های دفاع موشکی هستند. تاکنون نیز نه روسیه و نه چین تمایلی برای فروش چنین سامانه‌های دفاع موشکی به ایران نبوده‌اند. از طرف دیگر، ایران نیز مدعی شده است که با به‌روزرسانی سری موشک‌های اس 200 و ساخت معادل اس 300 و اس 400 خود با نام باور 373 این کمبود را جبران خواهد کرد.

همچنین ایران مدعی است که موشک‌هایی با سطح مقطع راداری محدود ساخته است و زمان واکنش به سامانه‌های ضدموشکی را کاهش داده است. همانند دیگر ادعاهای ایران در مورد بهبود سامانه‌های تسلیحاتی خود، ممکن است چنین اظهاراتی فاقد ارزش باشند و باید با احتیاط با آنها برخورد کرد.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

پرتاب‌گر‌های دفاع موشکی بالستیک کشورهای خلیج فارس

 

تهدید بالقوه ناشی از نیروهای هسته‌ای ایران

تلاش‌های ایران برای ساخت سلاح‌های هسته‌ای همچنان نامشخص و بحث‌برانگیز باقی مانده است و برنامه‌های هسته‌ای آن هم اکنون موضوع مذاکرات شدید کنترل تسلیحات با آمریکا و دیگر اعضای 1+5 است. نتیجه این مذاکرات می‌تواند نقش حیاتی در شکل‌دهی توازن نظامی منطقه داشته باشد. اگر ایران هسته‌ای شود،‌ توازن کلی نیروهای منطقه نیز به همین سمت پیش خواهد رفت. اگر نشود، احتمالاً این توازن چندان تهدیدآمیز نخواهد بود،‌ هرچند که خطر درگیری‌های نامتقارن و مرسوم به انضمام شکل‌دهی مستمر تهدید ناشی از عوامل غیردولتی همچنان بر قوت خود باقی خواهد ماند.

سرجنگی‌های هسته‌ای به نیروهای موشکی ایران قابلیت بازدارندگی بیشتری خواهد داد و احتمالاً یک مانع هسته‌ای در برابر حملات موشک‌های کروز و هوایی کشورهای عرب خلیج فارس و آمریکا برای ایران ایجاد خواهد کرد.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

تأسیسات هسته‌ای، دیگر سلاح‌ها (که در این گزارش از آنها به عنوان سلاح کشتارجمعی یاد شده است) و موشکی اصلی ایران

 

افراط‌گرایی و تروریسم، و نیروهای شبه‌نظامی و امنیتی

توازن امنیتی خلیج فارس به شدت و در نتیجه ظهور عناصر جهادی و عوامل غیر دولتی خشن تغییر کرده است و هم اکنون در حال شکل‌دهی به توازن نظامی در جنگ‌های سوریه، عراق، و یمن است. به طور کل،‌ ترکیب تهدیدات داخلی و عوامل غیر دولتی خارجی به حدی رسیده است که به اندازه خطر بروز درگیری نظامی جدی بین دولت‌ها،‌ می‌تواند به طور جدی تهدیدآمیز باشد.

تاکنون ایران حمایت‌های مالی، تسلیحاتی، لجستیکی از تروریست‌ها و گروه‌های شبه‌نظامی موجود در خاورمیانه و آسیای مرکزی به عمل آورده است. ایران از نیروی قدس سپاه پاسداران و گروه‌های شبه‌نظامی استفاده می‌کند تا به اهداف سیاست خارجی خود برسد، عملیات‌های اطلاعاتی خود را پوشش دهد، و ثبات خاورمیانه را برهم بزند. نیروی قدس مکانیسم اصلی ایران برای ایجاد و حمایت از تروریست‌ها در خارج است.

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

برآورد وزارت خارجه آمریکا در مورد گرایش به تروریسم در ایران، 1970ـ2013 ـ بخش اول

تغییر توازن امنیتی در خلیج (فارس) // در حال ویرایش

برآورد وزارت خارجه آمریکا در مورد گرایش به تروریسم در ایران، 1970ـ2013 ـ بخش دوم

 

 

نیروهای آمریکایی موجود در خلیج فارس و مجموع قابلیت‌های نمایش قدرت

توازن نظامی در منطقه خلیج فارس توسط تعدادی قدرت خارجی شکل گرفته است. قدرت‌های اصلی غربی درگیر عبارتند از انگلیس،‌ فرانسه،‌ و آمریکا و قدرت‌های عربی خارجی مانند مصر و اردن. با این حال،‌ آمریکا در چهارچوب تعهدات جاری و قابلیت‌های نمایش قدرت از هر جهت بزرگ‌ترین قدرت خارجی به حساب می‌آید و با تقویت قابلیت‌های نظامی خود در خلیج فارس و نیز قابلیت‌های کشورهای هم‌پیمانش در شبه جزیره عرب، یک عامل بازدارنده و دفاعی کلیدی در برابر ایران به حساب می‌آید ــ به ویژه در حوزه قدرت هوایی، دفاع موشکی، و عملیات‌های هوایی و دریایی.

با این حال، یکی از دغدغه‌های اصلی آمریکا ایران است. ایران همچنان در حال پیگیری سیاست‌هایی است که منافع و اهداف استراتژیک آمریکا در سراسر خاورمیانه را به خطر می‌اندازد. ایران علاوه بر برنامه هسته‌ای خود، توانمندی سایبری قابل‌توجهی داشته و نیز دارای وسیع‌ترین و متنوع‌ترین زرادخانه موشک بالستیک در خاورمیانه است. ایران با موشک‌هایی با برد بیش از 2000 کیلومتر، و با دقت فزاینده حاصل از فناوری‌های خارجی‌ای که به طور خلاقانه برای بهبود زرادخانه موشکی سازگار شده‌اند، قادر است تا به تمامی اهداف موجود در منطقه حمله کند. ایران همچنین قابلیت‌های دفاع هوایی خود را افزایش داده و در حال ارتقای قابلیت‌های خود برای مقابله با تهدیدات دریایی است که برای جریان تجارت جهانی در تنگه هرمز تهدیدآمیز است.

 


فهرست محتویات این گزارش به ترتیب زیر است:

فصل اول) توازن امنیتی: توازن در حال تغییر نیروهای خلیج فارس و تهدیدات منطقه‌ای

· توازن نظامی مرسوم در حال تغییر

· چشم‌اندازهای یک پیمان عربی وسیع‌تر

· توازن هسته‌ای، راکتی/موشکی، و دفاع موشکی

· جنگ‌افزارهای نامتقارن/نامنظم

· عاملان غیردولتی و نیروهای امنیتی داخلی: تروریسم، جنگ مدنی و شورش

· جنبه مدنی امنیت

· داده‌های مربوط به اندازه‌گیری طبیعت در حال تغییر توازن امنیتی

· اهمیت استراتژیک غیر قابل تغییر منطقه خلیج فارس

نیروهای نظامی کشورهای خلیج فارس

نیروهای خارجی کلیدی

نقشه تأسیسات انرژی خلیج فارس و جغرافیای گسترده‌تری از منطقه

نقشه اهمیت استراتژیک جهانی صادرات نفت خلیج فارس

 

فصل دوم) هزینه‌های نظامی

· مصارف نظامی کشورهای خلیج فارس، 1997ـ 2014

· هزینه‌های نظامی در قالب درصدی از تولید ناخالص داخلی برای کشورهای خلیج فارس

· تولید ناخالص داخلی کشورهای خلیج فارس

 

فصل سوم) واردات سلاح

· نبود داده‌های رسمی معتبر در مورد مجموع نقل و انتقال سلاح

· داده‌های رسمی مختلف در مورد نقل و انتقال سلاح‌های آمریکایی: آژانس همکاری امنیت دفاعی (DCSA)

· داده‌های رسمی مختلف در مورد نقل و انتقال سلاح‌های آمریکایی: خدمات پژوهشی کنگره (CRS))

· گزارشات تجاری و رسانه‌ای

· گزارشات ان‌جی‌اوها

· نگاهی به انتقال سلاح‌های مهم

تفاوت انتقال سلاح: ایران در برابر شورای همکاری کشورهای خلیج فارس 2004‌ـ2011

توافقات انتقال سلاح به دلار آمریکا

انتقال سلاح‌های اصلی آمریکا به عربستان سعودی: اکتبر 2010 الی اکتبر 2014

تخمین SIPRI در مورد توافقات انتقال سلاح: 2004 ـ 2008 به دلار آمریکا

تخمین SIPRI در مورد توافقات انتقال سلاح: 2009 ـ 2013 به دلار آمریکا

گزیده فروش سلاح‌های آمریکایی و غیر آمریکایی در خلیج فارس

 

فصل چهارم) نیروهای انسانی نظامی

· مجموع نیروهای انسانی فعال، ذخیره، و شبه‌نظامی کشورهای خلیج فارس

· مجموع نیروهای انسانی فعال کشورهای خلیج فارس به تفکیک شاخه نظامی

· مجموع نیروهای ذخیره کشورهای خلیج فارس

 

فصل پنجم) نیروهای زمینی

· ملاحظات سناریو

· عناصر دیگر قدرت نیروی زمینی

· پرسنل نیروهای زمینی

· رزمایش و نمایش قدرت

موانع جغرافیایی برای عملیات نیروهای زمینی خلیج فارس

«لولای کویت»

· نیروی زرهی

· کمیت توپخانه در برابر کیفیت توپخانه

· نبرد هوایی ـ زمینی

· محدودیت‌های ایران؛ نقش آتی و حیاتی عراق؛ نقش آتی سوریه، مصر، و اردن؛ و مشکل یمن

مجموع نیروی انسانی زمینی و ارتش کشورهای خلیج فارس ـ نیروهای فعال و شبه‌نظامی

مجموع نیروی انسانی زمینی و ارتش کشورهای خلیج فارس ـ نیروهای ذخیره

تمایزات ملی در ساختار نیروی زمینی کشورهای خلیج فارس

تانک‌های جنگی اصلی و دیگر خودروهای زرهی

تأمین‌کنندگان تانک‌های جنگی اصلی به تفکیک کشور عملیات‌کننده و سال تولید

مجموع توپخانه، راکت، و خمپاره‌انداز

وابستگی ایران به سلاح‌های زمینی قدیمی و متوسط/منسوخ

تأثیر حمله آمریکا و دولت اسلامی (داعش) بر توازن ایران ـ عراق

 

فصل ششم) نیروهای دریایی

· قدرت دریایی، سناریوها، و جنگ‌افزارهای مشترک

نقشه میادین نفتی خلیج فارس و مناطق هدف

نقشه قدرت دریایی و تنگه هرمز

نقشه زیرساخت‌های انرژی عربستان: مطالعه موردی اهداف خلیج فارس ـ دریای سرخ

نقشه بنادر و لنگرگاه‌های کلیدی خلیج فارس

· عناصر کمتر قابل سنجش قدرت دریایی

· نیروهای انسانی دریایی

· قدرت کلی کشتی‌های سطحی

· قایق‌های گشتی و جنگ‌افزارهای نامتقارن/نامنظم

· زیردریایی‌ها، زیردریاپیما‌ها، و جنگ‌افزارهای ضد زیردریایی

· جنگ‌افزارهای مینی

نیروهای انسانی دریایی، گارد ساحلی، و ناوی

کشتی‌های نیروی دریایی کشورهای خلیج فارس به تفکیک کشور

نیروهای دریایی سطحی ایران

نیروهای دریایی سطحی شورای همکاری کشورهای خلیج فارس

وابستگی ایران به سامانه‌های دریایی قدیمی/متوسط

منبع کشتی‌های دریایی زرهی ساخت غرب به تفکیک سازنده

قایق گشتی

تأسیسات نظامی ایران داخل و خارج خلیج فارس

توازن زیردریایی و زیردریاپیما

نقشه عمق خلیج فارس

قابلیت‌های مین‌گذاری

ناوچه‌های آب‌خاکی به تفکیک نوع و کشور

 

فصل هفتم) نیروهای هوایی و دفاع هوایی

· قدرت هوایی، سناریوها،‌ و جنگ‌افزارهای مشترک

نقشه مناطق عملیاتی اصلی در حریم هوایی ایران و کشورهای عرب خلیج فارس

نقشه عمق «استراتژیک» ایران در حریم هوایی

نقشه تأسیسات پتروشیمی آسیب‌پذیر ایران

نقشه پایگاه‌های هوایی اصلی خلیج فارس

· عناصر کمتر قابل سنجش قدرت هوایی

· نفرات نیروی هوایی و دفاع هوایی

· قدرت کلی نیروی هوایی و قدرت جنگی به تفکیک نوع جنگنده و مأموریت

· قدرت جنگنده‌های مدرن و مهمات

· حمله نیروهای هوایی و زمینی و بالگرد‌های مسلح

· بالگردهای مسلح دریایی و قابلیت هوایی

· قابلیت‌های ISR، C4I/BM، و AWACS

· پهپادها (UAV) و پهپادهای جنگی (UCAV)

· قابلیت‌های سرکوب دفاع هوایی دشمن (SEAD)

نیروی انسانی نیروی هوایی و دفاع هوایی در خلیج

مجموع جنگنده‌های خلیج فارس

قدرت جنگ هوایی کشورهای خلیج فارس به تفکیک نوع و مأموریت

جنگنده‌های کشورهای خلیج فارس

وابستگی ایران به سامانه‌های هوایی قدیمی/متوسط

حمله نیروهای هوایی و زمینی و بالگردهای مسلح

بالگردهای مسلح دریایی

قابلیت‌های ISR و AWACS

پروژه‌ها/امتیازات پهپادهای ایران

· نیروهای دفاع هوایی مستقر در خشکی

· دفاع هوایی خاکی، سناریوها، و جنگ‌افزارهای مشترک

· عناصر کمتر قابل سنجش دفاع هوایی مستقر در خشکی

· خدمات دفاع هوایی

· نیروها و سلاح‌های دفاع هوایی

نیروی انسانی دفاع هوایی

سامانه‌های دفاع هوایی زمینی خلیج فارس

عملکرد سامانه اصلی دفاع هوایی زمینی خلیج فارس

 

فصل هشتم) موشک‌های سطح به سطح

· نیروهای موشکی عربستان

· نیروهای موشکی ایران

· ارزش استراتژیک وسیع‌تر راکت‌ها و موشک‌های کوتاه‌برد ایران

· سامانه‌های موشکی میان‌برد و دوربرد ایران

· تلاش‌های محتمل و مستمر توسعه موشک‌های کروز

· تأثیر کوتاه‌مدت تهدید موشکی ایران

· شکل‌دهی تهدید آتی: سرجنگی‌های هسته‌ای در برابر سرجنگی‌های مرسوم دقیق

· جنگ موشکی، سیاسی، و روانی و جنگ‌های ارعابی

· دیدن برنامه‌های موشکی و هسته‌ای ایران در جای خود

· چالش‌های مربوط به توسعه نیروی موشکی هسته‌ای توسط ایران

· توان موشکی آمریکا

‌موشک‌اندازهای زمین به زمین کشورهای خلیج فارس

توان موشکی اصلی ایران

برد تخمینی توان موشک‌های کوتاه‌برد ایران

برد تخمینی توان موشک‌های دوربرد ایران

 

فصل نهم) دفاع موشکی

· سامانه‌های موشکی هاوک و پاتریوت

· نقش آمریکا در ترغیب ایجاد دفاع موشک یکپارچه و منطقه‌ای وسیع

· سامانه‌های دفاع موشکی کشورهای عرب خلیج فارس و سامانه‌های US PAC-3 و THAAD آمریکا

· لازمه یکپارچگی و قابلیت عملیاتی کامل

· سامانه‌های دفاع موشکی میدانی مستقر در کشتی‌های آمریکا ـ مجموعه موشک‌های استاندارد

· دفاع موشکی ترکیه و دیگر اقدامات مربوطه

· سامانه‌های دفاع موشکی اسرائیل

· دفاع‌های موشکی ایران

· مقابله ایران با دفاع‌های موشکی

نیروهای کشورهای خلیج فارس به همراه پرتاب‌کننده‌های دفاع موشکی بالستیک میدانی

دفاع‌های موشکی یکپارچه

دفاع‌های موشکی و جنگ موشکی در خلیج فارس

 

فصل دهم) تهدید بالقوه ناشی از نیروهای هسته‌ای ایران

· تحقیقات نامطمئن ایران برای نیروهای هسته‌ای

· اهداف استراتژیک ایران و تأثیر نیروهای هسته‌ای ایران

· کشورهای عرب خلیج فارس و ارزش استراتژیک سلاح‌های هسته‌ای ایران

· مسائل غنی‌سازی

· نگاهی به آن سوی غنی‌سازی و پلوتونیوم

· یافته‌های کلیدی IAEA در مورد تلاش‌های سلاح‌های هسته‌ای ایران

· داده‌های طراحی سلاح

· سطح نامطمئن پیشرفت ایران: بی‌خبری بی‌خبریست

· قابلیت‌های شیوع سلاح‌های ایران

· قضاوت در مورد موفقیت یا شکست توافق نهایی با ایران

· پیش‌گیری، ‌بازدارندگی، و تکثیر

· سلاح‌های هسته‌ای خلیج فارس

· نقش آمریکا در بازدارندگی طولانی‌مدت

تأسیسات هسته‌ای، دیگر سلاح‌های کشتار جمعی، و موشکی اصلی ایران

 

فصل یازدهم) افراط‌گرایی و تروریسم، و نیروهای شبه‌نظامی و امنیتی

· ظهور دولت اسلامی (داعش)

· چالش استراتژیک در یمن

· ظهور تهدید تروریست و افراط‌گرایی

· افزایش نیروهای شبه‌نظامی و امنیتی داخلی

· مشکلات و چالش‌های موجود در ایجاد نیروهای شبه‌نظامی و امنیتی داخلی موثر

مقایسه میزان تهدیدات تروریستی کشورهای خلیج فارس و دیگر کشورهای منطقه

تعریف وزارت خارجه آمریکا از تهدیدات تروریستی و دولت‌های حامی تروریسم در یا نزدیکی کشورهای خلیج فارس

برآورد وزارت خارجه در مورد گرایش به تروریسم، 1970ـ2013 بحرین

برآورد وزارت خارجه در مورد گرایش به تروریسم، 1970ـ2013 کویت

برآورد وزارت خارجه در مورد گرایش به تروریسم، 1970ـ2013 قطر

برآورد وزارت خارجه در مورد گرایش به تروریسم، 1970ـ2013 عربستان

برآورد وزارت خارجه در مورد گرایش به تروریسم، 1970ـ2013 امارات

برآورد وزارت خارجه در مورد گرایش به تروریسم، 1970ـ2013 ایران

برآورد وزارت خارجه در مورد گرایش به تروریسم، 1970ـ2013 عراق

برآورد وزارت خارجه در مورد گرایش به تروریسم، 1970ـ2013 یمن

برآورد مجموع خدمات نیروهای شبه‌نظامی و امنیتی داخلی

ساختار و شمار نیروهای شبه نظامی خلیج فارس

ارزیابی وزارت دفاع آمریکا در مورد مشکلات موجود در عملیات‌های امنیتی کشورهای خلیج فارس

 

فصل دوازدهم) نیروهای آمریکایی موجود در خلیج فارس و مجموع قابلیت‌های نمایش قدرت

· استراتژی آمریکا و نقش هم‌پیمانان خلیج فارس

· مناطق کلیدی همکاری

· نیروهای آمریکایی موجود در خلیج فارس و نیروهای نمایش قدرت آمریکا

· انتقال سلاح‌های آمریکایی

گزیده اظهارات ژنرال لوید آستین سوم، فرمانده ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا، در کمیته خدمات مسلح مجلس در 6 مارس 2014

حضور نظامی آمریکا در خلیج فارس و جهان

حضور تفنگداران دریایی آمریکا در خلیج فارس و جهان

کشتی‌های جنگی نیروی دریایی آمریکا

فهرست جنگنده‌های نیروی دریایی آمریکا

نیروی انسانی بخش هوایی آمریکا در خلیج فارس و سراسر جهان

فهرست جنگنده‌های نیروی هوایی آمریکا

فروش تسلیحات آمریکا به شورای همکاری کشورهای عرب و عراق: 2002ـ2013 (این اطلاعات بر اساس داده‌های آژانس همکاری امنیت دفاعی آمریکا تنظیم شده است).

دغدغه اصلي آمريكا، قدرت بلامنازع ايران در خليج فارس است // آماده
برای دانلود سند روی تصویر کلیک کنید
 
مطالب مرتبط
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 11 فروردين 1395 ساعت: 20:16 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

توان موشکی ایران( برگرفته از آفتاب نیوز)

بازدید: 374
دسته بندی: مطالب مفید,متفرقه,,
آفتاب :آفتاب: روزنامه اسرائیلی «اورشلیم پست» در گزارشی درباره توان موشکی جمهوری اسلامی ایران، نوشت: «ایران در میانه راه برنامه چندین ساله‌اش برای تولید انبوه موشک‌های دوربرد بالستیک و سکوهای پرتاب موشک قرار دارد». 

به گزارش سرویس بین الملل آفتاب، روزنامه مورد نظر مدعی شده است که بنا بر تخمین‌های سازمان‌های دفاعی اسرائیل، ایران قصد دارد در 6 سال‌ آینده صدها سکوی پرتاب موشک و بیش از 1000 موشک بالستیک دوربرد تولید کند. 

«اورشلیم پست» نوشته است به نظر می‌رسد زرادخانه موشکی تهران هم اکنون بین 100 تا 200 موشک شهاب 3 در اختیار داشته باشد. موشک‌های شهاب 3، بردی معادل 2000 کیلومتر دارند و می‌توانند تا سقف یک تن، مواد منفجره با خود حمل کنند. 

علاوه بر آن، ایران سال گذشته موشکی با نام عاشورا را آزمایش کرد که به نظر می‌رسد به تازگی وارد مرحله تولید شده باشد. هدف تولید موشک‌های عاشورا آن است که در نهایت جایگزین موشک‌‌های شهاب شوند. 

از ویژگی‌های موشک عاشورا آن است که به جای سوخت مایع از سوخت جامد استفاده می‌کند و بر خلاف موشک‌ شهاب، لازم نیست سوخت‌گیری‌اش کمی قبل از پرتاب انجام شود. 

سازمان‌های دفاعی اسرائیل مدعی شده‌اند ایران قصد دارد تا سال 2015، 500 سکوی پرتاب موشک و بیش از 1000 موشک با برد 2500 کیلومتر تولید کند. 

رییس یک موسسه تحقیقات فضایی ادعا کرده است: «ایرانی‌ها به شدت تلاش دارند تعداد زیادی موشک در اختیار داشته باشند. آن‌ها بر این عقیده‌اند که با شلیک موشک‌‌های فراوان قادرند نقش سیستم‌های دفاع موشکی را بی اثر کنند». 

بنا بر نظر سازمان‌های دفاعی اسرائیل، روسیه همچنان فروش سیستم دفاع هوایی S-300 به ایران را مد نظر دارد، اما منتظر است ببیند نتیجه گفت و گوی آمریکا و ایران چه خواهد شد. 

سامانه دفاع هوایی S-300 یکی از پیشرفته‌ترین سامانه‌های دفاع موشکی در جهان شناخته می‌شود که قادر است به طور همزمان 100 هدف را مورد شناسایی قرار دهد. این سامانه، بردی معادل 200 کیلومتر دارد و می‌تواند هدف‌هایی در ارتفاع 90 هزار پایی را مورد هدف قرار دهد. 
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 11 فروردين 1395 ساعت: 20:12 منتشر شده است

برچسب ها : ,
نظرات()

موشکهای ایران(نقل از سایت نمناک)

بازدید: 400
دسته بندی: مطالب مفید,متفرقه,,

موشک های ناشناخته ایران + تصاویر

موشک های ایران ، موشک

در این گزارش به تصاویری از “موشک های ایران” از موشک قیام، موشک فاتح 110، موشک کروز، موشک سجیل، خانواده موشک های شهاب تا موشک جدید و ناشناخته را به همراه توضیحاتی اشاره خواهیم داشت.

تاریخ انتشار : 1 شهریور 1394
بازدید : 5,610 نفر

آشنایی با موشک های قدرتمند و ناشناخته ایران

وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح در تاریخ 31 مردادماه 1368 با ادغام وزارت خانه های «دفاع» و «سپاه» متولد شد تا عهده دار پشتیبانی و رفع نیازهای نیروهای مسلح در حوزه های تسلیحاتی باشد.

در همین راستا باتدبیر و تصویب فرماندهی معظم کل قوا در سال 1389، روز 31 مردادماه به عنوان «روز صنعت دفاعی» کشور تعیین شد، تا در این روز بتوان از گوشه ای از تلاش ها و مجاهدت های متخصصین دفاعی کشور تقدیر کرد.
در این گزارش، به بررسی برخی دستاوردهای این حوزه به صورت اجمالی می پردازیم.
شلیک موشک های قیام، فاتح، سفیر فجر، مرصاد، نصر، شهاب و نیز موشک جدید زیرآبی سپاه ازجمله تصاویر موجود در این کلیپ است که با تصویربرداری زیبا، برخی از آنها برای اولین بار به نمایش گذاشته می شوند.


موشک قیام

موشک قیام ، موشک ، موشک کروز

موشک میانبرد «قیام» با توانایی حمل انواع سر جنگی های بلاست و بارانی توانایی انهدام طیف متنوعی از اهداف راداراست و پرتاب از لانچرهای متحرک و سیلوها در مواضع مختلف و عبور از سپر دفاع موشکی با داشتن قابلیت رادار گریزی، از مزایای این موشک محسوب می شود.


موشک فاتح

موشک فاتح ، موشک کروز ، موشک قیام

موشک های بسیار دقیق و نقطه زن زمین به زمین فاتح 110 در دسته نسل چهارمموشک های بالستیک فوق مدرن با سوخت قرار دارد و از معدود موشک هایی هستند که تا لحظه برخورد به هدف قادرند اهداف را رهگیری کرده و اصابت دقیق و مؤثری داشته باشند.
 


موشک سجیل

موشک سجیل ، موشک قیام ، موشک فاتح 110

موشک «سجیل» (با برد حدود 2 هزار کیلومتر) در نیمه دوم دهه 80 شمسی معرفی شد که برخی آن را برترین موشک بالستیک ایرانی می دانند.
سجیل با خروج از جو و طی مسیر در چنین ارتفاعی به داخل جو بازگشته و با سرعت حدود 13ماخ (حدود 4300 متر بر ثانیه) به سوی هدف سرازیر می شود که انهدام آن را برای تمام سامانه های دفاع هوایی موجود «ناممکن» کرده است.


موشک شهاب

موشک شهاب ، موشک فاتح 110 ، موشک کروز ایران

خانواده «شهاب» را باید نامدارترین نسل موشک های ایرانی بنامیم که در 3 رنج شهاب 1، 2 و 3 تولید شدند. موشک شهاب 3 در ابتدا بُردی در حدود 1150 کیلومتر داشت که برای اصابت به سرزمین های اشغالی می بایست از مرزهای غربی کشور شلیک می شد.
پس ازآن نمونه های مختلفی از شهاب 3 تولید و به خدمت نیروهای مسلح کشور درآمد که ازنظر بُرد و زیرسامانه ها ارتقاءیافته اند اما همگی یک مرحله ای سوخت مایع بوده و از سامانه هدایت اینرسیایی برخوردارند.


موشک پدافندی مرصاد

موشک مرصاد ، موشک کروز ایران ، جدیدترین موشک ایران

سامانه موشکی زمین به هوای مرصاد ازنظر حجم کوچک، متحرک و قابل جابجایی سریع و قابلیت اتصال به حلقه پدافندی کشور، ردگیری و انهدام انواع پرنده های دشمن از قبیل هواپیماهای جنگنده با سرعت بالا، بالگرد، موشک های کروز، هواپیمای بدون سرنشین دربرد متوسط و به صورت غیرفعال را دارد.


ماهواره بر سفیر فجر

ماهواره بر سفیر فجر ، جدیدترین موشک ایران ، موشک فاتح

ماهواره بر بومی سفیر فجر که بهمن ماه سال گذشته پرتاب شد، 21 متر طول و 26 تن وزن داشت و با سوخت ترکیبی مایع به فضا پرتاب شد.
سرعت 8000 متر بر ثانیه از دیگر ویژگی های این ماهواره بر بود که بهدست متخصصان توانمند کشورمان طراحی و تولیدشده است.
ماهواره بر سفیر فجر در هشت دقیقه ماهواره ملی فجر را در مدار زمین مستقر کرد.


موشک کروز نصر

موشک کروز نصر ، موشک فاتح ، موشک سجیل

موشک «نصر 1» که قادر است شناورهای 3هزار تُنی را منهدم کند، در کلاس موشک های کوتاه بُرد باقابلیت شلیک از ساحل و انواع شناورها و بالگردها محسوب می شود.
موشک هوشمند و کروز نصر با قرار گرفتن در لایه های دفاع ساحلی مکمل خوبی برای پدافند ساحلی در کنار سامانه های توپخانه ای است که قابلیت انهدام شناورهای نفوذکننده به آب های ساحلی جمهوری اسلامی را دارد.


موشک ناشناخته دریایی
این موشک برای اولین بار در پایان سال گذشته و در جریان برگزاری رزمایش بزرگ دریایی پیامبر اعظم (ص) سپاه بود که در رسانه ها اعلام شد.
فرماندهان سپاه در خصوص ویژگی ها و جزئیات این موشک اظهارنظرینکرده اند.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 11 فروردين 1395 ساعت: 13:47 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

سنگ کیسه صفرا چیست و چه زمان نیاز به جراحی دارد؟

بازدید: 380
دسته بندی: مطالب مفید,علمی,,
سنگ کیسه صفرا چیست و چه زمان نیاز به جراحی دارد؟
انسداد مجرای خروجی کیسه صفرا سبب ایجاد درد شدید و ناگهانی در سمت راست شکم در زیر دنده های قفسه سینه می شود.
سنگ کیسه صفرا چیست و چه زمانی نیاز به جراحی دارد؟کیسه صفرا یک عضو گلابی شکل است که در سمت راست و بالای شکم زیر لوب راست کبد قرار گرفته است این عضو در بدن نقش مهمی را ایفا می کند که اختلال در کار آن باعث تشکیل سنگ در کیسه صفرا  و به وجود آمدن مشکلاتی برای افراد شده که در مواقعی  نیز برای درمان حتما نیاز به انجام دخالت جراحی جود دارد.
دکتر جواد غروبی دانشیار و متخصص جراحی عمومی در گفت و گو با عصر ایران در مورد علت تشکیل سنک در کیسه صفرا گفت: تشکیل سنگ در کیسه صفرا به دلیل غلیظ شدن بیش ازحدمایع صفراوی داخل کیسه صفرا است که باعث می شود هسته ی اولیه سنگ به علت رسوب کلسترول و تشکیل شن ریزه تولید شود همچنین سنگ کیسه صفرا از اندازه ی یک شن ریز تا یک گردو و به لحاظ تعداد متفاوت است.

 وی ادامه داد: سنگ کیسه صفرا به دو دسته  علامت دار و یا بدون علامت تقسیم می شود که اگر سنگ  سبب انسداد مجرای خروجی کیسه صفرا شود، به آن علامت دار می گویند. در این نوع بیماری انسداد مجرای خروجی کیسه صفرا سبب ایجاد درد شدید و ناگهانی ناحیه فوقانی و راست شکم در زیر دنده های قفسه سینه می شود.
وی ادامه داد: درد کیسه صفرا به شانه ی سمت راست و بین دو کتف هم بروز می کند که مدت زمان این درد از چند دقیقه تا چند ساعت است.

 دکتر غروبی ادامه داد: در صورتی که درد به هیچ عنوان بهبود پیدا نکند و همراه با زردی(پوست و سفیدی چشم) و تب ولرز باشد، باید بلافاصله به پزشک مراجعه شود.

 این متخصص جراحی عمومی با بیان اینکه علت دقیق و واضحی برای تولید سنگ کیسه صفرا مشخص نشده است خاطر نشان کرد: علی رغم اینکه هنوز علت دقیقی برای تولید سنگ کسیه صفرا مشخص نشده است ولی موارد فوق به عنوان علت تشکیل سنگ ذکر می شود.

1- اگر صفرای مترشحه از کبد و ذخیره شده در کیسه صفرا،حاوی کلسترول زیاد باشد.در صورت افزایش بیش از حد ترشح کلسترول از کبد، کریستال های جامد کلسترولی در کیسه صفرا  رسوب کرده و هسته های اولیه ی تولید سنگ را تشکیل می دهند.

2- بیلی روبین ماده شیمیایی است که از شکسته شدن و از بین رفتن سلول های قرمز خون ایجاد می شود. در بعضی از بیماری ها، تولید بیلی روبین افزایش می یابد که این افزایش در کیسه صفرا سبب تولید سنگ می شود.

3- زمانی که اختلال در تخلیه کیسه صفرا به هر دلیلی وجود داشته باشد، سنگ کیسه صفرا ایجاد می شود.

دکتر غروبی در مورد عللی که سبب افزایش ریسک ابتلا به سنگ کیسه صفرا می شوند،گفت: سابقه فامیلی به عنوان یک عامل خطر محسوب می شود همچنین علاوه بر این در دوران حاملگی نیز شانس ایجاد سنگ کیسه صفرا بالا می رود. 
سنگ کیسه صفرا چیست و چه زمانی نیاز به جراحی دارد؟

وی با بیان اینکه تغییرات وزنی بسیار زیاد ودر مدت زمان کوتاه، اعم از کاهش یا افزایش ناگهانی و سریع وزن، یکی از علل تشکیل سنگ کیسه صفرا است گفت: تغییرات وزنی بیش از 500تا 700 گرم در هفته توصیه نمی شود و این تغییرات در زنان بیش از مردان اهمیت دارد. 

این استاد دانشگاه ادامه داد: درمان هورمونی با استروژن و مصرف قرص های ضد بارداری با دوز بالا ، مصرف داروهایی مانند جم فیبروزیل، که منجر به آزاد سازی وریزش بیش از حد کلسترول در مایع صفراوی می شوند و  عدم فعالیت ورزشی و و ناشتایی طولانی از عوامل مستعد کننده تولید سنگ کیسه صفرا شمرده می شوند.
وی ادامه داد: سنگ کیسه صفرادر کسانی که مصرف کلسترول بالا داشته و مبتلا به دیابت نیز هستند بیشتر دیده می شود همچنین بعضی از داروهای کاهنده چربی خون استعداد فرد را برای ابتلا به سنگ کیسه صفرا افزایش می دهد. 

چه کنیم تا دچار سنگ کیسه صفرا نشویم
 دکتر غروبی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه چه اقداماتی می تواند باعث کاهش ابتلا به بیماری سنگ کیسه صفرا شود گفت: راه های کاملا مطمئنی برای پیشگیری ازایجاد سنگ کیسه صفرا وجود ندارد ولی توجه به عوامل خطر می تواند موجب کاهش علائم بالینی مربوط به آن شود که از جمله آن می توان به مصرف میزان متعادلی از چربی ،مصرف روزانه روغن زیتون مصرف متعادل مواد غذایی حاوی لستین مانند تخم مرغ، شیر، بادام زمینی، مصرف گوشت سفید، مصرف مایعات و دانه های گیاهی و مواد غذایی حاوی فیبر اشاره کرد.

روش های تشخیص سنگ کیسه صفرا چیست؟
این استاد دانشگاه  در مورد روش های تشخیص سنگ کیسه صفرا گفت: برای تشخیص این بیماری از سونوگرافی، سی تی اسکن، ام آر آی، اسکن ایزوتوپ و ای ار سی پی استفاده می شود البته انجام همه آنها ضرورت ندارد و برحسب مورد تصمیم گیری می شود همچنین تست ها و آزمایشات خونی که نشانگر عفونت یا زردی و یا التهاب پانکراس باشد نیز بر حسب مورد  از سوی پزشک درخواست می شود.

سنگ کیسه صفرا چه زمانی به جراحی نیاز دارد
دکتر غروبی در پاسخ به پرسشی در مورد اینکه چه زمانی برای درمان این بیماری نیاز به انجام عمل جراحی است گفت:درمان سنگ های صفرای علامت دار که در ابتدا به آن اشاره شد فقط جراحی و برداشتن سنگ همراه با خود کیسه صفرا است. 

وی ادامه داد: برداشتن کیسه صفرا عارضه ی خاصی ندارد و  بعد از برداشیتن کیسه صفرا صفرای مازاد به جای انبار شدن در کیسه صفرا مستقیما به داخل روده ریخته می شود که این اقدام  گاهی بعد از عمل تا مدتی بیمار را دچار اسهال می کند که این مشکل نیز موقتی است و بهبود می یابد.
وی در مورد درمان های دارویی در این بیماری گفت: درمان دارویی به علت امکان عود مجدد سنگ، معمولا توصیه نمی شود. ولی در مورد افرادی که تحمل بی هوشی و عمل جراحی را نداشته باشند، می توان از درمان های دارویی استفاده کرد
 
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: یک شنبه 8 فروردين 1395 ساعت: 17:9 منتشر شده است
نظرات()

رژیمی برای مبتلایان به سنگ صفرا

بازدید: 418
دسته بندی: مطالب مفید,علمی,,
رژیمی برای مبتلایان به سنگ صفرا

 

رژیمی برای مبتلایان به سنگ کیسه صفرا

 



 
 
 

کیسه صفرا

 

سنگ کیسه صفرا می‌تواند به شكل شن‌ریزه‌هایی در این ناحیه بر اثر تغذیه غلط و استفاده از رژیم‌های خیلی کم‌ کالری یا رژیم‌های یویویی (که باعث کاهش و افزایش سریع وزن و بازگشت به حالت اولیه می‌شوند) ایجاد ‌شود.


وقتی این شن‌ریزه‌ها به هم می‌پیوندند سنگ‌های درشت‌تر را می‌سازند. سنگ‌های ریز تحت تاثیر انقباضات کیسه صفرا می‌توانند شناور شوند.
وقتی چربی مصرف می‌کنیم باید چربی امولسیونه شود. صفرا مسوول امولسیونه کردن چربی است. چربی‌هایی که می‌خوریم سبب انقباض کیسه صفرا و هدایت آن به داخل دوازدهه می‌شود که در آنجا امولسیون انجام گرفته و انقباض ایجاد شده می‌تواند شن‌ها را حرکت داده و مسیر خروج صفرا را بگیرد که با درد بسیار زیادی همراه است.
از این جهت، در مواردی که سیستم صفرا آزرده است یا در اثر مشکلاتی تحث تاثیر بیماری‌های ویروسی یا کبد چرب نمی‌تواند وظیفه خود را خوب انجام دهد، استفاده از رژیم‌های کم‌چرب، انتخاب اول است.
در هیچ شرایطی، حتی در ابتلا به سنگ‌ کیسه ‌صفرا، نباید چربی را از رژیم‌غذایی حذف کرد؛
زیرا تركیبات حیاتی با حضور آنها ساخته می‌شوند؛ به طور مثال، کلسترولی كه در بدن، نقش بسیار مهمی در ساخت انواع هورمون‌ها و همچنین ویتامین D و سایر ترکیبات دارد، خود از چربی‌ها حاصل می‌شود.
توصیه می‌کنیم تمام افراد، از جمله مبتلایان به سنگ کیسه ‌صفرا، در تغذیه راه مناسبی را برگزینند که متناسب با سن، جنس و وضعیت بدنی بوده، متنوع و متعادل باشد تا در عین حال که تمامی نیازهای بدن تامین می‌شود، بدن قدرت کافی برای مقابله با بیماری‌ها و سالم ماندن را داشته باشد.

 

 

کیسه صفرا


غیر از تغذیه فعالیت بدنی نیز بسیار مهم است تا انرژی دریافت شده در بدن انباشته نشود. در غیر این صورت، انرژی حاصل از مواد غذایی، به شکل بافت‌های چربی در بدن انباشته شده و می‌تواند مثل غدد درون‌ریز هورمون‌های متعددی را فعال یا غیرفعال کند و تمامی ارگان‌های حساس از جمله مغز، قلب، کلیه و همه سیستم‌ها را تحت تسلط خود درآورد.
در كل، افرادی که سنگ‌کیسه صفرا دارند باید چربی‌کمتری مصرف کنند تا از انباشتگی صفرا پیشگیری کرده و در ضمن باید رژیم غذایی سالمی حاوی غلات، نان‌های سبوس‌دار و میوه و سبزی داشته باشند زیرا ترکیبات نادرست در کیسه صفرا می‌تواند سبب کریستالیزه شدن‌ترکیباتی ‌شود که تشدید سنگ کیسه صفرا را به دنبال دارند.
بین روغن‌ها، جز روغن ‌نارگیل که دارای اسیدهای اشباع شده است، روغن‌های گیاهی هیدروژنه‌ نشده مفیدند. روغن‌های جامد را نیز اصلا توصیه نمی‌کنیم؛ چون هضم‌شان سخت‌تر است و بدن هم نیازی به آنها نداشته و بی‌جهت چربی خون را بالا می‌برند.
ترجیحا مبتلایان به سنگ کیسه صفرا باید روغن مایع مصرف کنند، البته در مورد روغن‌های مایع هم مساله این است که گاهی مصرف‌کنندگان تشخیص نمی‌دهند کدام روغن برای سالاد، کدام برای طبخ و کدام برای سرخ کردن مناسب است. به همین دلیل، توجه به موارد درج شده روی بسته‌بندی‌اهمیت دارد. مبتلایان حتی می‌توانند مواد غذایی دارای چربی مثل انواع مغزها، کنجد، حلوا ارده و تخم‌مرغ ... را نیز مصرف کنند، مگر آنکه در اثر خوردن‌شان دچار درد و ناراحتی شوند.

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: یک شنبه 8 فروردين 1395 ساعت: 17:6 منتشر شده است
نظرات()

سنگ صفرا و درمان آن

بازدید: 392
دسته بندی: مطالب مفید,علمی,,
سنگ صفرا و درمان آن
کیسه صفرا عضوی در بخش تحتانی کبد است که مواد ترشح‌شده از کبد یعنی مواد صفراوی در آن جمع می‌شود و هنگام نیاز از طریق مجرای صفراوی به روده کوچک ریخته می‌شود.
کد خبر: ۴۴۱۰۷۵
تاریخ انتشار:۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۱۹-11 October 2014
 
 
کیسه صفرا عضوی در بخش تحتانی کبد است که مواد ترشح‌شده از کبد یعنی مواد صفراوی در آن جمع می‌شود و هنگام نیاز از طریق مجرای صفراوی به روده کوچک ریخته می‌شود.
 
به نوشته فرهیختگان، عواملی که باعث ایجاد سنگ صفرا هستند بسیارند اما مهم‌ترین آنها چاقی است زیرا با افزایش وزن میزان ترشح کلسترول در صفرا بیشتر می‌شود و این افزایش کلسترول در صفرا موجب می‌شود میزان کلسترول عادی موجود در کیسه صفرا از حالت محلول خارج شود و باعث به‌وجود آمدن کریستال‌های کلسترولی یا همان سنگ‌های کلسترولی صفراوی شود. 
 
همچنین رژیم‌های غذایی پرچرب و مصرف بیش از حد تخم‌مرغ بر افزایش کلسترول و ایجاد سنگ‌های صفراوی موثر است. از دست دادن ناگهانی وزن به مقدار زیاد و استفاده بیش از حد از قرص‌های هورمونی و ضدبارداری از دیگر عوامل به وجود آمدن سنگ‌های صفراوی است.
 
امروزه محققان استفاده از گیاهان دارویی را بیشتر از داروهای شیمیایی در درمان و جلوگیری از به‌وجودآمدن سنگ‌های صفراوی موثر دانسته‌اند. دم‌نوش گیاهانی مانند نعناع، ریواس، کرفس، رزماری و برگ زیتون از جمله داروهای گیاهی این بیماری است اما امروزه گیاه‌پزشکان آمریکایی با مطالعه روی قهوه سبز یا همان آکا دریافته‌اند که این گیاه به‌طور معجزه‌آسایی روی سنگ کیسه صفرا اثر می‌گذارد و جریان صفراوی را از کیسه صفرا به سمت روده افزایش می‌دهد و مانع اشباع آن در کیسه صفرا می‌شود. کلروژنیک اسید موجود در قهوه سبز یک صفراآور بسیار قوی بوده و از تجمع صفرا و بلوری شدن کلسترول‌ها و ایجاد سنگ‌های کلسترولی جلوگیری می‌کند. همچنین قهوه سبز علاوه‌بر کاهش بیماری‌های صفراوی به درمان بیماری‌های کبد کمک می‌کند.
 
علاوه‌بر گیاهان ذکرشده استفاده از انگور و جویدن دانه‌های آن در طول چند روز متوالی و به مقدار مناسب نیز می‌تواند به بهبود هرچه سریع‌تر سنگ کیسه صفرا کمک کند.

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: یک شنبه 8 فروردين 1395 ساعت: 17:5 منتشر شده است
نظرات()

زندگینامه کوروش کبیر

بازدید: 487

این مطلب را از اینجا دانلود فرمایید.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: پنج شنبه 5 فروردين 1395 ساعت: 12:27 منتشر شده است

برچسب ها : ,,
نظرات()

تصاویر جشن استقبال از نوروز در روسیه

بازدید: 602
تصاویر/ جشن استقبال از نوروز در روسیه
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۴ ساعت ۰۸:۲۵
به گزارش مشرق، اين جشن بزرگ که معمولا بين ۲۸ فوريه تا ۶ مارس هر سال در روسيه و ديگر کشورهاي اسلاونژاد شرق اروپا برگزار مي‌شود، همانند نوروز آييني براي بدرقه سرماي زمستان و خوشامدگويي به آغاز بهار و فصل گرما است.

ماسلنيتسا در ادبيات عامه، نام محاوره اي هفته پنير مي باشد که يک هفته پيش از ايام روزه داري در روسيه که ۴۰ روز به طول مي انجامد، آغاز مي شود و مردم مومن بعد از اين جشن و در دوران روزه داري، از خوردن گوشت و فرآورده هاي حيواني خودداري مي کنند.۵۰۰ Copy
همانند پيشواز جشن نوروز ايراني، در جشن ماسلنيتسا نيز آدمک چوبي به همين نام آتش زده مي‌شود تا از راه رسيدن گرما به عنوان انرژي حيات بخش به همگان اعلام شود.

يکي ديگر از شباهت‌هاي ريشه‌اي جشن‌هاي ماسلنيتسا و نوروز را مي توان در قدمت تاريخي آنها دانست به اين معنا که هر دو جشن، از دوران هاي قديم باقيمانده و پس از رواج دين هاي اسلام و مسيحيت در اين اديان آسماني جذب شده، نکات منفي شان زدوده و نقاط قوت آنها از منظر آموزه هاي ديني تقويت شده است.
 















می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 1 فروردين 1395 ساعت: 14:14 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

تاریخچه نوروز

بازدید: 575

تاریخچه ی عید نوروز

 

تاریخچه عید نوروز ، تاریخچه کامل نوروز

از مهمترین آیین های نوروزی، گستردن خوان نوروزی است که مشهورترین آن «سفره هفت سین» است. در این مطلب تاریخچه کاملی از عید نوروز از اعیاد باستانی ایرانیان را می خوانید.

بازدید : 56,205 نفر

 

عید نوروز جشن باستانی ایرانیان...

یکی از جشن های باستانی ایرانی جشن عید نوروز می باشد که به همین مناسبت به تشریح تاریخچه ای از این عید باستانی در ادامه می پردازیم.

جشن همتای واژه (عید) در زبان های ایرانی (جشن) یا (یسن) است. از ریشه YAZ به معنای ستایش، نیایش و پرستش؛ (ایزد) به معنای ستایش شده و نیایش شده نیز از همین ریشه است. (جشن) واژه ای ایرانی، مذهبی و بسیار کهن است.

این واژه که باری گران از معناها و سنت های ویژه ایرانی را بر دوش دارد، در اصل عبارت بوده است از برپایی مراسم نیایش و سپاس به مناسبت رخداد یک پیروزی، یک واقعه اجتماعی یا یک معجره آسمانی که سودی برای اجتماع داشته باشد. مردم به هنگام برپایی بزرگداشت گردهم جمع می آمدند و خدای را با مراسم ویژه مذهبی نیایش می کردند، و این نیایش و سپاس همه ساله به عنوان قدرشناسی از موهبتی که از سوی خداوند ارزانی شده بود تکرار می گردید.

این مراسم با رقص های مذهبی و سرود و موسیقی نیز همراه بوده است. آن چنان توده هایی از آتش برپا می داشتند و در کنار آن صدها و هزارها اسب و گاو و گوسفند قربانی می کردند. آن گاه سهمی از قربانی به آتش داده می شد و باقیمانده آن میان مستمندان و نیایشگران پخش می گردید و با همین گوشت قربانی سور و مهمانی برگزار می شد. همین جشن ها در دوره های مختلف زندگانی اقوام ایرانی، آغاز سال را اعلام می کردند.

 

تاریخچه نوروز ، تاریخچه کامل نوروز ، یسنا

بنیاد عید نوروز 

جشن عید نوروز
این جشن از کهن ترین جشن های ایرانی است که پژوهشگران بنیاد آن را هند و ایرانی ندانسته اند، بلکه با قید احتمال آن را به اقوام بومی نجد ایران پیش از مهاجرت و آریاییان، منسوب می دانند. همچنین دو جشن مهرگان و نوروز از طریق سومریان به بین النهرین راه یافته و در آنجا دو جشن (ازدواج مقدس) و (اکیتو) را پدید آورده که بعدها در بین النهرین این هر دو جشن به صورت جشنی واحد در آغاز سال نو برگزار گردیده، ولی در نجد ایران همچنان تا دوره اسلامی به صورت دو جشن مستقل بر قرار مانده است. بنابراین سه جشن «نوروز»، «مهرگان» و «سده» بیشتر در زمره اعیاد ملی ایرانی قرار می گیرند تا جشن های مذهبی.
 

سفره هفت سین ، یسنا ، نوروز کوچک

نوروز نماد رستاخیز حیات


نوروز و فروهر
ماه فروردین به فـَرَوَهرها و یا فروشی ها تعلق دارد. جشن نوروز نیز نمادی از سالگرد بیداری طبیعت از خواب زمستانی است که به رستاخیز و حیات منتهی می شود. فروهر یکی از نیروهای غیر مادی در وجود انسان است و نوعی همزاد آدمیان که پیش از آفرینش مادی مردمان در جهان مینوی به وجود می اید و پس از مرگ آدمیان نیز دوباره به جای نخستین خویش باز می گردد. در عقاید باستانی تر، ایرانیان تنها قهرمانان را دارای فروهر می دانستند، اما بعدها پرهیزگاران نیز از این موهبت بهره مند می شوند. آنان سالی یکبار برای دیدار بازماندگانشان به خانه های خویش فرود می آیند و ورود آنان برکت را به همراه خواهد داشت، آن زمان که خانه را پاکیزه و درخشنده ببینند. ولی چنانچه آن را آشفته در هم و پاکیزه نشده بیابند برکت برای آن نخواسته ، آن را رها می کنند. حضور فروهرها از طلیعه فروردین و نوروز آغاز می شود و تا دهم فروردین و به روایتی تا نوزدهم آن ادامه می یابد از این جهت مراسم آتش افروزی بر بالای بام ها انجام می پذیرفته تا راه خانه ها را به فروهرها نشان دهند.

آداب نوروز ، نوروز کوچک ، نوروز بزرگ

نوروز در گذشته

نوروز کوچک و نوروز بزرگ
عنوان نوروز در فرهنگ ایرانی به دو روز تعلق داشته است. یکی روز اول فروردین، که خورشید به برج حمل می رسد و به آن نوروز کوچک یا (عامه) می گویند و دیگری نوروز بزرگ یا (نوروز خاصه) است که روز خرداد از ماه فروردین است. گفته اند : نوروز سالروز آفرینش جهان و انسان است و نوروز بزرگ روزی است که در آن جمشید بر تخت نشست و خاصان را طلبید و رسم های نیکو گذاشت، و گفت خدای تعالی شما را خلق کرده است. باید که به آب های پاکیزه تن را بشویید و غسل کنید و به سجده و شکر خدا مشغول باشید و هر سال در این روز به همین دستور عمل نمایید.

نوروز و آب
همه نیکی ها چون از ابرکران (عالم اعلی) به گیتی آید، به خرداد روز آید. باشد که همه روز آید، اما آن روز بیش آید. پیداست اگر آن روز بر تن جامه ای نیکو بدارند. و بوی خوش بویند و مروای نیک تفأ ل کنند و... آن سال نیکویی بدیشان رسد و بدی را از ایشان دور می سازد. از آنجا که نوروز در آغاز فصل بارش باران های بهاری قرار دارد می توان ردپای اردویسور اناهید را نیز در آن یافت. اردویسور اناهید الهه آب است. اوست که به فرمان اورمزد از آسمان باران، برف و تگرگ را فرو می باراند. سبب این که ایرانیان در نوروز غسل می کنند آن است که این روز به الهه آب تعلق دارد. از این رو، مردم در این روز هنگام سپیده دم از خواب برمی خیزند و با آب قنات و حوض خود را می شویند و گاهی نیز آب جاری بر خود از راه تبرک و دفع آفات می ریزند. و در این روز مردم به یکدیگر آب می پاشند و درباره سبب این کار برخی گفته اند علت آن است که در کشور ایران دیرگاهی باران نبارید و سپس ناگهان سخت ببارید و مردم به آن باران تبرک جستند و از آن آب به یکدیگر پاشیدند و این کار همچنان در ایران مرسوم بماند.

نوروز پیروز
نوروز همچنین نمادی است از پیروزی نیکی بر بدی. از همین رو آیین نیایش رپیثون در نوروز برگزار می شود. (رپیثون ) سرور گرمای نیمروز و ماه های تابستان است. با یورش دیو زمستان به زمین رپیثون به زیر زمین فرو می رود تا با گرم نگاهداشتن آب های زیرزمینی، گیاهان و ریشه درختان را از مرگ نجات بخشد. بازگشت سالانه او در بهار نمادی است از پیروزی نهایی خیر بر شر، به همین مناسبت جشن و نیایشی ویژه در مراسم نوروزی به ایزد مذکور تعلق داشته است.

نوروز و سلیمان
در روایات ایرانی آمده است که چون سلیمان بن داوود انگشتر خویش را گم کرد سلطنت از دست او بیرون رفت. اما پس از چهل روز بار دیگر انگشتر خود را بازیافت و پادشاهی و فرماندهی به او بازگشت و مرغان به دور او گرد آمدند، و ایرانیان گفتند: نوروز آمد.

نوروز روز دین و روز پادشاهی
در ماه فروردین، روز خرداد، فریدون جهان را تقسیم کرد. روم را به «سلم»، ترکستان را به «تور» و ایرانشهر را به «ایرج» داد، کیخسرو و سیاوشان را به لهراسب سپرد، زردشت دین مزدیسنان را از اورمزد پذیرفت و کی گشتاسپ شاه دین را از زردشت و در این روز پشوتن رواج دین خواهد کرد. و نیز روایت شده است که کوروش پس از پیروزی بر بابل، پسر خود کمبوجیه را در جشن نوروز گموک بابلی به عنوان پادشاه بین النهرین معرفی کرد. 

برگرفته از سایت:نمناک
 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 3 فروردين 1395 ساعت: 14:5 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

نام روزهای ماه و هفته در ایران باستان( برگرفته از سایت دانشنامه ویکی پدیا)

بازدید: 404
دسته بندی: مطالب مفید,ادبی,,

فهرست نام روزهای ماه

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
 
 

در حوزهٔ تمدن ایرانی، هر ماه دارای سی روز بود که با اضافه کردن پنج روز در آخر سال(خمسه مسترقه یا پنجه دزدیده)، سال به ۳۶۵ روز می‌رسید. و اکنون نام این روزها:

۱. اورمزد ۲. بهمن ۳. اردیبهشت ۴. شهریور ۵. سپندارمذ
۶. خرداد ۷. امرداد ۸. دی باذر ۹. آذر ۱۰. آبان
۱۱. خور ۱۲. ماه ۱۳. تیر ۱۴. گوش (ایزد) ۱۵. دی به مهر
۱۶. مهر ۱۷. سروش ۱۸. رشن ۱۹. فروردین ۲۰. بهرام
۲۱. رام ۲۲. باد ۲۳. دی به دین ۲۴. دین ۲۵. ارد
۲۶. اشتاد ۲۷. آسمان ۲۸. زامیاد ۲۹. مهراسفند ۳۰. انیران

البته روزهای پنجه دزدیده نیز نامی دارند که از نام گاتاهای زرتشت گرفته شده:

۱. اهنود ۲. اشتود ۳. سپنتمد ۴. وهوخشتر ۵. وهشتواش

 

ترتیبنام روز به اوستایینام رایجمعنی
۱ اهورامزداه هرمزد نام خداوند
۲ وُهومَنَه بهمن منش نیک
۳ آشه‌وَهیشتَه اردیبهشت بهترین راستی
۴ خششرهَ‌وَئیریَه شهریور شهریاری والا
۵ سپنتا آرمیتی سپندارمذ فروتنی، عشق و گسترش
۶ هَئوروَتات خرداد کمال ایزدی
۷ اَمرتات امرداد بی‌مرگی و نامیرایی
۸ آفریدگار دی به آذر آفریدگار
۹ آتَر آذر آتش
۱۰ آپُوُ آبان آب
۱۱ خَورخشِیُتَه خور آفتاب و خورشید
۱۲ ماه ماه ماه
۱۳ تیشنریه تیر ستارهٔ تیر و ایزد باران
۱۴ گو ایزد گوش جهان، هستی و زندگی
۱۵ آفریدگار دی به مهر آفریدگار
۱۶ میثره مهر نگهداشتن پیمان
۱۷ سرَوشَه سروش وخش ایزدی (الهام و وحی)
۱۸ رشنو رَشن دادگری
۱۹ فروَشی‌ها فروردین فروهر و روان رفتگان
۲۰ وِرثرغَنَه بهرام پیروزی
۲۱ رامَن رام رامش و آشتی (صلح)
۲۲ واتَه باد باد
۲۳ آفریدگار دی به دین آفریدگار
۲۴ دینا دین وجدان بینش درونی
۲۵ اَشی ارد خوشبختی دارائی
۲۶ اَرشتات اشتاد راستی
۲۷ اَسمَن آسمان آسمان
۲۸ زَم زامیاد زمین
۲۹ مَنثره سپنته مهراسپند گفتار نیک
۳۰ اَنغَرا رَرُچاه انیران یا انارام روشنایی بی‌پایان

[۱]

پانویس[ویرایش]

  1. پرش به بالا گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۸۱ تا ۸۵
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 1:34 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

جشن های باستانی( برگرفته از سایت :ایران من کو؟)

بازدید: 658
جشن های باستانی( برگرفته از سایت :ایران من کو؟)

جشن های باستانی

در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق بوده است!

اين روز "سپندار مذگان" يا "اسفندار مذگان" نام داشته است.

 فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند.سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن.

 زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند.

 در هر ماه، يك بار، نام روز و ماه يكي مي شده است كه در همان روز كه نامش با نام ماه مقارن مي شد، جشني ترتيب مي دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمين روز هر ماه مهر نام داشت و كه در ماه مهر، "مهرگان" لقب مي گرفت. همين طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ يا اسفندار مذ نام داشت كه در ماه دوازدهم سال كه آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشني با همين عنوان مي گرفتند.

سپندار مذگان جشن زمين و گرامي داشت عشق است كه هر دو در كنار هم معنا پيدا مي كردند. در اين روز زنان به شوهران خود با محبت هديه مي دادند. مردان نيز زنان و دختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها اطاعت مي كردند.

ملت ايران از جمله ملت هايي است كه زندگي اش با جشن و شادماني پيوند فراواني داشته است، به مناسبت هاي گوناگون جشن مي گرفتند و با سرور و شادماني روزگار مي گذرانده اند. اين جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگي، خلق و خوي، فلسفه حيات و كلا جهان بيني ايرانيان باستان است.

 

 

 

 

 

 

 

نوروز باستانی

 

هفت سين

 

هفت سين

 

هفت سين به معناي هفت قلم شيئي كه نام آن‌ها با حرف «س» (سين) آغاز مي‌شود، يكي از اجزاي اصلي آيين‌هاي سال نو است كه پيشينه‌ي ايرانيان آن را برگزار مي‌كنند. اين اقلام سنتاً در سفره‌ي هفت سين چيده و به نمايش گذاشته مي‌شوند. اين سفره‌اي است كه هر خانواده‌اي بر روي زمين (يا بر روي ميز) در اتاقي كه معمولاً به ميهمانان گرامي اختصاص داده شده مي‌گسترد و اين اقلام بر روي آن قرار داده مي‌شود: در بالاي سفره (در دورترين فاصله از در) آينه‌اي گذاشته مي‌شود، كه در دو طرف آن شمع‌دان‌هايي داراي شمع نهاده شده (سنتاً مطابق با شمار فرزندان خانواده)، در پايين آن نسخه‌اي از قرآن (از شاهنامه يا ديوان حافظ نيز استفاده مي‌شود)، تُنگي كه معمولاً حاوي يك ماهي لايي (بسياري از خانواده‌ها يك كوزه آب باران را كه قبلاً جمع آوري شده و/ يا كاسه آبي كه حاوي برگ سبز انار، نارنج، يا شمشاد است نيز مي‌افزايند)، ظرف‌هاي حاوي شير، گلاب، عسل، شكر، و (1، 3، 5 يا 7 عدد) تخم مرغ رنگ‌آميزي شده گذاشته مي‌شود. مركز سفره عموماً با گل‌داني از انواع گل‌ها، معمولاً سنبل و شاخه‌هاي بيدمشك فروگرفته مي‌شود. كنار آن، سبزه و دست‌كم شش قلم ديگر كه با حرف سين آغاز مي‌شوند (تشريح شده در زير)، ظرفي حاوي ميوه (سنتاً سيب، پرتقال، انار، و به)، چند نوع نان (اغلب شيرين)، ماست و پنير تازه، شيريني‌هاي گوناگون، آجيل (مخلوط خشك و بو داده شده‌ي تخم‌هاي نخودچي، خربزه، گندم برشته، برنجك، و فندق و گردو، كه همگي با كشمش آميخته ‌شده‌اند) قرار داده مي‌شود. 
اقلام سين‌دار سنتاً عبارت‌اند از: 1. سبزه، يعني، گندمي (يا

 جو، گاهي نيز عدس) كه به بلندي چند اينچ درون قطعه پارچه‌ي سفيدِ نازكِ پيچانده شده به گرداگرد كوزه‌اي گلي روييده است (امروزه سبزه در يك ظرف سفالين كم‌گود رويانده مي‌شود)؛ 2. سپند (اسفند)، تخم سداب كوهي كه اغلب در يك بخورسوز گذاشته مي‌شود و درست پس از آغاز سال سوزانده مي‌شود؛ 3. سيب، پيش‌تر ياد شد؛ 4. سكه، چند عدد سكه‌ي نو؛ 5. سير (سابقاً همراه با ريشه‌هايي كه براي شباهت دادن به شرابه‌هاي رنگين، قرمز رنگ مي‌شدند)؛ 6. سركه؛ 7. يك كاسه سمنو (شيرازي‌ها و كردها سمني مي‌گويند). اين فقره‌ي آخر بدين شيوه تهيه مي‌شود: مقدار مناسبي گندم براي سه روز در آب (ترجيحاً آب باراني كه براي اين منظور فراهم شده) خيسانده مي‌شود و سپس بر روي يك سيني فلزي پهن گرديده و با پارچه‌اي سفيد پوشانده مي‌شود. هنگامي كه گندم اندكي روييد، بر روي تخته‌اي سنگي يا چوبي خُرد و بعد درون هاون كوبيده مي‌شود و شيرابه‌ي آن با آب داغ، روغن و آرد مخلوط گرديده و همه‌ي آن به وسيله‌ي زنان (هيچ مرد بالغي مجاز با مشاركت در اين فرايند نيست) به آهستگي پخته مي‌شود (اغلب يك شب كامل صرف آن مي‌گردد)؛ نتيجه‌ي كار يك خمير غليظ، شيرين و به رنگي مايل به قرمز است، كه بخشي از آن براي سفره‌ي نوروز كنار گذاشته مي‌شود و باقي آمده‌ي آن در ميان همسايگان پخش مي‌شود، كه آنان نيز ظرف حاوي سمنو را همراه با يك يا چند عدد تخم مرغ رنگ شده يا برگي سبز باز مي‌گردانند. 
ذكر چند ملاحظه در اين جا لازم است. نخست، برخلاف نام خود، سفره‌ي هفت سين دربردارنده‌ي اجزاي اصلي بسياري است كه با حرف سين آغاز نمي‌شوند. دوم، اقلام گزيده شده‌ي سين‌دار هميشه شماري بيش از هفت دارند و كمابيش همواره سنجد و سماق و سوهان (شيريني) هم افزوده مي‌شود. بسياري از خانواده‌هاي حتا اقلام سين‌دار بيش‌تري نيز اضافه مي‌كنند، مانند سبزي، سياه‌دانه، سنگك، سپستان، و سرمه. سوم، سفره‌ي هفت سين مختص جشن نوروز نيست. در بسياري جاها مرسوم است كه سفره‌ي مشابهي در آيين‌هاي عروسي چيده شود و در برخي نواحي نيز در شب چله چنين سفره‌اي مهيا مي‌گردد؛ در منطقه‌ي كاشان اين سفره در جشن اِسبندي در 25 بهمن، كه برابر با اول اسفند در تقويم رسمي است، چيده مي‌شود. چهارم، برخي از مردمان سهيم در ميراث فرهنگي و سنت‌هاي ايراني (مانند افغان‌ها، تاجيك‌ها، ارمنيان) اين اقلام را آماده نمي‌كنند. حتا جالب توجه‌تر اين حقيقت است كه چيدن آن‌ها در ميان كردها يا زرتشتيان، كه هر دو حافظان پرحرارت آن دسته از سنت‌هاي ايراني‌اند كه چيزهاي هفت‌گانه نقشي مركزي را د

ر آن‌ها ايفا مي‌كند، مرسوم نيست. با وجود اين، موبد نيك‌نام يادآوري مي‌كند كه «امروزه در بسياري از خانواده‌هاي زرتشتي، به ويژه آنان كه در شهرها زندگي مي‌كنند، هفت سين براي سفره نوروز تهيه مي‌شود». اين موضوع به آشكارا روي‌كرد جديدي است كه از تماس فزاينده‌ي زرتشتيان با ديگر ايرانيان متأثر گرديده است. جالب آن كه كردها براي جشن «كوسه گلدي» كيك سمني مي‌پزند. پنجم، هرچند مي‌دانيم كه ساسانيان با روياندن هفت نوع تخم بر روي هفت ستون به پيشواز نوروز مي‌رفتند و بر سر سفره‌ي نوروز خود سيني‌هايي حاوي هفت شاخه گياه (گندم، جو، نخود، برنج، و غيره)، و نيز يك گِرده نان درست شده از هفت گونه غله مي‌گذاشتند، اما به سبب ناهماهنگي‌هاي ياد شده در زير شماره‌هاي يك و دو، نمي‌توان آن‌ها را با هفت سين مقايسه نمود و متشابه دانست. 
پيشينه و تاريخچه‌ي سنت چيدن سفره‌ي هفت سين مبهم و نامعلوم است. برخي چنين انديشيده‌اند كه اقلام اصلي با «ش» (شين) آغاز مي‌شده‌اند، و بدين جهت به بيتي آشكارا متعلق به تاريخي جديد استشهاد كرده‌اند كه ادعا مي‌كند «در زمان ساسانيانْ ايرانيان بر سر سفره‌ي نوروز شهد و شير و شراب و شكر ناب؛ شمع و شمشاد و شايه قرار مي‌داده‌اند». ساختگي بودن اين تعبير، كه به نام‌هايي عربي استشهاد مي‌كند و از اجزايي اصلي و ضروري مانند سير، سمنو و سپند چشم‌پوشي مي‌كند، بديهي است. ديدگاه‌هاي مبني بر اين را كه اصطلاح هفت سين تحريف هفت سيني يا هفت ميم (اقلام آغاز شونده با حرف ميم، مانند ماست، ميوه، ميگو، مويز و غيره)، يا هفت چين (= هفت [چيز] چيده شده) است، جداً نمي‌توان پذيرفت. واقعيت آن است كه همه‌ي نشانه‌ها و اشاره‌ها دلالت بر آن دارند كه [چيدن] هفت سين، چنان كه آن را مي‌شناسيم، رسمي كهن نيست. قديمي‌ترين اشاره‌ي موجود به رسم چيدن هفت سين، ارجاعي غيرقابل اطمينان و منفرد بدان در يك دست‌نوشته‌ي كهن فارسي منسوب به دوران صفوي است. و گرنه، سياحان و مورخان سده‌ي 19 در گزارش‌هاي عيني خود از آيين‌هاي نوروز، به ندرت از اين رسم ياد كرده‌اند. تنها Heinrich Brugsch، كه در 1860 در تهران بود و جشن نوروز را با برخي جزييات آن شرح داده است، ادعا مي‌كند كه ايرانيان با كاشتن گل‌هايي با نام‌هاي آغاز شونده با حرف «س» در باغ‌هاي‌شان به پيشواز جشن ملي‌شان مي‌روند. اشاراتي نيز وجود دارد به يك سيني پر شده با هفت نوع ميوه، اما نه به هفت سين، كه بدين ترتيب به نظر مي‌رسد در سده‌ي اخير به سبب تبليغ و معرفي آن در رسانه‌ها، مرسوم و متداول شده است. 
در هر حال، اگر سفره‌ي نوروز را به صورت يك كل در نظر بگيريم و به حرف سين توجهي نكنيم، اقلام اصلي آن به خوبي اين تعبير را آن‌ها بازتاب‌هاي اوضاع دوران شباني و يك‌جانشيني ايرانيان باستان و باورهاي آنان، به ويژه در مورد امشاسپندان هستند، به دست مي‌دهند: 
تدارك اين سفره در شب نوروز و گستردگي اين باور كه روان مردگان فرود مي‌آيند و شريك سفره مي‌شوند، به آشكارا آن را با جشن روان‌ها (فروردينگان) مرتبط مي‌سازد. تخم مرغ‌ها، مردم (از Martiya* tauxman ”تخم ميرا“؛ در شهرك خور تخم‌مرغ‌ها در زير نيمكت آماده شده براي عروس، به اميد بچه‌دار شدن او، ‌گذاشته مي‌شود) را نمادپردازي مي‌كند و به آفريدگار اشاره دارد؛ شير، گاو و وهومنه/ بهمن را نمايندگي مي‌كند؛ شمع‌ها، آتش پاك و اشه وهيشته/ اردي‌بهشت را؛ سكه‌ها، ثروت و خشثره‌ويرييه/ شهريور را؛ سنبل هم هئوروتات/ خرداد و هم امرتات/ (ا)مرداد را نمادپردازي مي‌كند، چنان كه آب و سبزه و سبزي نيز چنين مي‌كنند. بيدمشك، آرميتي/ سپندارمد را نمايندگي مي‌كند، چنان كه سپند/ اسفند نيز، كه بخشي از نام آن را نگاه داشته، چنين مي‌كند. به طور جالب‌تري، ممكن است به نيروي درمان‌بخش آرميتي به واسطه‌ي سير اشاره شده باشد، كه چنان نزد ايرانيان به عنوان يك دارو و وسيله‌ي دور كردن چشم بد و نيروهاي اهريمني ارزشمند بود كه پارس‌ها يكي از ماه‌هاي‌شان را ثايگرچي Thaigarchi (= ماه سير) ناميده بودند. اناهيد با آب (باران) فراهم شده به ويژه براي اين مناسبت نمايندگي مي‌شود. سمنو، كه براي سفره كاملاً ضروري است و چنان مقويِ نيرومند قواي جنسي دانسته مي‌شود كه برخي آن را «نيروي رييس خانواده» مي‌خوانند، مي‌بايست به اناهيد منسوب باشد، چرا كه سمنو را فقط زنان تهيه مي‌كنند (حتا در ميان كردها، كه هفت سين نمي‌چينند)، و در هنگام به هم زدن مخلوط در حال پخت آرزو مي‌كنند كه شوهراني خوب و فرزنداني نيك بيابند. به علاوه، ظرف سمنو با پيش‌كش شدن به نام ورجاوند «فاطمه‌ي زهراي معصوم» آماده مي‌شود (زهرا = زهره نيز نام سياره‌ي ونوس/ اناهيد است). ماهي كره Kara، كه در درياي اسطوره‌اي Vourukasha زندگي مي‌كند و موجودات زيان‌بار را دفع مي‌كند، با ماهي درون تُنگ نمايندگي مي‌شود. اين تجزيه و تحليل را، كه بيش‌تر از اين نيز مي‌توان ادامه داد، نشان مي‌دهد كه اشياء اصلي سفره‌ي نوروز بسيار باستاني و پرمعنا هستند، حال آن كه انگاره‌ي (idea) هفت سين، جديد و نتيجه‌ي تفنن عاميانه‌اي است كه بر مبناي ذوق و سليقه درون يك آيين پسنديده بسط و گسترش يافته است

 

جشن زایش اشو زردشت

ششمین روز فروردین که بنا به نظر بسیاری محققان و موبدان زرتشتی، سالروز تولد زردشت اسپنتمان است، به نوروز بزرگ معروف است. دراین روز زردشیان در آتشكده‌های هر شهر گردهم می آیند، به سخنراني‌هاي مذهبي گوش مي‌دهند، اوستا مي‌خوانند و تولد پيامبرشان را جشن مي‌گيرند. آب پاشیدن به همدیگر، دود کردن اسپند و پخش کردن سنجد و آویشن نیز از دیگر مراسم‌های این جشن است.
گاتاخواني، دف زني و سخنراني در مورد تاريخچه نوروز و جشن زايش زردشت از جمله برنامه‌هاي اين مراسم می باشد. حضور در نيايشگاه شاور اهرام ايزد و ساير نيايشگاه‌ها و مكان‌هاي مقدس ديني در صبح روز ششم فروردين از ديگر آيين‌هاي بزرگداشت زايش زردشت است، كه در همه شهرهاي زردشتي نشين برگزار مي‌شود.

 


 

 

سیزده به در

جشن سيزده فروردين ماه روز بسيار مبارک و فرخنده است. ايرانيان چون در مورد اين روز آگاهي کمتري دارند آن روز را نحس مي دانند و براي بيرون کردن نحسي از خانه و کاشانهً خود کنار جويبارها و سبزه ها مي روند و به شادي مي پردازند. تا کنون هيچ دانشمندي ذکر نکرده که سيزده نوروز نحس است. بلکه قريب به اتفاق روز سيزده نوروز را بسيار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقيه جدولي براي سعد و نحس آورده شده که در آن سيزده نوروز که تير روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معني فرخنده آمده و به هيچ وجه نحوست و کراهت ندارد.  بعد از اسلام چون سيزدهً تمام ماه ها را نحس مي دانند به اشتباه سيزده عيد نوروز را نيز نحس شمرده اند. وقتي دربارهً نيکويي و فرخنده بودن روز سيزدهم نوروز بيشتر دقت و بررسي کنيم مشاهده  مي شود موضوع بسيار معقول و مستند به سوابق تاريخي است. سيزدهم هر ماه شمسي که تير روز ناميده مي شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندي است که " تير " نام دارد و در پهلوي آن را تيشتر مي گويند. فرشتهً مقدس تير در کيش مزديستي مقام بلند و داستان شيريني دارد. ايرانيان قديم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادي کردن که به ياد دوازده ماه سال است، روز سيزدهم نوروز را که روز فرخنده ايست به باغ و صحرا مي رفتند و شادي مي کردند و در حقيقت با اين ترتيب رسمي بودن دورهً نوروز را به پايان ميرسانيدند.

 

 

سبزه گره زدن

 

 

 

سبزه گره زدن

 

افسانهً آفرينش در ايران باستان و مسئلهً نخستين بشر و نخستين شاه و دانستن رواياتي دربارهً کيومرث حائز اهميت زيادي است. در اوستا چندين بار از کيومرث سخن به ميان آمده و او را اولين پادشاه و نيز نخستين بشر ناميده است. گفته هاي حمزه اصفهاني در کتاب سني ملوک الارض و انبياء و گفته هاي مسعودي در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بيروني در کتاب آثار الباقيه بر پايهً همان آگاهي است که در منابع پهلوي وجود دارد. مشيه و مشيانه که پسر و دختر دوقلوي کيومرث بودند روز سيزده فروردين براي اولين بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحي شناخته شده نبود آن دو به وسيله گره زدن دو شاخه پايهً ازدواج خود را بنا نهادند. اين مراسم را بويژه دختران و پسران دم بخت انجام ميدادند و امروز هم دختران و پسران براي بستن پيمان زناشويي نيت مي کنند و علف گره مي زنند. اين رسم از زمان کيانيان تقريباً متروک شد ولي در زمان هخامنشيان دوباره شروع شده و تا امروز باقي مانده است. در کتاب مجمل التواريخ چنين آمده " اول مردي که به زمين ظاهر شد پارسيان او را کل شاه گويند. پسر و دختري از او ماند که مشيه و مشيانه نام گرفتند و روز سيزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هيجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بي پادشاه بماند " . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهاي ايران و عراق که زرتشت را از خود مي دانند روز سيزدهم فروردين را جزو جشن نوروز به حساب مي آورند.
* مقاله درباره سیزده بدر
 در کتابهاي تاريخي و ادبي سده هاي گذشته، که رسم ها، آيين جشن هاي نوروزي کهن را ياد و يادداشت کرده اند، چون تجارب الامم، آثار الباقيه، التفهيم، تاريخ بيهقي، مروج الذهب، زين الاخبار و نيز در شعر شاعران به ويژه شاعران دورهً غزنوي که بيشترين توصيف جشن ها را در بر دارد اشاره اي به " سيزده بدر " نمي يابيم. پرسش اينجاست که اگر در کتاب هاي تاريخي و ادبي گذ شته اشاره اي به سيزده بدر و هفت سين نمي يابيم آيا اين رسم ها را بايد پديده اي جديد دانست و يا اين که، رسمي کهن است، و به علت عام و عاميانه بودن در خور توجه نبوده و با معيارهاي مورخان زمان ارزش و اعتبار ثبت و ضبط نداشته است؟  نگارنده حالت دوم را باور دارد. زيرا رسم و آييني که بدين گونه در همه شهرها و روستاهاي ايران همگاني است و در بين همهً قشرهاي اجتماعي عموميت دارد، نمي تواند عمري در حد دو نسل و سه نسل داشته باشد. ديگر اين که مي دانيم کتابهاي تاريخي و شعرهاي شاعران، رويدادها و جشن هاي رسمي را که در حضور شاهان و خاصان دستگاه حکومتي بود، بيان و توصيف مي کرد. ولي سيزده بدر، رسمي خانوادگي و عام و به بياني ديگر پيش پا افتاده و همه پسند ( و نه شاه پسند ) بود. از طرف ديگر، نوشتن رويدادهاي روزي که رفتارها و گفتارهاي خنده دار و غير جدي، براي خود جايي باز کرده، تا " نحسي سيزده " آسانتر " در " برود، توجه مورخ و شاعر را به خود جلب نمي کرد. و شايد " نحس " بودن هم عاملي براي بيان نکردن بود. نحس و ناخوشايند بودن عدد 13 و دوري جستن از آن، در بسياري از کشورها و نزد بسياري از ملت ها، باوري کهن است. مسيحيان هيچ گاه سيزده نفر بر سر يک سفره غذا نمي خورند. در باور تازيان سيزدهمين روز هر ماه ناخوشايند است. ابوريحان بيروني در جدول " روزهاي مختار و مسعود و مکروه " در ايران کهن، روز سيزدهم ماه تير را که ( تير نام دارد ) منحوس ذکر کرده است. سالهاي زيادي فروردين ماه اول تابستان بود. يکي از نويسندگان در خاطره هاي هفتاد ساله اش از باور مردم شهر خود، قزوين، دربارهً سيزده بدر مي نويسد : روز سيزده بدر جايز نبود براي ديد و بازديد، به يک خانه رفت، هم صاحب خانه به فال بد ميگرفت و مي گفت نحوست را به خانه من آوردند و هم رونده، نمي خواست مبتلا به نحوست آن خانه شود. روز سيزده بايد به صحرا رفت. زيرا آنچه بلا در اين سال بيايد، امروز مقدر و تقسيم مي شود. پس خوب است ما در شهر و خانه خود نباشيم، شايد در تقسيم بلا، فراموش شده و از قلم بيفتيم.  شباهتي که بين سيزده بدر و برخي از رسم هاي کاتارها( بازماندگاه مانويان در اروپا، که ترکيبي از انديشه هاي زردشتي، فلسفهً باستان و مسيحيت دارند ) اين پرسش را به ذهن مي رساند که آيا هر دو ريشهً مشترک باستاني ندارند؟  کاتارها در روز عيد " پاک " ( که برخي از سال ها به روز سيزده فروردين نزديک است ) از خانه بيرون آمده و روز را در دامن صحرا و کنار کشتزار مي گذرانند، و براي ناهار با خود تخم مرغ ميبرند. در اين روز پنهان کردن تخم مرغ در گوشه و کنار و پيدا کردن آنها سرگرمي کودکان است. سه شباهت ، يا سه ويژگي مشترک اين دو عبارتند از :
1- آغاز محاسبهً هر دو از آغاز بهار و اعتدال ربيعي است.
2- در روز سيزده و عيد پاک کاتارها به صحرا و دامان طبيعت مي روند.
3- بازي و سرگرمي کودکان با تخم مرغ فقط در روزهاي عيد بهاري رسم است، نه فصلهاي ديگر سال.
شباهت ديگر دروغ هاي روز اول آوريل، با شوخي هاي سيزده بدر است. روز اول آوريل، هر چهار سال يکبار مصادف با روز سيزده فروردين است ( و سه سال با 12 فروردين ). پيشينه و انگيزهً برگزاري سيزده بدر، هر چه باشد، در همهً شهرها و روستاها و عشيره هاي ايران، سيزدهمين روز فروردين، رسمي است که بايد از خانه بيرون آمد و به باغ و کشتزارها رو آورد و به اصطلاح نحسي روز سيزده را بدر کرد. خانواده ها در اين روز به صورت گروهي و گاه چند خانواده با هم غذاي ظهر را آماده کرده و نيز آجيل ها و خوردني هاي سفرهً هفت سين را با خود برداشته، به دامان صحرا و طبيعت مي روند و سبزهً هفت سين را با خود برده و به آب روان مي اندازند. به دامن صحرا رفتن، شوخي و بازي کردن، دويدن، تاب خوردن و در هر حال جدي نبودن، از سرگرمي ها و ويژگي هاي روز سيزده است. گره زدن سبزه، به نيت باز شدن گره دشواري ها و برآورده شدن آرزوها، از جمله بيرون کردن نحسي است. اين باور، معروف است که " سبزه گره زدن " دختران " دم بخت "، شگوني براي ازدواج و همسر يابي، مي باشد. در فرهنگ اساطير براي رسم هاي سيزده بدر، معني هاي تمثيلي آورده :  شادي و خنده در اين روز به معني فروريختن انديشه هاي تيره و پليدي، روبوسي نماد آشتي و به منزله تزکيه، خوردن غذا در دشت نشانهً فديه گوسفند بريان، به آب افکندن سبزه هاي تازه رسته - نشانه دادن هديه به ايزد آب يا " ناهيد " و گره زدن سبزه براي باز شدن بخت و تمثيلي براي پيوند زن و مرد براي تسلسل نسلها، رسم مسابقه ها به ويژه اسب دواني - يادآور کشمکش ايزد باران و ديو خشکسالي است.
اين باور همگاني چنان است که اگر خانواده اي نتواند به علتي تمام روز را به باغ و صحرا برود، به ويژه با دگرگوني هاي جامعه شهر امروز در بعد از ظهر، هر قدر هم مختصر، " براي گره زدن سبزه و بيرون کردن نحسي سيزده " به باغ يا گردشگاه عمومي مي رود.  با دگرگوني هاي صنعتي، شغلي، بزرگ شدن شهرها، فراواني وسيله هاي آمد و رفت سريع السير، وسيله هاي ارتباط جمعي و ... به ناگزير شهرداري هاي شهرهاي بزرگ، دشواريهاي آمد و رفت را پيش بيني مي کنند. فراواني اتومبيل و ديگر وسيله هاي آمد و رفت موتوري و نيز وسعت خانه سازي ها و شهرسازي ها، باعث شده که خانواده ها، سال به سال راه دورتري را براي " سيزده بدر " پشت سر بگذارند، تا سبزه و کشتزاري بيابند.

 

جشن ارديبهشتگان

 
 
 
 
 


جشن ارديبهشتگان كه يكي از جشن هاي بزرگ ديني زرتشتيان است ، با برابري روز و ماه ارديبهشت، يعني دوم اريبهشت ماه تقويم فصلي هماهنگ است.اين روز بزرگ يادآور فروزهء اهورايي ارديبهشت يا اشه وهيشته و ويژگيهاي آن يعني بهترين راستي و پاكي مي باشد.ارديبهشت، دومين امشاسپند، داراي انگاره اي مادي است به نام آتش يا آذر، فروغي خدا داده كه گرمي بخش و فروزان و پاك كننده و در يك كلام زندگي بخش است و پرتوهاي نوراني آن هستي را از نيستي جدا مي گرداند وراست را از دروغ باز مي شناساند. پس بجاست كه آتش را نموداري از آن داده بزرگ بدانيم.
بهترين راستي برترين نعمتي است كه دست يابي به آن يعني پيروزي بزرگ و اين پيروزي شايسته جشني است بس بزرگتر با نام جشن ارديبهشتگان يا جشن اخلاق.

نگارش : راشين جهانگيری

 

 

 

جشن تيرگان

اين جشن ميان زرتشتيان دوره اي ده روزه داشت و از تير روز از تيرماه ، روز سيزدهم شروع و به باد ايزد يعني روز بيست و دوم پايان مي گرفت. زرتشتيان تيرگان را “ تير و جشن Tiru-Jashn ” مي نامند و برايش اهميت فراواني قايل اند. لباس و پوشاك نو مي پوشند و نقل و شيريني و ميوه و خوراك هاي سنتي و ويژه مي پزند. پيش از اين روز خانه را خوب پاكيزه نموده و بامدادان شست و شو مي كنند و خواندن دو نيايش “ خورشيد نيايش ” و “ مهرنيايش” از اوستا را بسيار نيكو مي دانند
شايد “ تير و جشن” يكي از شادترين جشن هاي كهن ايراني بوده باشد. در اين جشن بيش از همه بچه ها بهره مي بردند با تارهاي نخي و رنگيني كه به مچ دست مي بستند در كوچه ها و خانه ها و بامها مي دويدند ، ترانه مي خواندند و كنار نهرها و جويها و تالاب ها به هم آب مي پاشيدند و يا به آب مي پريدند . 
از مهم ترين چيزهايي كه در اين جشن تدارك مي ديدند، بندي بود از تارهاي هفت رنگ ابريشم يا نخ كه با رشته اي از سيم زرين و نازك مي بافتند. اين بند را “ تير و بادTiru-Bad
 ” مي ناميدند. در اين روز كله قند را در كاغذهاي سبز رنگ بسته بندي كرده و دور آن “ تيروباد” مي بستند و به خانه تازه عروسان و نودامادان پيش كش مي فرستادند. از روزهاي پيش از جشن “ تيروباد ” در همه خانه ها مهيا مي شد. بامداد روز جشن از كوچك و بزرگ - به ويژه كودكان - اين بند را به مچ دست يا به دكمه لباس و جايي از پوشاك مي بستند. اين بند را با خوشي و شادماني تا روز پايان جشن يعني باد روز با خود داشتند. آنگاه در روز مذكور به دشت يا بام خانه رفته ، بند را باز كرده و با فرياد و بانگ شادماني به باد مي سپردند. اين كردار اشاره اي به عمل آرش كمانگير دارد كه تير را رها كرد و مرز ايران زمين معين شد. جنگ و ستيزي طولاني پايان يافت و به فرمان خداوند، باد يا ايزد باد، تير را در آن مسافت دور برد. به همين جهت بر آن تمثيل اين رسم انجام مي شد كه باد آن بند را به ياد حادثه مذكور به دورها مي برد. به همين جهت است كه مبدا جشن را تير روز و پايان آن را باد روز قرار داده اند، بر اين انديشه كه تير در روز باد، پس از ده روز از حركت ايستاد. 
ديگر از آداب اين جشن ميان زرتشتيان، فال كوزه مي باشد. مقدمه فال كوزه در روز دوازدهم برگزار ميشود، به اين طريق كه در مجلسي كه از پيش كساني در آن دعوت شده اند ، دختر نابالغي كوزه اي خالي يا پر از آب را دور مجلس مي گرداند و هركس به نيتي كه دارد چيزي در آن مي اندازد و سپس كوزه را در جايي مي نهند كه زير درخت باشد و پارچه سبزي روي كوزه مي كشند و آيينه اي روي آن مي گذارند. آنگاه عصر روز تير و جشن ، همان دختر مراسم تطهير انجام داده و كشتي نو مي كند و كوزه را برداشته و باج مي گيرد يعني ساكت و خاموش مي ماند و سرگذر در محله مي نشيند. مهمانان روز پيش، كه هريك با نيت چيزي در كوزه افكنده بودند مي آيند. هر كس شعري مي خواند و دختر دست در كوزه كرده ، چيزي بيرون مي آورد. صاحب آن شي ، نيت خود را با شعري كه خوانده شده سنجيده و بدان فال گرفته و آنرا شگون مي داند.

 

جشن امردادگان

3 امرداد:

واژه اوستايی امرداد،(امرتاته- Amertata) است که به معنی بي مرگي است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است از قلم بیندازیم معنی آن عوض شده و فرشته بی مرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد. زیرا همانطور که امرداد به معنای بی مرگی است مرداد معنی مرگ می دهد.بنابراین شایسته است که این کلمه را امرداد بخوانیم، و چون امرداد فرشته جاودانگی و بی مرگی می باشد، در عالم جسمانی نگهبانی گیاهان و روییدنی ها و آبادانی و افزایش دار و درخت با اوست. نیاکان ما در این روز به باغ ها و مزارع خرم و دلنشین می رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا طی مراسمی این جشن را با شادی و سرور در هوای پاک و در دامن طبیعت برگزار می کردند.

 منبع: سالنمای راستی

 

 

جشن شهریورگان

شهریور‌روز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان که از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن هیچگونه آگاهی در دست نیست. برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهی‌های چندانی در باره آن فرا دست نیاید.

نام شهریور در متون اوستایی به گونه «خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه» آمده که به معنای تقریبی «شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته» است. چنین می‌نماید که این اندیشه‌ و آرمان، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونه‌ای تشخص‌یافته به پیکر یکی از امشاسپندان در می‌آورند.

بر اساس متون ایرانی، جشن شهریورگان یا چهارم شهریورماه، با زایش و مرگ دو نفر از تأثیرگذارترین شخصیت‌های تاریخ ایران همزمان است: زایش داراب و مرگ مانی.

خلف تبریزی در «برهان قاطع» (جلد سوم، ص 1316) از این روز به عنوان زادروز داراب نام می‌برد. با توجه به پاره‌ای اشاره‌های تاریخی و شباهت‌های داستان داراب در شاهنامه فردوسی و دیگر تاریخ‌نامه‌های ایرانی با گزارش‌های مورخان یونانی و ایرانی در باره کورش بزرگ، می‌توان احتمال ضعیفی در باره اینهمانی داراب و کورش را پیش کشید. ممکن است منتسب دانستن زادروز داراب یا کورش به روز شهریورگان که بر شهریاری آرمانی و شایسته دلالت دارد، یادمانی از خاطره پادشاهی کورش بزرگ در یاد مردمان و تاریخ‌نگاران بوده باشد.

اما از سوی دیگر متون مانوی (متن ce   و p   به زبان پارتی) از این روز به عنوان روز جان‌باختن مانی یاد کرده‌اند: «(مانی) با شادی بزرگ و با خدایان روشنی‌ها و با نوای چنگ و سرود شادی پرواز کرد . . . و جاودان بماند به نزد خداوند اهورامزدا . . . چهار روز گذشته از شهریورماه، شهریورروز، روز دوشنبه، ساعت یازده، در استان خوزستان و به شهر بیلاباد (گندی شاپور)، که او پرواز کرد . . . به سوی سرای فروغ» (وامقی، ایرج، نوشته‌های مانی و مانویان، 1378، ص 290 تا 293؛ M. Boyce, Acta Iranica, No. 9)

آنگونه که از متون مانوی برمی‌آید، روز مرگ مانی در نزد مانویان یکی از بزرگترین جشن‌ها دانسته می‌شده و ظاهراّ به هنگام مرگ مانی این روز برابر با جشن «بِـما/ بِـمو» نیز بوده است.

به این ترتیب، چهارم شهریورماه نه تنها هنگام جشن شهریورگان، بلکه همزمان با جشن زادروز داراب (کورش؟) و جشن درگذشت یا جانباختن مانی نیز است. همزمانی این دو رویداد اخیر از نگرگاهی دیگر نیز توجه برانگیز است: از سویی هنگام زایش پادشاهی بلندآوازه و کوششگر آرمان‌شهر ایرانی؛ و از سویی دیگر مرگ مانی درست در همین روز و دستاورد سلطه اهریمنی موبدان ساسانی بر ایران‌شهر و تباهی آرمان‌شهر ایرانی.

منبع : سایت پژوهش های ایرانی

 

 

مهرگان: عيد جوانان و آينده سازان 

روز هاي ماه در ايران باستان نام هاي خاص داشتند و ازجمله روز شانزدهم هر ماه «مهر» بود. بنابراين «روز مهر» در ماه مهر (شانزدهم)، مهمترين روز آيين هاي مهرگان بود. آيين هاي مهر (جشن هاي مهرگان) پس از نوروز، مهمترين عيد ملي ايرانيان بوده است. نوروز با بهار و شكوفه و نويد بركت آغاز مي شد و مهرگان به خاطر پايان رسيدن كار جمع آوري محصول و آغاز شش ماهه شب هاي طولاني تر و سرما. 

«مهرگان» ويژه آيين هاي سپاسگزاري به درگاه خداوند [اهورامزدا] است كه اين همه نعمت را به انسان ارزاني داشته و نيز استفاده از اين فرصت براي تحكيم دوستي ها، محبت ها و عواطف انساني بوده است. به نظر بسياري از مورخان، «مهرگان» آيين الزام ايرانيان به دوستي كردن و مهر ورزيدن به يكديگر هم به شمار مي آيد. در گذشته، در روزهاي مهرگان (4 تا 6 روز) مردم مهماني هاي بزرگ برپا مي كردند و پذيرايي با ميوه تازه در مهرگان و ميوه خشك (آجيل و خشكبار) در نوروز؛ رسم تغييرناپذير ايرانيان از عهد باستان بوده است. 

مراسم نوروز در عين حال فرصتي براي بزرگداشت سالخوردگان از سوي جوان ترها و اداي احترام به آنان به پاس خدماتشان بوده و ايام مهرگان بالعكس. در مهرگان، اين جوان ترها و نوجوانان هستند كه مورد تشويق و محبت بزرگترها قرار مي گيرند تا جانشينان بهتري براي آنان شوند. 

مهربان بودن و مهر ورزيدن خصلت ويژه ايرانيان خوانده شده است. بدان اندازه كه واژه «مهرباني» از قديم الايام در ايران به كار مي رفته در بين هيچ نژاد و تمدني مشابه آن ديده نمي شود. در ايران باستان براي پاسداري از محبت، عطوفت و مهرباني، عنوان و لقب درست شده بود و به همان گونه كه عنوان «مرزبان» به كار مي رفت، لقب «مهربان» هم مطرح بود. اين عنوان و لقب به دليل دلنشين بودن بعداً به صورت اسم خاص براي مردان درآمد، اما زنان هم توانستند نام «مهربانو»، «مهري» و «ميترا» بر خود نهند. ايرانيان بعداً خصلت مهربان بودن را با ميترائيسم در هم آميختند تا بتوانند اين خوي نيكو را در قالب يك عقيده و فرضيه به نقاط ديگر جهان صادر كنند و تا حدي هم موفق شدند. ايرانيان قديم تابدان حد به منش مهربان بودن حساسيت داشتند كه افراد ظالم را «نامهربان» خطاب مي كردند. به نوشته مورخان و سياحان غرب، در ميان ايرانيان، كرماني ها و نقاط مجاور (يزدي ها) در مهرباني كردن و مهربان بودن افراط مي كرده اند. 
از زمان داريوش اول بود كه مدارس، پس از آيين هاي مهرگان آغاز به كار مي كرد. اين رسم از طريق يونانيان به سراسر جهان منتقل شده است.

دكتر نوشيروان كيهاني زاده 

 

جشن آبانگان

 4 آبان ماه

آبان به معنای آب و هنگام آب است و یکی از عناصر پاک کننده نزد زردشتیان است. درباره پیدایش جشن آبانگان روایت است که در پی جنگ های طولانی بین ایران و توران، افراسیاب تورانی دستور داد تا کاریزها و نهرها را ویران کنند. پس از پایان جنگ پسر تهماسب که زو نام داشت دستور داد تا کاریزها و نهرها را لایروبی کنند و پس از لایروبی آب در کاریزها روان گردید. ایرانیان جاری شدن آب را جشن گرفتند. در روایت دیگری آمده است که پس از هشت سال خشکسالی در ماه آبان باران آغاز به باریدن نمود و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد. زردشتیان در این روز همانند سایر جشن ها به آدریان ها می روند و پس از آن به کنار جوی ها و نهرها رفته با خواندن اوستای آب زور (بخشی از اوستا) که توسط موبد خوانده می شود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانی آب و نگهداری آن را می نمایند و پس از آن به شادی می پردازند.

منبع : سالنمای راستی

 

جشن آذرگان

3 آذر ماه

آذر به چم(معنی) آتش است. و یکی دیگر از چهار آخشیج(عنصر پاک کننده) نزد زردشتیان می باشد. از آنجا که آتش بهترین و سریع ترین عنصر پاک کننده و گرما است از زمان های قدیم مورد احترام بوده است. زردشتیان در جشن آذرگان مانند سایر جشن ها با لباس آراسته و تمیز به آدریان ها می روند و با خواندن آتش نیایش(بخشی از اوستا) اهورامزدا را سپاس گفته و پس از نیایش به شادی می پردازند.

منبع : سالنمای راستی

 

جشن دیگان

دی یا دتوشو Daatoshu به معنی دادار و آفریدگار است و در نامه های اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. اگر به نام سی روز ماه توجه کنید، مشاهده می نمایید که روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نامگذاری شده و برای تمیز آنها از یکدیگر هر یک به نام روز بعدش خوانده شده است و اورمزد که آن هم نام خداوند می باشد. بدین گونه : اورمزد، دی بآذر، دی بمهر و دی بدین. بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده شده و در ماه دی چهار بار جشن دیگان برگزار می شود.

  1. اورمزد و دیماه : نخستین روز دی ماه باستانی/ 25 آذر ماه خورشیدی
  2. دی به آذر و دیماه : هشتمین روز دی ماه باستانی/ 2 دی ماه خورشیدی
  3. دی به مهر و دیماه: پانزدهمین روز دی ماه باستانی/ 9 دی ماه خورشیدی
  4. دی بدین و دیماه : بیست و سومین روز دی ماه باستانی/17 دی ماه خورشیدی

 در ایران باستان نخستین جشن دیگان در ماه دی یعنی روز اورمزد و دی ماه ، خرم روز نام داشته است و در این روز که شب پیش، بزرگترین شب سال بوده است، پادشاه و حاکم دیدار عمومی با مردم داشته است.

منبع : سالنمای راستی

 

جشن شب يلدا

 

 جشن شب یلدا جشنی ست که از 7000 سال پیش تا کنون در ميان ایرانيان برگزار میشود. 7000 سال پیش نیاکان ما به دانش گاهشماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. در این جستار از سخنرانی دکترجنیدی و دکتر کزاری برداشت هایی شده:

 جشن شب یلدا، همانند جشنهایی همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسکندر، تازیان، و مغولها پابرجا مانده است و در تک تک خانه های ایرانیان راستین با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار میشود.

فردوسی بزرگ در شاهنامه میگوید:  

نباشد بهار و زمستان پدید **** نیارند هنگام رامش نوید

  از این بیت میتوان پی برد که در سرزمینهايی بجز ایران آغاز فصل ها را نمیدانستند اما ایرانیان در آن زمان به این دانش دست پیدا کرده بودند.

 در زمان تاختن تازیان به ایران گاهشماری ایرانیان که بر پایه ی خورشید بود، به گاهشماری بر پایه ی ماه دیگرگون شد، اما پس از چندی خیام بروی کار آمد و این گاشماری خورشیدی را دوباره بنیان نهاد تا باز جشنهای ما زنده باشند و ما آنها را برگزار کنیم.

 به جز این ایرانیان همیشه آيين هايشان همراه با شادی بوده و احترام ویژه به نور و روشنایی، به وارانه ی نژاد سامی و تازیان که مراسم آنها همیشه همراه با سوگواری است و معمولا در تاریکی برگزار میشود. از این روست که ایرانیان درازترین شب را بیدار مینشینند تا بیرون امدن خورشید را نظاره گر باشند. از این پس است که دوران کمبود نور و روشنایی پایان یافته و دوران فزونی خورشید و نور و روشناییست. در این میان ایرنیان با روشن کردن آتش و چراغ به یاری خورشید می آیند و تا صبح بیدار میمانند.

 یکی دیگر از دلائل برگزاری این جشن، شب زادروز ایزد مهر یا میترا است. مهر به معنای خورشید است و تاریخ پرستش آن در میان ایرانیها و آریایی ها به پیش از دین زرتشت بازمیگردد، که پس از ظهور زرتشت این پیامبر او را اهورامزدا تعریف کرد. یکی از ایزدان اهورایی مهر بود که هم اکنون بخشی از اوستا به نامش نامگذرای شده.

 در"مهریشت" اوستا آمده است: مهر از آسمان با هزاران چشم بر ایرانی مینگرد تا دروغی نگوید"

 مهرپرستی و میترایسسم به اروپا نیز کشیده شد و در آنجا ژولیان یکی از پادشاهان رومی به این دین گروید. همچنین امپراتورانی چون کومودوس (۱۸۰-‏۱۹۲م.)، سپتیمیوس سوروس (۱۹۳-‏۲۱۱)، کاراکالا (۲۱۱-‏۲۱۷) و جولیان ملقب به جولیان مرتد، و نیز بسیاری از سربازان و افسران روم، سخت پیرو این آیین بودند و در رم، بریتانیا (در پی هجوم روم به سال ۴۳ م.)، و کناره‌های رود راین، دانوب و فرات، کنیسه‌ها و معابد متعددی برای میترا بر پا داشتند آنها سالها جشن زادروز مهر و شب چله را جشن میگرفتند  و آن را آغاز سال میدانستند، حتی پس از گسترش دین مسیح، نتوانستند جلوی این جشن به یادگار مانده از ایرانیان را بگیرند و به دروغ آن را شب زادروز مسیح نامیدند. اگر در آیین مراسم کریسمس اروپایی ها بنگریم میتوان به نشانه های ایرانی آن پی ببریم. ایرانیان در شب چله درخت سروی را با دو رشته نوار نقره ای و زرین می آراستند.

 همچنین باور ایرانیان در زمان مهرپرستی این بود که، که مهر از بانوی باکره ای به نامآناهیتا در درون غاری زاده شده که بعدها مسیحیان عیسی را جایگزین مهر و مریم را جایگزین آناهیتا کردند.

یکی دیگر از نشانه های تقلید و وام گرفتن مسیحیان از ایرانیان روز مقدس مسیحی یعنی یکشنبه است.

چامه سرایان پارس زبان نیز به این نکات اشاره کرده اند: 

 سنایی در این باره مــــــی‌گـــــــوید: 

به صاحب‌دولتی پیونــد اگر نامـی همی جویــی ****که از یک چاکری عیسی چنان معروف شد یلدا

 

معزی نیز در وصف عیسی می‌گوید: 

تو جان لطیفی و جهان جسم کثیف است****تو شمع فروزنـده و گیتــی شب یلــدا

 

 سیف اسفرنگی تأکید می‌ورزد که یلدا شهرت و آوازۀ خود را از نام مسیح دارد: 

سخنم بلند‌نام از سخن تو گشت و شایـد****که درازنامی از نام مسیح یافت یلـــــدا

 *آيين های جشن شب يلدا 

 یکی از آیین های شب یلدا در ایران، تفال با دیوان حافظ است. مردم دیوان اشعار لسان الغیب را با نیت بهروزی و شادکامی می گشایند و فال دل خویش را از او طلب می کنند.

در برخی دیگر از جاهای ایران نیز شاهنامه خوانی رواج دارد. بازگويی خاطرات و قصه گویی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها نیز یکی از مواردی است که یلدا را برای خانواده ایرانی دلپذیرتر می کند. اما همه این ها ترفندهایی است تا خانواده ها گرد یکدیگر آيند و بلندترین شب سال را با شادی و خرسندی به سپيده برسانند.

 در سراسر ایران زمین، جایی را نمی یابید که خوردن هندوانه در شب یلدا جزو آداب و شيوه ی آن نباشد. در جاهای گوناگون ایران، گونه های تنقلات و خوراکی ها به تبع ژيرامون و شيوه ی زندگی مردم منطقه بهره برده می شود اما هندوانه میوه ای است که هیچ گاه از قلم نمی افتد، زیرا شمار زيادی زیادی به اين بارمندند که اگر مقداری هندوانه در شب چله بخورند در سراسر چله بزرگ و کوچک یعنی زمستانی که در پیش دارند سرما و بیماری بر آنها غلبه نخواهد کرد.

 مردم شیراز در شب یلدا به شب زنده داری می پردازند و برخی نیز بسیاری از دوستان و بستگان خود را دعوت می کنند. آنها در این شب سفره ای می گسترانند که بی شباهت به سفره ی هفت سین نوروز نیست و در آن آینه را جای می دهند. گونه های بيشمار آجیل و تنقلاتی چون نخودچی، کشمش، حلوا شکری، رنگینک و خرما و میوه هایی چون انار و به و بويژه هندوانه خوراکی های این شب را تشکیل می دهند.

در آذربایجان مردم هندوانه چله (چیله قارپوزی) می خورند و باور دارند که با خوردن هندوانه لرز و سوز و سرما به تن آنها تاثیری ندارد.

در اردبیل رسم است که مردم، چله بزرگ را سوگند می دهند که زیاد سخت نگیرد و معمولا گندم برشته (قورقا) و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی و کشمش می خورند.

 در گیلان هندوانه را حتما فراهم می کنند و باورمندند که هر کس در شب چله هندوانه بخورد در تابستان احساس تشنگی نمی کند و در زمستان سرما را حس نخواهد کرد.  «آوکونوس» یکی دیگر از میوه هایی است که در این منطقه در شب یلدا رواج دارد و به روش خاصی تهیه می شود. در فصل پاییز، ازگیل خام را در خمره می ریزند، خمره را پر از آب می کنند و کمی نمک هم به آن می افزایند و در خم را می بندند و در گوشه ای خارج از هوای گرم اطاق می گذارند. ازگیل سفت و خام، پس از مدتی پخته و آبدار و خوشمزه می شود. آوکونوس ازگیل در اغلب خانه های گیلان تا بهار آینده یافت می شود و هر زمان هوس کنند ازگیل تر و تازه و پخته و رسیده و خوشمزه را از خم بیرون می آورند و آن را با گلپر و نمک در سینه کش آفتاب می خورند.

 دکتر محمود روح الامینی روایت جالبی از یلدای مردم کرمان ذکر می کند. بنا به روایت او مردم کرمان تا سحر انتظار می کشند تا از قارون افسانه ای استقبال کنند. قارون در پوشاک هیزم شکن برای خانواده های فقیر تکه های چوب می آورد. این چوب ها به زر دگرگون می شوند و برای آن خانواده، ثروت و روزی به همراه می آورند.

 «جمشید کیومرثی» مردم شناس زرتشتی درباره یلدا می گوید:« نزد ایرانیان، زمستان به دو چله کوچک و بزرگ تقسیم می شود. چله بزرگ از اول دیماه تا 10 بهمن ماه را در بر می گیرد و از 10 بهمن به بعد را چله کوچک می گویند. یلدا، شب نخست چله بزرگ است.»

 بنا به گفته ی او زرتشتیان در این شب جشن می گیرند و فدیه می دهند:« فدیه، سفره ای است که در هر خانه گسترده می شود و در آن خوراکی های مرسوم شب یلدا چیده می شود. زرتشتیان در این شب دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت است. خوراکی هایی که در این جشن مورد استفاده قرار می گیرند، گوشت و 7 میوه خشک شده خام (لورک) را شامل می شوند.»

کورش محسنی

 

جشن سده

 

 

واژه سده : بيشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد مي دانند. ابوريحان بيروني مي نويسد: “سده گويند يعني صد و آن يادگار اردشير بابكان است و در علت و سبب اين جشن گفته اند كه هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، ميان آن و پايان سال عدد صد بدست مي آيد و برخي گويند علت اين است كه در اين روز زادگان كيومرث، پدر نخستين، درست صدتن شدند و يكي از خود را بر همه پادشاه گردانيدند” و برخي برآنند كه در اين روز فرزندان مشي و مشيانه به صد رسيدند و نيز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در اين روز به صد رسيد .” 
نظر ديگر اينكه سده معروف، صدمين روز زمستان از تقويم كهن است، زمستان در تقويم كهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخي گفته اند كه اين تسميه به مناسبت صد روز پيش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است. 
زنده ياد استاد مهرداد بهار معتقد است كه واژه سده از فارسي كهن به معني پيدايش و آشكار شدن آمده و آن را برگزاري مراسمي به مناسبت چهلمين روز تولد خورشيد (يلدا) دانسته و مي نويسد: … جشن سده سپري شدن چهل روز از زمستان و دقيقا در پايان چله بزرگ قرار دارد. البته به جشني ديگر كه در دهم دي ماه برگزار مي شده و كمابيش مانند جشن سده بوده هم بايد توجه كنيم كه در آن نيز آتش ها مي افروختند. اگر نخستين روز زمستان را پس از شب يلدا – تولد ديگري براي خورشيد بدانيم، مي توان آنرا هماهنگ با جشن گرفتن در دهمين و چهلمين روز تولد، آيين كهن و زنده ايراني دانست. (در همه استان هاي كشور و سرزمين هاي ايراني نشين، دهم و چهلم كودك را جشن مي گيرند) و اين واژه “
sada”(اسم مونث) كه به معني پيدايي و آشكار شدن است ، در ايران باستان sadok و در فارسي ميانه sadag بوده و واژه عربي سذق و نوسذق (معرب نوسده) از آن آمده است. 
پيشينه اسطوره اي پيدايش آيين و جشن سده: از اسطوره هاي جشن سده تنها يكي به پيدايش آتش اشاره دارد. فردوسي مي گويد: هوشنگ پادشاه پيشدادي، كه شيوه كشت و كار، كندن كاريز، كاشتن درخت … را به او نسبت مي دهند، روزي در دامنه كوه ماري ديد و سنگ برگرفت و به سوي مار انداخت و مار فرار كرد. اما از برخورد سنگها جرقه اي زد و آتش پديدار شد. هم در كتاب “التفهيم” و هم “آثارالباقيه” ابوريحان، از پديد آمدن آتش سخني نيست بلكه آنرا افروختن آتش بر بامها مي داند كه به دستور فريدون انجام گرفت و در نوروزنامه آمده است كه : “آفريدون … همان روز كه ضحاك بگرفت جشن سده برنهاد و مردمان كه از جور و ستم ضحاك رسته بودند، پسنديدند و از جهت فال نيك، آن روز را جشن كردندي و هر سال تا به امروز، آيين آن پادشاهان نيك عهد را در ايران و دور آن به جاي مي آورند.”

 

جشن بهمنگان

دومین روز از بهمن ماه یاستانی (26 دی خورشیدی)

بهمن از واژه اوستایی وهومن(Vohuman) به معنی اندیشه نیک می باشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می باشد. اشوزرتشت برای دریافت پیام های اهورایی از وهومن یاری می گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می نمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می دهند. این جشن حامی مردان درستکار می باشد.

منبع : سالنمای راستی

 

چهارشنبه سوري؛ آيين‌ها و ريشه‌ها

 

 

چهارشنبه سوري؛ آيين‌ها و ريشه‌ها

 

 

چهارشنبه سوري نام واپسين چهارشنبه‌ي تقويم خورشيدي ايراني است، كه شب آن با رسوم و آيين‌هايي ويژه، خصوصاً پرش از روي آتش مشخص مي‌شود. نام‌هاي محلي گوناگون اين روز عبارت است از: گول چارشمبه (اردبيل)، گوله گوله چارشمبه (گيلان)، كوله چووارشمبه (كردستان)، چووارشمبه كولي (قروه، نزديك سنندج)، و چارشمبه سرخي (اصفهان). برخي دانشمندان واژه‌ي «سوري» را با «سور» (ميهماني، جشن) ارتباط داده و آن را به معناي «وابسته به سور، جشن‌آميز» گرفته‌اند، برخي ديگر، به طور موجه‌تري، سور را گونه‌اي ديگر از واژه‌ي سرخ مي‌پندارند (مانند گل سوري ”گل سرخ“) و آن را اشاره‌اي به خود آتش يا به «سرخي»، به مفهوم تن‌درستي يا بلوغ، كه به طور فرضي با پرش از روي آتش به دست مي‌آيد، مي‌انگارند. كاربرد عنوان متفاوت چارشمبه سرخي در اصفهان و قرار داشتن گونه‌ي گويشي رايج سور در برابر سرخ، تأييد ديگري است بر اين ديدگاه. 
+ آيين‌هاي اصلي: 
يك يا دو روز پيش از واپسين چهارشنبه‌ي سال، مردم براي چيدن بوته‌هاي گوناگون، خارشتر، خور، گون، يا ساقه‌ي برنج (در گيلان) بيرون مي‌روند؛ و در شهرها خاشاك مي‌خرند. در عصر روز پيش از آغاز چهارشنبه سوري، خار و خاشاك فراهم آمده، در حياط خانه (اگر جادار باشد)، يا در ميدان روستا، يا در خيابان شهر گذاشته و در يك، سه، پنج، يا هفت (هميشه عدد فرد) دسته، كه چند پا از يك‌ديگر فاصله دارند، مرتب مي‌گردند. در غروب آفتاب يا اندكي بعد، دسته‌هاي چوب و خاشاك سوزانده مي‌شوند، و هنگامي كه زبانه‌هاي آتش در تاريكي مي‌لرزند، مردان و زنان از روي آن مي‌پرند و چنين مي‌خوانند: «سرخي تو از من، زردي من از تو». مردم بر اين باورند كه اين آيين آنان را براي همه‌ي سال در برابر ناخوشي‌هايي كه انسان را رنگ‌پريده و ضعيف مي‌كند، ايمن و مصؤون مي‌سازد. در برخي جاها (مانند: نايين، انارك، خور، اروميه) آتش را بر پشت بام مي‌افروزند، سپس يك آفتابه آب روي آن مي‌ريزند، و خاشاك سوزان را به خيابان زيرين جاري مي‌كنند؛ در جاهاي ديگر اين آيين بر فراز تپه‌ها انجام مي‌شود. 
در طي اين مراسم هيچ كس نبايد به آتش بدمد؛ پس از آن كه همه‌ي اعضاي خانواده از روي آن پريدند، آتش رها مي‌شود تا كم كم خاموش شود يا آن را با آب خاموش مي‌كنند (مثلاً در خور). اگر اين آيين در حياط خانه برگزار شده باشد، يكي از اعضاي خانواده، معمولاً دختري كه هنوز به سن بلوغ نرسيده است، خاكسترها را جمع مي‌كند و با يك خاك‌انداز به چهارراهي مي‌برد و در آن جا پراكنده مي‌سازد، سپس به خانه باز مي‌گردد. او به در مي‌كوبد و آن گاه اين پرسش و پاسخ با فرد/ افراد داخل خانه رد و بدل مي‌شود: «كي هستي؟» «من‌ام». «از كجا آمده‌اي؟» «از يك جشن عروسي». «چه چيزي آورده‌اي؟» «سلامتي». رسمي بسيار همانند با آيين پرش از روي آتش را ارمنيان ايران در روز تعطيل (14 فوریه-Derendez)  برگزار مي‌كنند. 
چنين آيين‌ها در همه‌ي نقاط ايران مرسوم و معمول است. در بيش‌تر روستاها نوازندگان و طبال‌هاي محلي [در طي مراسم،] ساز همراهي كننده‌اي را مي‌نوازند. نويسنده‌ي سده‌ي 19م./ 13ق. آقا جمال خوانساري (درگذشته‌ي 1706م./ 1121ق.) نواختن سازي را در اين روز براي دور كردن بدبختي تجويز كرده بود. تا دهه‌ي 1300خ/ 1920م.، كه حمل سلاح ممنوع شد، مردان از شليك تير هوايي به نشانه‌ي شعله‌ور شدن چوب و خاشاك‌ها، استفاده مي‌كردند. اينك ترقه‌ها جاي‌گزين گلوله‌ها شده‌اند. 
+ ريشه‌ها: 
به نوشته‌ي ابراهيم پورداوود، جشن چهارشنبه سوري از جشن زرتشتي Hamaspathmaedaya برگرفته شده است، كه پس از اصلاح گاهشماري در زمان اردشير يكم (40-224 م.)، شش روز پيش از نوروز برگزار مي‌شد. انتخاب چهارشنبه، و نيز پرش از روي آتش و «دشنام دادن» به آن، در هر حال مي‌بايست پس از فتح اسلامي به وجود آمده باشد. برانگيزنده‌ي انتخاب واپسين چهارشنبه‌ي سال، احتمال دارد كه يك باور خرافي عربي، مبني بر اين كه چهارشنبه‌ها نحس‌اند، بوده باشد. ظاهراً اين عقيده در دو سده‌ي نخست اسلامي در ايران كاملاً گسترش يافته بود. از سوي ديگر، استفاده از آتش در جشن‌ها، تاريخ و پيشينه‌اي ديرين در ايران داشته است. نرشخي به رسم كهني در زمان سامانيان اشاره مي‌كند كه در آن، يك شب پيش از پايان سال آتش بزرگي افروخته مي‌شد؛ او اين شب را «شب سوري» مي‌خواند اما از آيين‌هاي ويژه‌ي بعدي مرتبط با چهارشنبه سوري يادي نمي‌كند. باوري عاميانه، به ويژه در خراسان، خاستگاه آيين آتش را در شب چهارشنبه سوري به مختار بن ابي عبيد ثقفي، كه در 685 م./ 66 ق. خيزشي شيعي را در كوفه رهبري كرد، نسبت مي‌دهد. به اشتباه گمان برده شده است كه مختار اين جنبش را در واپسين چهارشنبه‌ي سال آغاز كرد (وي در واقع در 14 ربيع الاول 66 ق./ 20 اكتبر 685 م. چنين كرد)، و به پي روان‌اش فرمان داد كه آتش‌هايي را در پشت بام‌هاي خود روشن كنند. برخي مردم بر اين باورند كه اين آتش‌ها براي جشن گرفتن پيروزي مختار بر قاتل امام حسين و هم‌دستان وي در كوفه در 680 م./ 61 ق. برافروخته شده بودند، اما مدارك تاريخي چنين تصوري را تأييد نمي‌كند. هم‌چنين گزارش شده است كه ابومسلم خيزش خود را در خراسان با دادن دستور روشن كردن آتش بر بام خانه‌هاي پي روان‌اش آغاز كرد. انگاره‌ي آيين آتش ممكن است از جشن زرتشتي سده برگرفته شده باشد، كه جشني زمستاني بود كه در شب 11 بهمن با شادماني بسيار و با روشن كردن آتش‌هايي بزرگ در زمين هاي باز يا بر فراز تپه‌ها برگزار مي‌شد. به نوشته‌ي ابوريحان بيروني، در اين روز تعطيل (سده) ايرانيان باستان خانه‌هاي خود را براي دور كردن بلا و چشم بد، بخور مي‌دادند تا اين كه نزد شاهان رسم شد كه در اين جشن آتش بيافروزند. 
با وجود اعتراضات فقهاي اصول‌گرا، بر اين سنت در عصر اسلامي پاي فشرده شده، و به واقع در همه‌ي شهرها و روستاهاي ايران گسترش يافت. اين آيين‌ها اينك در سراسر ايران مرسوم و متداول مي‌نمايد، چنان كه براي چندين سده به گستردگي انجام مي‌يافته است. در طي دوراني كه فقهاي مسلمان، كه تصور مي‌كردند اصل اين آيين‌ها زرتشتي است، بدان اندازه نيرومند بودند كه مي‌توانستند شركت‌كنندگان در اين مراسم را تهديد به مجازات‌هاي سخت ‌كنند، مردم اين آيين‌ها را از واپسين چهارشنبه‌ي سال خورشيدي به واپسين چهارشنبه‌ي ماه قمري صفر، كه روزي به ويژه نحس دانسته مي‌شد و مي‌شود، منتقل كردند. به نوشته‌ي Binning (سياح انگليسي سده‌ي 19)، چهارشنبه سوري نام واپسين چهارشنبه‌ي ماه صفر بود. در اصفهان، زماني كه پاي‌تخت صفويان و مقر برخي فقهاي قدرتمند مانند محمدباقر مجلسي بود، عده‌اي از مردم هنوز، هم چهارشنبه سوري و هم واپسين چهارشنبه‌ي ماه صفر را جشن مي‌گرفتند. در اردبيل و اروميه سه چهارشنبه آخر سال (توز چارشنبه، كول چارشنبه، و گول چارشنبه در اردبيل؛ يالانچي چارشنبه، خبرچي چارشنبه، و آخر چارشنبه در اروميه) و در بزرگ‌آباد، روستايي نزديك اروميه، 4 چهارشنبه‌ي آخر سال (مشتلقچي چارشنبه، كوله چارشنبه، قره چارشنبه، و آخر چارشنبه) جشن گرفته مي‌شود. 
در دو سال نخست انقلاب، دولتْ جشن چهارشنبه سوري را ممنوع كرده و اظهار داشته بود كه اين سنت بازمانده‌ي [آيين‌هاي] آتش پرستي است.
                       

   

 

سپندارمذگان

در ايران باستان، نه چون روميان از سه قرن پس از ميلاد، كه از بيست قرن پيش از ميلاد، روزي موسوم به روز عشق بوده است!

اين روز "سپندار مذگان" يا "اسفندار مذگان" نام داشته است.

 فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سي روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه نيز يك نام داشتند.سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن.

 زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند.

 در هر ماه، يك بار، نام روز و ماه يكي مي شده است كه در همان روز كه نامش با نام ماه مقارن مي شد، جشني ترتيب مي دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمين روز هر ماه مهر نام داشت و كه در ماه مهر، "مهرگان" لقب مي گرفت. همين طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ يا اسفندار مذ نام داشت كه در ماه دوازدهم سال كه آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشني با همين عنوان مي گرفتند.

سپندار مذگان جشن زمين و گرامي داشت عشق است كه هر دو در كنار هم معنا پيدا مي كردند. در اين روز زنان به شوهران خود با محبت هديه مي دادند. مردان نيز زنان و دختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها اطاعت مي كردند.

ملت ايران از جمله ملت هايي است كه زندگي اش با جشن و شادماني پيوند فراواني داشته است، به مناسبت هاي گوناگون جشن مي گرفتند و با سرور و شادماني روزگار مي گذرانده اند. اين جشن ها نشان دهنده فرهنگ، نحوه زندگي، خلق و خوي، فلسفه حيات و كلا جهان بيني ايرانيان باستان است.

 برگرفته از سایت : ایران من کو؟

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 26 اسفند 1394 ساعت: 1:26 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

تقویم جشن های ایرانی( برگرفته از سایت آسمونی)

بازدید: 685
تقویم جشن های ایرانی( برگرفته از سایت آسمونی)

معرفی و تقویم جشن های ایران باستان

 

Photography by hamed mirzaaghaei - www.hamedm.com

جشن‌های ایرانی به جشن‌هایی ملی و مردمی گفته می‌شود که دارای ریشه تاریخی ایرانی هستند و از دوران باستان تا به امروز رسیده‌اند. برخی از این جشن‌ها کم‌وبیش زنده هستند.جشن‌های زنده به جشن‌هایی اطلاق می‌شود که بنا به سنت تاریخی در میان مردم رایج است (مانند جشن نوروز). جشن‌های فراموش‌شده به جشن‌هایی اطلاق می‌شود که بنا به سنت تاریخی بر‌گزار نمی‌شوند (مانند جشن بهاربد)، اما ممکن است کوشش‌هایی برای احیای آنها برخی از آنها رواج داشته باشد (مانند جشن اسفندگان).

ما در این مطلب آسمونی به معرفی جشن های ایران باستان بر اساس هر فصل پرداخته ایم. 

http://www.forestwander.com

فصل بهار

نوروز باستانی

هفت سین به معنای هفت قلم شیئی که نام آن‌ها با حرف «س» (سین) آغاز می‌شود، یکی از اجزای اصلی آیین‌های سال نو است که بیشینه‌ی ایرانیان آن را برگزار می‌کنند. این اقلام سنتاً در سفره‌ی هفت سین چیده و به نمایش گذاشته می‌شوند. این سفره‌ای است که هر خانواده‌ای بر روی زمین (یا بر روی میز) در اتاقی که معمولاً به میهمانان گرامی اختصاص داده شده می‌گسترد و این اقلام بر روی آن قرار داده می‌شود: در بالای سفره (در دورترین فاصله از در) آینه‌ای گذاشته می‌شود، که در دو طرف آن شمع‌دان‌هایی دارای شمع نهاده شده (سنتاً مطابق با شمار فرزندان خانواده)، در پایین آن نسخه‌ای از قرآن (از شاهنامه یا دیوان حافظ نیز استفاده می‌شود)، تُنگی که معمولاً حاوی یک ماهی لایی (بسیاری از خانواده‌ها یک کوزه آب باران را که قبلاً جمع آوری شده و/ یا کاسه آبی که حاوی برگ سبز انار، نارنج، یا شمشاد است نیز می‌افزایند)، ظرف‌های حاوی شیر، گلاب، عسل، شکر، و (1، 3، 5 یا 7 عدد) تخم مرغ رنگ‌آمیزی شده گذاشته می‌شود. مرکز سفره عموماً با گل‌دانی از انواع گل‌ها، معمولاً سنبل و شاخه‌های بیدمشک فروگرفته می‌شود. کنار آن، سبزه و دست‌کم شش قلم دیگر که با حرف سین آغاز می‌شوند (تشریح شده در زیر)، ظرفی حاوی میوه (سنتاً سیب، پرتقال، انار، و به)، چند نوع نان (اغلب شیرین)، ماست و پنیر تازه، شیرینی‌های گوناگون، آجیل (مخلوط خشک و بو داده شده‌ی تخم‌های نخودچی، خربزه، گندم برشته، برنجک، و فندق و گردو، که همگی با کشمش آمیخته ‌شده‌اند) قرار داده می‌شود.

 

جشن زایش اشو زردشت

ششمین روز فروردین که بنا به نظر بسیاری محققان و موبدان زرتشتی، سالروز تولد زردشت اسپنتمان است، به نوروز بزرگ معروف است. دراین روز زردشیان در آتشکده‌های هر شهر گردهم می آیند، به سخنرانی‌های مذهبی گوش می‌دهند، اوستا می‌خوانند و تولد پیامبرشان را جشن می‌گیرند. آب پاشیدن به همدیگر، دود کردن اسپند و پخش کردن سنجد و آویشن نیز از دیگر مراسم‌های این جشن است.
گاتاخوانی، دف زنی و سخنرانی در مورد تاریخچه نوروز و جشن زایش زردشت از جمله برنامه‌های این مراسم می باشد. حضور در نیایشگاه شاور اهرام ایزد و سایر نیایشگاه‌ها و مکان‌های مقدس دینی در صبح روز ششم فروردین از دیگر آیین‌های بزرگداشت زایش زردشت است، که در همه شهرهای زردشتی نشین برگزار می‌شود. 

 

سیزده به در

جشن سیزده فروردین ماه روز بسیار مبارک و فرخنده است. ایرانیان چون در مورد این روز آگاهی کمتری دارند آن روز را نحس می دانند و برای بیرون کردن نحسی از خانه و کاشانهً خود کنار جویبارها و سبزه ها می روند و به شادی می پردازند. تا کنون هیچ دانشمندی ذکر نکرده که سیزده نوروز نحس است. بلکه قریب به اتفاق روز سیزده نوروز را بسیار مسعود و فرخنده دانسته اند. مثلا در صفحهً 266 آثار الباقیه جدولی برای سعد و نحس آورده شده که در آن سیزده نوروز که تیر روز نام دارد کلمهً ( سعد ) به معنی فرخنده آمده و به هیچ وجه نحوست و کراهت ندارد. بعد از اسلام چون سیزدهً تمام ماه ها را نحس می دانند به اشتباه سیزده عید نوروز را نیز نحس شمرده اند. وقتی دربارهً نیکویی و فرخنده بودن روز سیزدهم نوروز بیشتر دقت و بررسی کنیم مشاهده می شود موضوع بسیار معقول و مستند به سوابق تاریخی است. سیزدهم هر ماه شمسی که تیر روز نامیده می شود مربوط به فرشتهً بزرگ و ارجمندی است که ” تیر ” نام دارد و در پهلوی آن را تیشتر می گویند. فرشتهً مقدس تیر در کیش مزدیستی مقام بلند و داستان شیرینی دارد. ایرانیان قدیم پس از دوازده روز جشن گرفتن و شادی کردن که به یاد دوازده ماه سال است، روز سیزدهم نوروز را که روز فرخنده ایست به باغ و صحرا می رفتند و شادی می کردند و در حقیقت با این ترتیب رسمی بودن دورهً نوروز را به پایان میرسانیدند.

 

سبزه گره زدن 

افسانهً آفرینش در ایران باستان و مسئلهً نخستین بشر و نخستین شاه و دانستن روایاتی دربارهً کیومرث حائز اهمیت زیادی است. در اوستا چندین بار از کیومرث سخن به میان آمده و او را اولین پادشاه و نیز نخستین بشر نامیده است. گفته های حمزه اصفهانی در کتاب سنی ملوک الارض و انبیاء و گفته های مسعودی در کتاب مروج الذهب جلد دوم و بیرونی در کتاب آثار الباقیه بر پایهً همان آگاهی است که در منابع پهلوی وجود دارد. مشیه و مشیانه که پسر و دختر دوقلوی کیومرث بودند روز سیزده فروردین برای اولین بار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاحی شناخته شده نبود آن دو به وسیله گره زدن دو شاخه پایهً ازدواج خود را بنا نهادند. این مراسم را بویژه دختران و پسران دم بخت انجام میدادند و امروز هم دختران و پسران برای بستن پیمان زناشویی نیت می کنند و علف گره می زنند. این رسم از زمان کیانیان تقریباً متروک شد ولی در زمان هخامنشیان دوباره شروع شده و تا امروز باقی مانده است. در کتاب مجمل التواریخ چنین آمده ” اول مردی که به زمین ظاهر شد پارسیان او را کل شاه گویند. پسر و دختری از او ماند که مشیه و مشیانه نام گرفتند و روز سیزدهً نوروز با هم ازدواج کردند و در مدت پنجاه سال هیجده فرزند بوجود آوردند و چون مردند جهان نود و چهار سال بی پادشاه بماند ” . چنانکه در بحث جشن نوروز اشاره شد کردهای ایران و عراق که زرتشت را از خود می دانند روز سیزدهم فروردین را جزو جشن نوروز به حساب می آورند.

 

جشن اردیبهشتگان

جشن اردیبهشتگان که یکی از جشن های بزرگ دینی زرتشتیان است ، با برابری روز و ماه اردیبهشت، یعنی دوم اریبهشت ماه تقویم فصلی هماهنگ است.این روز بزرگ یادآور فروزهء اهورایی اردیبهشت یا اشه وهیشته و ویژگیهای آن یعنی بهترین راستی و پاکی می باشد.اردیبهشت، دومین امشاسپند، دارای انگاره ای مادی است به نام آتش یا آذر، فروغی خدا داده که گرمی بخش و فروزان و پاک کننده و در یک کلام زندگی بخش است و پرتوهای نورانی آن هستی را از نیستی جدا می گرداند وراست را از دروغ باز می شناساند. پس بجاست که آتش را نموداری از آن داده بزرگ بدانیم.

بهترین راستی برترین نعمتی است که دست یابی به آن یعنی پیروزی بزرگ و این پیروزی شایسته جشنی است بس بزرگتر با نام جشن اردیبهشتگان یا جشن اخلاق.

introduction-to-ancient-iranian-calendar-celebrations(2)

فصل تابستان

جشن تیرگان

این جشن میان زرتشتیان دوره ای ده روزه داشت و از تیر روز از تیرماه ، روز سیزدهم شروع و به باد ایزد یعنی روز بیست و دوم پایان می گرفت. زرتشتیان تیرگان را “ تیر و جشن Tiru-Jashn ” می نامند و برایش اهمیت فراوانی قایل اند. لباس و پوشاک نو می پوشند و نقل و شیرینی و میوه و خوراک های سنتی و ویژه می پزند. پیش از این روز خانه را خوب پاکیزه نموده و بامدادان شست و شو می کنند و خواندن دو نیایش “ خورشید نیایش ” و “ مهرنیایش” از اوستا را بسیار نیکو می دانند
شاید “ تیر و جشن” یکی از شادترین جشن های کهن ایرانی بوده باشد. در این جشن بیش از همه بچه ها بهره می بردند با تارهای نخی و رنگینی که به مچ دست می بستند در کوچه ها و خانه ها و بامها می دویدند ، ترانه می خواندند و کنار نهرها و جویها و تالاب ها به هم آب می پاشیدند و یا به آب می پریدند .

 

جشن امردادگان

3 امرداد:

واژه اوستایی امرداد،(امرتاته- Amertata) است که به معنی بی مرگی است و اگر الف آن را که پیشوند نفی است از قلم بیندازیم معنی آن عوض شده و فرشته بی مرگی و جاودانگی به دیو نیستی و مرگ تغییر شکل می دهد. زیرا همانطور که امرداد به معنای بی مرگی است مرداد معنی مرگ می دهد.بنابراین شایسته است که این کلمه را امرداد بخوانیم، و چون امرداد فرشته جاودانگی و بی مرگی می باشد، در عالم جسمانی نگهبانی گیاهان و روییدنی ها و آبادانی و افزایش دار و درخت با اوست. نیاکان ما در این روز به باغ ها و مزارع خرم و دلنشین می رفتند و پس از نیایش به درگاه اهورامزدا طی مراسمی این جشن را با شادی و سرور در هوای پاک و در دامن طبیعت برگزار می کردند.

 

جشن شهریورگان

شهریور‌روز از شهریورماه یا چهارمین روز این ماه، برابر است با جشن شهریورگان که از آیین‌ها و مراسم وابسته به آن هیچگونه آگاهی در دست نیست. برگزار نشدن آیین‌های جشن شهریورگان توسط ایرانیان در زمانی طولانی، موجب شده است تا همه جزئیات آن به فراموشی سپرده شود و حتی در متون کهن نیز آگاهی‌های چندانی در باره آن فرا دست نیاید.

نام شهریور در متون اوستایی به گونه «خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه» آمده که به معنای تقریبی «شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته» است. چنین می‌نماید که این اندیشه‌ و آرمان، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونه‌ای تشخص‌یافته به پیکر یکی از امشاسپندان در می‌آورند. 

introduction-to-ancient-iranian-calendar-celebrations(1)

فصل پاییز 

مهرگان:

عید جوانان و آینده سازان

روز های ماه در ایران باستان نام های خاص داشتند و ازجمله روز شانزدهم هر ماه «مهر» بود. بنابراین «روز مهر» در ماه مهر (شانزدهم)، مهمترین روز آیین های مهرگان بود. آیین های مهر (جشن های مهرگان) پس از نوروز، مهمترین عید ملی ایرانیان بوده است. نوروز با بهار و شکوفه و نوید برکت آغاز می شد و مهرگان به خاطر پایان رسیدن کار جمع آوری محصول و آغاز شش ماهه شب های طولانی تر و سرما.

«مهرگان» ویژه آیین های سپاسگزاری به درگاه خداوند [اهورامزدا] است که این همه نعمت را به انسان ارزانی داشته و نیز استفاده از این فرصت برای تحکیم دوستی ها، محبت ها و عواطف انسانی بوده است. به نظر بسیاری از مورخان، «مهرگان» آیین الزام ایرانیان به دوستی کردن و مهر ورزیدن به یکدیگر هم به شمار می آید. در گذشته، در روزهای مهرگان (4 تا 6 روز) مردم مهمانی های بزرگ برپا می کردند و پذیرایی با میوه تازه در مهرگان و میوه خشک (آجیل و خشکبار) در نوروز؛ رسم تغییرناپذیر ایرانیان از عهد باستان بوده است.

 

جشن آبانگان

 4 آبان ماه : آبان به معنای آب و هنگام آب است و یکی از عناصر پاک کننده نزد زردشتیان است. درباره پیدایش جشن آبانگان روایت است که در پی جنگ های طولانی بین ایران و توران، افراسیاب تورانی دستور داد تا کاریزها و نهرها را ویران کنند. پس از پایان جنگ پسر تهماسب که زو نام داشت دستور داد تا کاریزها و نهرها را لایروبی کنند و پس از لایروبی آب در کاریزها روان گردید. ایرانیان جاری شدن آب را جشن گرفتند. در روایت دیگری آمده است که پس از هشت سال خشکسالی در ماه آبان باران آغاز به باریدن نمود و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد. زردشتیان در این روز همانند سایر جشن ها به آدریان ها می روند و پس از آن به کنار جوی ها و نهرها رفته با خواندن اوستای آب زور (بخشی از اوستا) که توسط موبد خوانده می شود، اهورامزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانی آب و نگهداری آن را می نمایند و پس از آن به شادی می پردازند.

 

جشن آذرگان

3 آذر ماه : آذر به چم(معنی) آتش است. و یکی دیگر از چهار آخشیج(عنصر پاک کننده) نزد زردشتیان می باشد. از آنجا که آتش بهترین و سریع ترین عنصر پاک کننده و گرما است از زمان های قدیم مورد احترام بوده است. زردشتیان در جشن آذرگان مانند سایر جشن ها با لباس آراسته و تمیز به آدریان ها می روند و با خواندن آتش نیایش(بخشی از اوستا) اهورامزدا را سپاس گفته و پس از نیایش به شادی می پردازند.

introduction-to-ancient-iranian-calendar-celebrations(3)

فصل زمستان

جشن دیگان

دی یا دتوشو Daatoshu به معنی دادار و آفریدگار است و در نامه های اوستایی اغلب به جای واژه اهورامزدا به کار رفته است. اگر به نام سی روز ماه توجه کنید، مشاهده می نمایید که روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم هر ماه به نام دی نامگذاری شده و برای تمیز آنها از یکدیگر هر یک به نام روز بعدش خوانده شده است و اورمزد که آن هم نام خداوند می باشد. بدین گونه : اورمزد، دی بآذر، دی بمهر و دی بدین. بنابراین در ماه دی چهار روز به نام خدا نامیده شده و در ماه دی چهار بار جشن دیگان برگزار می شود.

اورمزد و دیماه : نخستین روز دی ماه باستانی/ 25 آذر ماه خورشیدی

دی به آذر و دیماه : هشتمین روز دی ماه باستانی/ 2 دی ماه خورشیدی

دی به مهر و دیماه: پانزدهمین روز دی ماه باستانی/ 9 دی ماه خورشیدی

دی بدین و دیماه : بیست و سومین روز دی ماه باستانی/17 دی ماه خورشیدی

در ایران باستان نخستین جشن دیگان در ماه دی یعنی روز اورمزد و دی ماه ، خرم روز نام داشته است و در این روز که شب پیش، بزرگترین شب سال بوده است، پادشاه و حاکم دیدار عمومی با مردم داشته است.

 

جشن شب یلدا 

جشن شب یلدا جشنی ست که از 7000 سال پیش تا کنون در میان ایرانیان برگزار میشود. 7000 سال پیش نیاکان ما به دانش گاهشماری دست پیدا کردند و دریافتند که نخستین شب زمستان بلندترین شب سال است. در این جستار از سخنرانی دکتر جنیدی و دکتر کزاری برداشت هایی شده:
جشن شب یلدا، همانند جشنهایی همچون نوروز و مهرگان، پس از تازش اسکندر، تازیان، و مغولها پابرجا مانده است و در تک تک خانه های ایرانیان راستین با گردآمدن خانواده ها به دور هم برگزار میشود.

فردوسی بزرگ در شاهنامه میگوید:

نباشد بهار و زمستان پدید

 نیارند هنگام رامش نوید

از این بیت میتوان پی برد که در سرزمینهایی بجز ایران آغاز فصل ها را نمیدانستند اما ایرانیان در آن زمان به این دانش دست پیدا کرده بودند.
در زمان تاختن تازیان به ایران گاهشماری ایرانیان که بر پایه ی خورشید بود، به گاهشماری بر پایه ی ماه دیگرگون شد، اما پس از چندی خیام بروی کار آمد و این گاشماری خورشیدی را دوباره بنیان نهاد تا باز جشنهای ما زنده باشند و ما آنها را برگزار کنیم. 

 

جشن سده 

واژه سده : بیشتر دانشمندان نام سده را گرفته شده از صد می دانند. ابوریحان بیرونی می نویسد: “سده گویند یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابکان است و در علت و سبب این جشن گفته اند که هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و پایان سال عدد صد بدست می آید و برخی گویند علت این است که در این روز زادگان کیومرث، پدر نخستین، درست صدتن شدند و یکی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند” و برخی برآنند که در این روز فرزندان مشی و مشیانه به صد رسیدند و نیز آمده : “شمار فرزندان آدم ابوالبشر در این روز به صد رسید .” 
نظر دیگر اینکه سده معروف، صدمین روز زمستان از تقویم کهن است، زمستان در تقویم کهن 150 روزه و تابستان 210 روزه بوده است و برخی گفته اند که این تسمیه به مناسبت صد روز پیش از به دست آمدن محصول و ارتفاع غلات است. 

 

جشن بهمنگان

دومین روز از بهمن ماه یاستانی (26 دی خورشیدی)

بهمن از واژه اوستایی وهومن(Vohuman) به معنی اندیشه نیک می باشد، وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا می باشد. اشوزرتشت برای دریافت پیام های اهورایی از وهومن یاری می گیرد. پاسبانی چهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می شود از کشتار حیوانات سودمند و خوردن گوشت آنان خودداری می نمایند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می دهند. این جشن حامی مردان درستکار می باشد.

 

چهارشنبه سوری؛ آیین‌ها و ریشه‌ها 

چهارشنبه سوری نام واپسین چهارشنبه‌ی تقویم خورشیدی ایرانی است، که شب آن با رسوم و آیین‌هایی ویژه، خصوصاً پرش از روی آتش مشخص می‌شود. نام‌های محلی گوناگون این روز عبارت است از: گول چارشمبه (اردبیل)، گوله گوله چارشمبه (گیلان)، کوله چووارشمبه (کردستان)، چووارشمبه کولی (قروه، نزدیک سنندج)، و چارشمبه سرخی (اصفهان). برخی دانشمندان واژه‌ی «سوری» را با «سور» (میهمانی، جشن) ارتباط داده و آن را به معنای «وابسته به سور، جشن‌آمیز» گرفته‌اند، برخی دیگر، به طور موجه‌تری، سور را گونه‌ای دیگر از واژه‌ی سرخ می‌پندارند (مانند گل سوری ”گل سرخ“) و آن را اشاره‌ای به خود آتش یا به «سرخی»، به مفهوم تن‌درستی یا بلوغ، که به طور فرضی با پرش از روی آتش به دست می‌آید، می‌انگارند. کاربرد عنوان متفاوت چارشمبه سرخی در اصفهان و قرار داشتن گونه‌ی گویشی رایج سور در برابر سرخ، تأیید دیگری است بر این دیدگاه.

سپندارمذگان

در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد، که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
این روز “سپندار مذگان” یا “اسفندار مذگان” نام داشته، که در تاریخ فعلی روز 29 بهمن ماه می باشد.
فلسفه بزرگداشتن این روز به عنوان “روز عشق” به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند، هریک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند.سپندار مذ لقب ملی زمین است. یعنی گستراننده، مقدس، فروتن.
زمین نماد عشق است چون با فروتنی، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد. زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پر مهر خود امان می دهد. به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق می پنداشتند.

برگرفته از سایت: آسمونی.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 11 فروردين 1395 ساعت: 1:19 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

جشن های باستانی ایران( برگرفته از وبلاگ : کوروش بزرگ)

بازدید: 624
جشن های باستانی ایران( برگرفته از وبلاگ : کوروش بزرگ)

 

 

جشن‌های مربوط به روزها، ماهها، گاهنبارها

سال اوستایی شمسی است و از ۳۶۵ روز تشکیل می‌شود. هر سال دوازده ماه دارد و هر ماه درست سی روز. این سی روز دارای سی نام مشخص و ویژه می‌باشد که هر روز به نامی خوانده می‌شود. نامها از آن امشاسپندان و ایزداناست اما پنج روز باقی می‌ماند. این پنج روز پس از آخرین روز از ماه اسفند یعنی روز سیصد و شصتم قرار دارد که پنجه،پنجهٔ دزدیده، خمسهٔ مسترقه یا اندرگاه خوانده می‌شود و هر روزی را نامی ویژه است. این پنج نام از پنج بخش گاتها یا سرودهای زرتشت برگزیده شده است. همچنین دوازده ماه اوستایی نیز دارای دوازده نام است، منتخب از نامهای امشاسپندان و ایزدان که با دوازده نام از سی اسم روزها مشترک است.[۳]

روزهای همنام با دوازده ماه و جشن‌های ماهانه

نام‌های دوازده‌گانه ماه‌ها با دوازده نام از اسامی روزها مشترک هستند. در مثل فروردین نخستین ماه سال و آغاز بهار است در حالی که روز نوزدهم هر ماه نیر فروردین نامیده می‌شود یا اردیبهشت دومین ماه و سومین روز ماه نیز به شمار می‌رفته‌است. بدین شیوه هرگاه نام روز و ماهی موافق می افتاد، آن روز را جشن می‌گرفتند و از این رهگذر دوازده جشن در سال که بهتر است آنها را جشن‌های ماهانه بنامیم، پدید می‌آمد. این جشن‌ها در جدول زیر نمایان است:

 

 

نام ماه

تاریخ روز و نام روز

نام جشن

۱

فروردین

روز نوزدهم، روز فروردین

جشن فروردگان

۲

اردیبهشت

روز سوم، روزاردیبهشت‌

جشن اردیبهشتگان

۳

خرداد

روز ششم، روز خرداد

جشن خردادگان

۴

تیر

روز سیزدهم، روز تیر

جشن تیرگان

۵

امرداد

روز هفتم، روز امرداد

جشن امردادگان

۶

شهریور

روز چهارم، روز شهریور

جشن شهریورگان

۷

مهر

روز شانزدهم، روز مهر

جشن مهرگان

۸

آبان

روز دهم، روز آبان

جشن آبانگان

۹

آذر

روز نهم، روز آذر

جشن آذرگان

۱۰

دی

روز یکم، روز هرمزد

خرم روز

۱۱

بهمن

روز دوم، روز بهمن

جشن بهمنگان

۱۲

سپندارمذ

روز پنجم، روز سپندارمذ

جشن اسفندگان

 

اینها جشن‌های دوازده‌گانهٔ سال می‌باشد که در روزگار ساسانیان پیش از آن با آداب و تشریفاتی فراوان برگزار می‌شد.[۴]

جشن‌های شش گانهٔ گاهنبار

گاهنبار یا گاهبار این دو لغت یک معنی دارد و آن شش روزی است که خدای تعالی عالم را آفرید و مجوس در کتاب زنداز زرتشت نقل می‌کنند که حق سبحانه و تعالی عالم را در شش گاه آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سازند.

گاهنبار میدیوزرم نخستین گاهنبار روز پانزدهم اردیبهشت ماه، چهل و پنجمین روز از اول سال که در آن آسمان آفریده شد.

گاهنبار میدیوشـم روز پانزدهم تیر ماه صد و پنجمین روز سال که در این روز آب آفریده شد.

گاهنبار پـتیه‌شـهیم روز سی ام شهریور ماه صد و هشتادمین روز سال که در این روز زمین آفریده شد.

گاهنبار ایاسرم سی‌ام مهر ماه دویست و دهمین روز سال که در آن گیاه آفریده شد.

گاهنبار میدیارم بیستم دیماه دویست و نودمین روز سال که جانوران آفریده شدند.

گاهنبار همسپثمیدیه و جشن همسپثمیدیه در آخرین روز کبیسهٔ سال یعنی سیصد و شصت و پنجمین روز سال که مردمان آفریده شدند. این جشن را جشن فروردگان نیز می‌نامند.

هر یک از جشنهای ششگانهٔ گاهنبارها پنج روز بطول می‌انجامیده و آخرین روز هر گاهنبار مهمترین روز جشن بوده است. مؤرخین آورده اند که خسرو انوشیروان در مدت ده روز جشن فروردگان سفیر امپراتور روم ژوستین را نپذیرفت چون مشغول بجای آوردن اعمال عید بود.[۵]

در این روزها همگان ملزم بودند تا مطابق و برابر توانایی‌شان انفاق کنند. در دعایی که از زمان ساسانیان باقی مانده ملاحظه می‌شود که استغفارکننده جایی می‌گوید «از اینکه در مراسم گهنبارها شرکت نکرده و انفاق نکردم، بخشایش می‌طلبم.» [۶]

جشن روزهای گات‌ها

دوازده ماه سی روزه درست ۳۶۰ روز می‌شد، پنج روز باقی مانده را در شمار ماه محسوب نمی‌داشتند این پنج روزخمسهٔ مسترقه یا به فارسی پنجه، و پنجهٔ دزدیده، اندرگاه، روزهای گاتها و نامهای دیگر نامیده می‌شد. این پنج روز را ایرانیان جشن می گرفتند و شادی می کردند و این را ایام نزول فروهرها یا ارواح درگذشتگان به خانه می‌دانستند.[۷]

جشن سوری

یک رشته از جشن‌های آریایی از اقوام هند و ایرانی و هند و اروپایی جشن‌های آتش است. منظور از جشن‌های آتش جشن‌هایی است که با افروختن آتش جهت سور و سرور و شادمانی آغاز و اعلام می‌شد. میان رومیان و یونانیان و بعضی از ملل دیگر اروپایی نظایرش با جشن‌های آتش ایرانی هنوز باقی است. از جمله جشن‌های آتش که هنوز در ایران باقی مانده جشن چهارشنبه سوری و جشن سده است. از جشن‌های آتش که فراموش شده، باید از جشن آذرگان در نهم ماه آذر و جشن شهریورگان در روز چهارم ماه شهریور نام برد.

لازم به یادآوری است که زرتشتیان عقیده دارند، روشنی و آتش و آفتاب تجلی اهورامزدا است. اهورامزدا به وسیلهٔ نور تجلی می‌کند.[۸]

جشن سده

گویند چون صد روز از زمستان بزرگ سپری می‌شد ایرانیان جشن سده را برپا می‌کردند چون بر آن بودند که اوج و شدت سرما سپری شده و این پدیدهٔ نابسامانی و سکون که از کردار اهریمن است، توان و نیرویش رو به زوال و کاستی است. این جشن را دهمین روز از بهمن ماه برگزار می‌کردند به شب هنگام و در این وقت درست سد روز از زمستان بزرگ می‌گذشت. در جشنی بزرگ آتش را که جلوگاه و رمز و کنایت از اهورامزدا است، می‌افروزند تا نیروهای اهریمنی ضعیف و نابود شوند.

یکی از مشخصات و ویژگی‌های جشن سده تعاون و همکاری مردم است. این جشنی است، همگانی در گذشته مرسوم بوده که گردآوری هیزم و خار و خاشاک برای جشن فریضه‌ای دینی است و کرداری است که ثواب دارد. مردم در این جشن بعضی حیوانات را از ددان و زهرداران در آتش می‌سوزاندند.[۹]

جشن سوری پایان سال

در تقویم و روزشماری ایرانیان شنبه و چهارشنبه و یا آدینه وجود نداشته است. اساس تقسیم آنان در روز شماری بر آن پایه نبود که ماه را به چهار هفته با نامهای کنونی روزها بخش کنند، لاجرم در شب چهارشنبه آخر سال تحقیقاً چنین جشنی برگزار نمی‌شده است. روز شماری کنونی بر اثر ورود اعراب به ایران باب شد.

جشن سوری یک عادت و رسم قدیمی بوده که در پایان سال اجرا می‌شده است و آنچه مسلم است، چهارشنبه نبوده‌است. علت جشن و آتش افروزی در ایام آخر سال مربوط می‌شود به جشن فروردگان که فروهرها یا ارواح مردگان به مدت ده شبانه روز از جایگاه اصلی خود در آسمان به شهر و دیار و خان و مان فرود آمده و میان بازماندگان زندگی می‌کنند. یکی از واجبات و سنت‌های معمول آتش افروختن بر سربام‌ها و در کوی و برزن بوده‌است. علتی که برای آن ذکر می‌کنند، اینست که ارواح را راهنما باشد تا در روشنی و فروغ آن به خانه‌های خود درآیند.[۱۰]

 

نوروز

نوروز بزرگترین جشن ایرانیان از روزگار کهن تا به امروز است و هم چنین نمایان‌ترین جشن‌های بهاری جهان به شمار می‌رود. تقدس و احترام و بزرگی نوروز بیش از حد توجه و انتظار است چون با ماه فروردین که ویژهٔ فروشی‌ها (فروهر جوهر حیات) و ارواح طیبه است، شروع می‌شود و روز اول آن با نام خداوند آغاز می‌گردد و اول بهار و اعتدال ربیعی و رستاخیز طبیعت و زندگی مجدد در جهان است.

جشن آبریزگان

جشن آبریزگان از جمله مراسم معتبر و مشهوری است که به نوروز منسوب است و اغلب مورخان و نویسندگان بدان اشاره کرده‌اند. از جمله مراسم این جشن رسم شست و شوی و غسل کردن و آب پاشیدن به یکدیگر می‌باشد. در مناطق جنوب غرب کشور در مناطقی از استان کهگیلویه و بویراحمد این جشن در پائیز و به منظور درخواست باران برگزار می شود. این هنگامی است که کشاورزان در پاییز غلات خود را می کارند و در اواخر بهار برداشت می کنند. این جشن به نام محلی خشک گلال نام دارد. این جشن بدین گونه برگزار می شود که در یک شب مردان و زنان و کودکان در روستا گرد هم آمده و با برداشتن دوتا سنگ و کوبیدن آنها به هم و خواندن عبارت" گلال گلال اوو برد خشک گلال اوو برد" خانه های روستا را یک به یک می گردند. رسم است که اهالی هر خانه به جمعیت آب بپاشد و بعد مقداری آرد به آنها بدهد. بعد از جمع آوری آردها زنهای شرکت کننده در جشن آنها را خمیر کرده و به تعداد افراد شرکت کننده در جشن گلوله خمیری درست می کنند. به طور محرمانه ای در یکی از گلوله های خمیر یه ریگ یا شن قرار می دهند و گلوله های خمیر را به افراد حاضر تعارف می کنند. با برداشت گلوله های خمیر و مشخص شدن فردی گه دارای خمیر ریگی بوده است جشن به پایان می رسد ولی در صورتی که تا دو شبانه روز باران نبارد فردی که دارای ریگ بوده است را کتک می زنند یا در برکه ای آب سرد می اندازند تا خدا دلش بسوزند و باران بزند.

نوروز کوچک

روز نخست فروردین ماه نوروز عامه یا نوروز کوچک یا نوروز صغیر خوانده می‌شد. پنج روز اول فروردین جشن نوروز گونه‌ای همگانی داشته و عموم مردمان به اجرای مراسم و سرور و شادمانی می گذرانیده‌اند از اینرو آنرا نوروز عامه نامیده‌اند.[۱۱]

نوروز بزرگ

نوروز بزرگ یا خرداد روز یا نوروز خاصه یا به اصطلاح پارسیان هند خرداد سال، نام ششمین روز فروردین ماه در ایران باستان بوده‌است. این روز در میان جشن‌ها و اعیاد فراوان ایران باستان به ویژه دوران ساسانیان از اهمیت و ارزش و تقدس خاصی بهره داشته‌است. از جمله زرتشتیان بدان باور دارند که تولد زرتشت نیز در چنین روزی است.[۱۲]

جشن مهرگان

سال ایرانیان باستان، به صورتی که آن را در سنگ نوشته‌های داریوش بزرگ در بیستون می‌یابیم، در پاییز آغاز می‌شد و جشن بسیار معروف مهرگان (بگیاد) ایرانیان باستان، در اصل جشن اول سال ایرانیان بوده‌است.[۱۳] در اواخر فرمانرواییداریوش بزرگ، سال اوستایی نو، سال دینی زرتشتی گشت و روز اول سال به اول فروردین، عید نوروز منتقل شد.[۱۴] به همین جهت بسیاری از مراسم ملی مذهبی نوروز و مهرگان همانندی و یکسانی دارند. یکی از بارزترین مراسم نوروز و مهرگان بار عام شاهان بود.[۱۵]

یلدا

یلدا و مراسمی که در نخستین شب زمستان و بلندترین شب سال برپا می‌کنند سابقه‌ای چند هزار ساله دارد و این رسوم ویژه آریایی‌هاست. اقوام قدیم هند و ایرانی و هند و اروپایی جشن تولد آفتاب را آغاز زمستان می‌گرفتند به ویژه ژرمنی‌ها عید تولد آفتاب را در آغاز زمستان گرفته و آن را به خدای آفتاب نسبت می‌دادند و این بی تناسب هم نیست، چه واقعاً آغاز زمستان مثل تولد جدید خورشید است. روز اول ماه دی، خور یا خره روز همچنین خرم روز نیز نامیده شده‌است.[۱۶]

جشن‌های دیگر سال

همچنین در ایران باستان جشن‌های دیگر در هر ماهی وجود داشتند که یا صرفاٌ جنبهٔ مذهبی دارا بوده‌اند و یا ملی و یا ترکیبی از هر دو عنصر بوده‌اند با آمیزه‌ها و نگارینه‌هایی جهت تعلیل و تفسیر از اساطیر و مواد تاریخ داستانی و رویدادهای تاریخی.

جشن آبانگاه

در روز دهم ماه فروردین جشنی برگزار می‌شده‌است، موسوم به آبانگاه که آنهم با آب و باران و مراسمی در تقدیس آن مربوط است.[۱۷]

سروش روز

روز هفدهم از هر ماه سروش نام دارد. در برهان قاطع آمده است که نیک است در این روز دعا کردن و به آتشکده رفتن.[۱۸]

جشن خزان

گویا دو جشن تحت عنوان خزان برگزار می شد. جشن خزان نخستین و جشن خزان دوم. اولی در روز هشتم شهریور ماه و دومی روز اول مهر.[۱۹]

سیرسور

در روز چهاردهم دی ماه رسم بود که خوراک‌هایی با سیر طبخ کرده و بخورند.[۲۰]

جشن دیبگان

روز پانزدهم از ماه دی از خمیر یا گل تندیسی از آدمی ساخته و آنرا در مدخل در یا راهرو خانه‌ها می‌نهادند، بعداً این مجسمه را می‌سوزاندند.[۲۱]

جشن گاوگیل

سبب این جشن را گفته‌اند مملکت ایران در این روز از ترکستان جدا شده و گاوهایی که ترکستانیان از ایرانیان به یغما برده بودند، پس گرفته شد.[۲۲]

جشن بادبره

روز بیست و دوم هر ماه باد نام دارد. این واژه در اوستا وات و یکی از ایزدان در دین زرتشتی است. ابوریحان بیرونیمی‌گوید در قم و حوالی آن باد روز با مراسم بسیار مفصلی که با شادی و پایکوبی همراه است برگزار می‌شود و بازاری تدارک می‌بینند که در آن بازار وسایل شادی و رفت و آمد و گونه‌ای کارناوال برپا می‌گردد.[۲۳]

پانویس

1.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۶

2.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۸۸

3.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۸۱

4.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۸۷

5.      نوروز تاریخچه و مرجع شناسی، ص ۴ و ۵

6.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۱۰۱

7.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۸۸

8.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۱۴۵

9.      گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۴۳

10.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۱۵۰

11.  نوروز تاریخچه و مرجع شناسی، ص ۱۲

12.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۲۰۱ و ۲۰۲

13.  نخستین انسان و نخستین شهریار ص ۴۷۱

14.  نخستین انسان و نخستین شهریار، ص ۴۷۷

15.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۲۷۵

16.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۲۱

17.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۸۹

18.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۳۹۱

19.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۰۴

20.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۱۵

21.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۱۷

22.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۱۸

23.  گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان، ص ۴۲۲

منابع

هاشم، رضی. گاه‌شماری و جشن‌های ایران باستان. تهران: انتشارات فروهر، ۱۳۵۸

کریستن سن، آرتور. نخستین انسان و نخستین شهریار. ترجمهٔ احمد تفضلی و ژاله آموزگار، جلد دوم . تهران: نشر نو، سال۱۳۶۸

اذکایی، پرویز. نوروز تاریخچه و مرجع شناسی. تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و هنر مرکز مردم‌شناسی ایران، ۱۳۵۳

برگرفته از:

ویکی پدیا

برگرفته از وبلاگ: کوروش بزرگ

 
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 20 فروردين 1395 ساعت: 1:12 منتشر شده است

برچسب ها : ,,
نظرات()

فشرده سازی فایل ها

بازدید: 721
دسته بندی: مطالب مفید,علمی,,

 

 

با WinRAR فایل ها را بیشتر از حد معمول فشرده کنید

 

 

 


در حال حاضر میتوان با اطمینان گفت نرم افزار WinRAR بهترین و معروف ترین نرم افزار فشرده ساز در جهان است. توانایی این نرم افزار در فشرده سازی فایل های مختلف بارزترین قابلیت WinRAR است. اما ما در این ترفند قصد داریم روشی را به شما معرفی کنیم که با بهره گیری از آن میتوانید فشرده سازی این برنامه را تا حدی زیادتر بهبود ببخشید.



روش کار:
ابتدا بر روی فایل یا فولدر مورد نظر که قصد فشرده سازی آن را دارید، راست کلیک کرده و Add to archives را انتخاب کنید.


در پنجره باز شده، گزینه Compression method را بر روی Best قرار دهید.


سپس  به تب Advance بروید و بر روی دکمه Compression کلیک کنید.


در پنجره باز شده در قسمت Text compression گزینه Force را انتخاب کنید و مقدار Prediction order را بر روی 63 و مقدار Memory to use, MB را بر روی 128 قرار دهید.


در پایان پنجره را OK کرده و در پتجره قبلی باز شده، با فشردن OK عملیات فشرده سازی را آغاز کنید.

 منبع:سرزمین دانلود sarzamindownload

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 21 اسفند 1394 ساعت: 20:10 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

وصیت نامه داریوش- قسمت 1

بازدید: 704

اینک که من از دنیا می روم،بیست و پنج کشور جزء امپراتوری ایران است و در تمام این کشورها پول رایج ایران رواج دارد و ایرانیان در آن کشورها دارای احترام 

هستند و مردم آن کشورها نیز در ایران مورد احترام هستند.

جانشین من خشایارشاه باید مثل من در حفظ این کشورها بکوشد و راه نگهداری این کشورها این است که در امور داخلی آنها دخالت نکند و مذهب و شعائر

 آنها را محترم بشمارد.

اکنون که من از دنیا می روم ، تو دوازده کرور دریک زر در خزانه سلطنتی داری و این زر یکی از ارکان قدرت تو می باشد زیرا قدرت یک پادشاه فقط به شمشیر

نیست

بلکه به ثروت نیز هست.البته به خاطر داشته باش که تو باید بر این ذخیره بیفزایی نه اینکه از آن بکاهی. من نمیگویم که در مواقع ضروری از آن برداشت نکن

زیرا قاعده این زر در خزانه آن است که هنگام ضرورت از آن برداشت کنند اما در اولین فرصت آنچه برداشتی به خزانه برگردان.مادرت ، آتوسا بر من حق دارد . پس 

پیوسته وسایل رضایت خاطرش را فراهم کن.

ده سال است که من مشغول ساختن انبارهای غله در نقاط مختلف کشور هستم و من روش ساختن این انبارها را که با سنگ ساخته می شوند و به شکل 

استوانه است در مصر آموختم و چون انبارها پیوسته خالی می شوند ، حشرات در آن بوجود نمی آیند و غله در این انبارها چند سال می ماند بدون آنکه فاسد

شوند و تو باید بعد از من به ساختن انبارهای غله ادامه دهی تا اینکه همواره آذوقه دو یا سه سال کشور در انبارها موجود باشد و هر ساله بعد از اینکه غله جدید

بدست آمد ، از غله موجود در انبارها برای تامین کسری خوار و بار استفاده کن و غله جدید را پس از اینکه بوجاری شد به انبارها منتقل کن و به این ترتیب تو هرگز

برای آذوقه در این مملکت دغدغه نخواهی داشت ولو دو یا سه سال پیاپی خشکسالی شود.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 2 فروردين 1395 ساعت: 12:41 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

زندگینامه کوروش کبیر( برگرفته از بلاگفا )

بازدید: 724

 

خلاصه داستان (از وبلاگ نویس) کوروش کبیر یکی از پادشادهان ماد است که حکومت او با خیانیت به پدر بزرگش (اژی دهاک) شروع شد کوروش کبیر در دوران کودکی در یک بازی کودکانه  که هم بازی هایش او را شاه کرده بودند با کتک زدن یکی از هم بازیهایش که نوه پادشاه ماد هم بود و در بازی نافرمانی کوروش را  کرده بود تا حد زخمی کردنش خود را نشان داد وقتی پادشاه از این عمل او سوال کرد کوروش در جواب او که پرسیده بود چرا نوه مرا کتک زدی؟ پاسخ داده: « هان ای پادشاه، من اگر چنین رفتاری با او کرده ام عملم درست و منطبق با عدل و انصاف بوده است.بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب کرده بودند،چون به نظرشان بیش از همه بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم.باری در آن حال که همگان فرمانهای مرا اجرا می کردند این یک به حرفهای من گوش نمی داد» (میبینید که سخنان و رفتارش سراسر از خودخواهی و خود بزرگ بینی است)تصور کنید چنین کسی در زمان پادشاهی واقعی تا چه اندازه خون ریخته ؟

همین کارش و سخنانش هم موجب محبوبیتش پیش شاه ماد شد چون اخلاق و رفتار او را بسیار شبیه خود میدید و باعث شد  پادشاه ماد به فکر فرو رود و با تحقیق متوجه شود کوروش کبیر در دوران نوزادی نمرده  بوده و از طریق یک چوپان نگهداری و بزرگ شده بوده و با بازجویی چوپان زیر ضربات شلاق او را به اعتراف  واداشت.

بنا به نوشه هرودوت ، چوبان قبل از این که بچه را به فرزندی قبول کند برخلاف میل خود او را به فرمان شاه  برای کشتن به جنگل برد اما احساس ترحم این اجازه را به او نمیده و او را در جنگل رها میکنه چون اگر نافرمانی شاه میکرد کشته میشد اما کودک را تحت نظر داشته و میدیده که به وسیله یک سگ ماده (به زبان مادی سپاکو ) مراقبت و شیر داده میشده و احساس ترحم نسبت به کودک میکرده بعد از گذشت چند روز از همسر چوپان که حامله بوده یک کودک مرده به دنیا میاد و چوپان تصمیم میگیره به جای فرزند خود کوروش را به فرزندی پذیرفته و او را بزرگ نماید.


سرانجام کوروش به دست یک زن به نام تومروس(تومریس) کشته شد تومروس بعد از بریدن سر کوروش ان را در ظرفی پر از خون انسانهای بی گناه کشته شده در جنگ فرو برده و گفت بنوش ای خون خوار تاریخ  «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای اکنون آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی» ( پـیتر پـال ربـنز نقاش فـنلانـدی از این صحنه یک نقاشی کشیده که در پایان مطالب گذاشته شده است ) این زن همان زنی بود که به گفته هرودوت کوروش از او خاسگاری کرده بود ولی چون جواب رد به کوروش داد(با توجه به این که تومریس فکر میکرد در واقع کوروش از او خاسگاری نکرده بلکه خواسته با این کار پادشاهی اذربایجان را بدست گیرد) کوروش هم تصمیم گرفت به تومیروس حمله کرده و سرزمینش را به تصرف خود در بیاره که کشته شد

 حال داستان کوروش کبیر را به طور خلاصه برای شما میاورم حتما تا اخر بخوانید تا متوجه تمامی نکات  بالا شوید.

کوروش به اصطلاح کبیر 

آژی دهاک (پدر بزرگ کوروش) شبی خواب دید که از دخترش آنقدر آب خارج شد که همدان و کشور ماد و تمام سرزمین آسیا را غرق کرده آژی دهاک تعبیر خواب خویش را از مغ‌ها پرسید. آنها جواب دادند که از او فرزندی به دنیا خواهد آمد که بر ماد غلبه خواهد کرد. این موضوع باعث شد که آژی دهاک تصمیم بگیرد دخترش را به بزرگان ماد ندهد، زیرا می‌ترسید که دامادش مدعی خطرناکی برای تخت و تاج او بشه. بنابراین آژی دهاک دختر خود را به ازدواج کمبوجیه اول شاه آنشان که خراجگزار ماد بود، در ماندانا پس از ازدواج با کمبوجیه حامله شد و شاه این بار خواب دید که از شکم دخترش درخت تاکی رویید که شاخ و برگهایش تمام آسیا را گرفته پادشاه ماد، این بار هم از مغ‌ها تعبیر خوابش را پرسید و آنها گفتند، تعبیر خواب این هست که از دخترت ماندانا فرزندی بوجود میاد که بر آسیا میشه ، پادشاه این بار بیشتر از خواب اول به ترس و وحشت افتاد و از این رو دخترش ماندانا را به حضور طلبید

ماندانا به همدان نزد پدرش اومد. پادشاه ماد بر اساس خوابهایی که دیده بود از نوه اش سخت وحشت داشت،بنابریاین  نوه اش را به وزیر خود سپرد و دستور داد که کوروش را بکشد.

وزیر کودک را به خانه برد اما در مور د کشتن نوه شاه وحشت داشت زیرا شاه تنها یک دختر داشت که بعد از مرگش پادشاهی به دخترش میرسید حال اگر وزیر کودک را میکشت ممکن بود در اینده که دختر پادشاه به جای او مینشیند از این کار او راضی نباشد و او را به خاطر قتل فرزندش بکشد  از طرفی دیگر از سرپیچی دستور شاه هم میترسید بنابرین برای این که هم کودک را نکشد هم دستور شاه را اطاعت کند کوروش را به یکی از چوپان‌های شاه داد و از او خواست که کودک را به دستور شاه به کوهی در میان جنگل رها کند تا طعمهٔ درندگان شود چوپان طفل را به خانه برد. وقتی همسر چوپان جریان رو شنید، با ناله و زاری به شوهرش اصرار کرد که کودک  را نکشت  ولی چوپان از ترس کشته شدن بر خلاف میل خود کودک را به جنگ برد و او را در جنگل رها کرد اما کودک را تحت نظر داشت که چه بلایی به سرش میاید و میدید که به وسیله یک سگ ماده (به مادی سپاکو ) مراقبت و شیر داده میشود و در دل خود نسبت به کودک احساس ترحم میکرد پس از گذشت چند روز به همین صورت همسر چوپان که حامله بود یک کودک مرده به دنیا آورد و چوپان تصمیم گرفت به جای کودک خود از کوروش مراقبت کند و او را به فرزندی بپزیرد کوروش بزرگ شد و به پسر چوپان معروف شد، روزی با گروهی از فرزندان امیرزادگان بازی می‌کرد. آنها قرار گذاشتند یک نفر را از میان خود به نام شاه انتخاب کنند و کوروش را برای این کارانتخاب کردند.

کوروش همبازیهای خود را به گروه های مختلف تقسیم کرد و برای هر یک وظیفه‌ای گذاشت و دستور داد پسر آرتم بارس را که از شاهزادگان و سالاران درجه اول پادشاه بود و از وی فرمانبرداری نکرده بود تنبیه کنند و چنان تنبیحش کرد که کودک زخمی شده و به پدر شکایت برد پدرش او را نزد پادشاه برد و دادخواهی کرد که فرزند یک چوپان پسر او را کتک زده و بدنش را زخمی کرده‌است. شاه چوپان و کوروش را احضار کرد و از کوروش سوال کرد: (تو چگونه جرأت کردی با فرزند کسی که بعد از من دارای بزرگ‌ترین مقام کشوری است، چنین کنی؟) کوروش پاسخ داد: ( هان ای پادشاه،من اگر چنین رفتاری با او کرده ام عملم درست و منطبق با عدل و انصاف بوده است.بچه های ده مرا به عنوان شاه خود در بازی انتخاب کرده بودند،چون به نظرشان بیش از همه بچه های دیگر شایستگی این عنوان را داشتم.باری در آن حال که همگان فرمانهای مرا اجرا می کردند این یک به حرفهای من گوش نمی داد و چون او از من نافرماتی کرد، من هم دستور تنبیه او را دادم، حال اگر شایسته مجازات هستم، اختیار با شماست .

آژی دهاک از دلاوری کوروش و شباهت وی با خودش به اندیشه افتاد. در ضمن بیاد آورد، مدت زمانی که از رویداد رها کردن نوه اش به کوه می‌گذرد با سن این کودک برابری می‌کند سپس از چوپان درباره هویت کودک سوالهایی کرد. چوپان گفت: «این طفل فرزند من است و مادرش نیز زنده‌است.» اما شاه نتوانست گفته چوپان را قبول کند و دستور داد زیر شکنجه واقعیت را از او بپرسند چوپان ناچار به اعتراف شد و حقیقت را برای پادشاه گفت و از او بخشش خواست.

سپس پادشاه دستور به احضار وزیر خود داد و وقتی وزیر چوپان را در نزد پادشاه دید، موضوع را حدس زد و در برابر پرسش پادشاه که از او پرسید: «با نوه ام چه کردی و چگونه او را کشتی؟ پاسخ داد: «پس از آن که کودک را به خانه بردم، تصمیم گرفتم کاری کنم که هم دستور شما را اجرا کنم و هم مرتکب قتل فرزند دخترت نشده باشم» و ماجرا را به طور کامل نقل نمود » پادشاه وقتی از ماجرا باخبر شد به وزیر گفت: امشب به افتخار زنده ماندن و پیدا کردن کوروش جشنی برپا خواهم کرد. تو نیز به خانه برو و خود را برای جشن آماده کن و پسرت را به اینجا بفرست تا با کوروش بازی کند از آن طرف پادشاه مغان را به حضورخواند و در مورد کوروش و خوابهایی که قبلاً دیده بود دوباره سوال کرد و نظر آنها را پرسید. مغان به او گفتند که شاه نباید نگران باشد زیرا رویا به حقیقت پیوسته و کوروش در حین بازی شاه شده‌است پس دیگر جای نگرانی ندارد و قبلاً نیز اتفاق افتاده که رویاها به این صورت تعبیر گردند شاه از این ماجرا خوشحال شد. شب هنگام وزیر خوشحال و بی خبر از همه جا به مهمانی آمد. شاه دستور داد تا از گوشتهایی که آماده کرده‌اند به وزیر بدهند ؛ سپس به وزیرگفت می‌خوای بدانی که این گوشتهای لذیذ که خوردی چگونه تهیه شده‌اند.سپس دستور داد ظرفی را که حاوی سر و دست و پاهای بریده فرزند وزیر بود را به او نشان دهند

هنگامی که ماموران شاه درپوش ظرف را برداشتند و وزیر شاه سر و دست و پاهای بریده فرزند خود را دید و گرچه به وحشت افتاده بود خود را کنترل نمود و هیچ تغییری در صورت او رخ نداد و به شاه گفت: هرچه شاه انجام دهد همان درست است و ما فرمانبرداریم.این نتیجه نافرمانی من از دستور شاه در کشتن کوروش بود کوروش مدتی پیش پدر برگش ماند سپس به( انشان )پیش پدر ومادرش (کمبونیه و ماندانا) رفت و انها هم از کوروش استقبال کردند پس از مرگ پدرش کوروش پادشاه (انشان ) شد و بعد از مدتی هم به فکر خیانت به پدربزرگش و حمله به ماد جایی که پدر بزگش پادشاهی میکرد افتاد دراین میان هارپاگ(وزیر پادشاه ماد که فرزندش را پادشاه کشته بود) نقشی عمده بازی کرد.هارپاگ بزرگان ماد را که از شدت عمل شاهنشاه ناراضی بودند بر ضد پادشاه شورانید و موفق شد، کوروش را وادار کند بر ضد پادشاه ماد لشکرکشی کند و او را شکست بدهد

با شکست کشور ماد به‌وسیله کوروش ، پادشاهی ۳۵ ساله پادشاهی ماد به انتها رسید اما کوروش پادشاه ماد را نکشت و گذاشت تا ذره ذره بمیرد کوروش به این شیوه پادشاهی ماد و ایران را به دست گرفت و خود را پادشاه ایران اعلام نمود

کوروش پس از آنکه ماد و پارس را متحد کرد و خود را شاه ماد و پارس نامید،  از قارون، شاه لیدی خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسد و در عوض کوروش نیز سلطنت او را بر لیدی قبول نماید.

اما قارون در کمال کم خردی به جای قبول این پیشنهاد به فکر گسترش مرزهای کشور خود افتاد و به این خاطر با شتاب سپاهیانش را از رود هالسی (قزل‌ایرماق امروزی در کشور ترکیه) که مرز کشوری وی و ماد بود گذراند و کوروش هم با دیدن این حرکت خصمانه، از همدان به سوی لیدی حرکت کرد و دژسارد که آن را تسخیر ناپذیر می‌پنداشتند، با صعود تعدادی از سربازان ایرانی از دیواره‌های آن سقوط کرد و قارون (کروزوس)، شاه لیدی به اسارت ایرانیان درآمد و کوروش مرز کشور خود را به دریای روم و همسایگی یونانیان رسانید.

کوروش پادشاه لیدی را هم مثل پدر بزرگش نکشت و او را نگه داشت تا ذره ذره بمیرد

پس از لیدی کوروش نواحی شرقی را یکی پس از دیگری زیر فرمان خود در آورد و به ترتیب گرگان (هیرکانی)، پارت، هریو (هرات)، رخج، مرو، بلخ، زرنگیانا (سیستان) و سوگود (نواحی بین آمودریا و سیردریا) و ثتگوش (شمال غربی هند) را مطیع خود کرد کوروش با زیر فرمان آوردن نواحی شرق ایران، وسعت سرزمین‌های تحت تابعیت خود را دو برابر کرد. حال دیگر پادشاه بابِل از خیانت خود به کوروش و عهد شکنی در حق وی که در اوائل پیروزی او بر ماد انجام داده بود واقعاً پشیمان شده بود

با فتح بابل مستعمرات آن یعنی سوریه، فلسطین و فنیقیه نیز سر تسلیم پیش نهادند و به حوزه حکومتی اضافه شدند.

كوروش بعد از فتح بابل به قصد جنگ با ماساژتها ‌‌عازم آن دیار می شود .هرودوت می نویسد كه در آن هنگام،زنی به نام تومیریس،ملكه ماساژتها بود و پس از درگذشت شوهرش بر تخت سلطنت نشسته بود.كوروش برای او پیامی فرستاد و وانمود كرد كه طالب وصلت با اوست.اما پاسخ مطلوبی دریافت نكرد.زیرا ملكه می دانست كه قصد كوروش ازدواج با او نیست،بلكه تصرف قلمرو وی می باشد.

کوروش در آخرین نبرد خود به قصد سرکوب ماساژتها به سمت شمال شرقی کشور حرکت کرد میان مرز ایران و سرزمین ماساژتها رودخانه‌ای بود که لشگریان کوروش باید از آن عبور می‌کردند.  هنگامی که کوروش به این رودخانه رسید، تومریس(تومروس) ملکه ماساژتها به او پیغام داد که برای جنگ دو راه پیش رو دارد. یا از رودخانه عبور کند و در سرزمین ماساژتها به نبرد بپردازند و یا اجازه دهند که لشگریان تومریس از رود عبور کرده و در خاک ایران به جنگ بپردازند.

کوروش این دو پیشنهاد را با سرداران خود در میان گذاشت. بیشتر سرداران ایرانی او، جنگ در خاک ایران را برگزیدند، اما کرزوس امپراتور سابق لیدی که تا پایان عمر به عنوان یک مشاور به کوروش وفادار ماند، جنگ در سرزمین ماساژتها را پیشنهاد کرد. استدلال او چنین بود که در صورت نبرد در خاک ایران، اگر لشگر کوروش شکست بخورد تمامی سرزمین در خطر می‌افتد و اگر پیروز هم شود هیچ سرزمینی را فتح نکرد در مقابل اگر در خاک ماساژتها به جنگ بپردازند، پیروزی ایرانیان با فتح این سرزمین همراه خواهد بود و شکست آنان نیز تنها یک شکست نظامی به شمار رفته و به سرزمین ایران آسیبی نمی‌رسد کوروش این استدلال را پذیرفت و از رودخانه عبور کرد. و پس از عبور از رود " آراكس " ‘ تاخت و تاز خود را در سرزمین ماساژتها آغاز كرد. پیش از نبردی كه با گروهی از ماساژتها رخ دهد پسر تومریس به نام سپارگاپیس نه در میدان جنگ و مبارزه جنگی ‘ بلكه در ترفندی فریبكارانه به دست کوروش اسیر شد ؛سپارگاپیس از كوروش درخواست كرد كه غل و زنجیر را از او بردارند تا لب به سخن گشاید . به محض اینكه دستانش آزاد شد خود را از شدت ننگ و عار اسیر شدن كشت ! ملكه كه از نصیحت كوروش برای پرهیز از جنگ نا امید شده بود و از كشته شدن پسرش نیز آگاه شد به سوی جنگ شتافت و در نبردی بسیار سخت و خشن،سرانجام ماساژتها غالب آمدند و بسیاری از سپاهیان کوروش كشته شدند و كوروش هم در آن جنگ كشته شد.تومریس سر بریده کوروش را در ظرفی پر از خون قرار داد و چنین گفت: «تو که با عمری خونخواری سیر نشده‌ای حالا آنقدر خون بنوش تا سیراب شوی»

همبستری کوروش با محارم خود

احکام ختودت (همبستر شدن با محارم )در کتب دینی پهلوی بطور مشروح و مفصل امده است

این سنت برای حفظ اصالت خون ونژاد بيشتر در بین طبقه اشراف و روحانيون مرسوم بوده است .( چون اشراف و روحانیون نژاد اهورایی برای خود قائل بودند و رعایا را از نژاد پست و اهریمنی میدانستند . همه مواهب زندگی از ان ایشان بود

 در سراسر دوران بلند تاریخی با توجه به انگیزه حفظ طهارت خون و اصالت نژاد و نسل و انتقال قدرت و ثروت در خانواده و خاندان و قبیله ، اشرافیت و روحانیت و حاکمیت سیاسی اقتصادی اجتماعی ایران باستان سنت ختودت به جای اورده میشد .

 درگزارش کتزیایس امده است که در میان مادها و پارس ها رسم براین بود که پسر یا دختر و یا داماد قانونا به پادشاهی میرسید.از اینرو شاهان غالبا با خواهران خود ختودت میکردند (همبستر میشدند). ن.ک : دیاکونوف 7/390

کوروش با  دختراستیاگ اخرین پادشاه ماد ختودت کرد . کمبوجیه با خواهرش اتوسا ختودت کرد .

ویل دورانت در تاریخ تمدن ج 1 ص 433 درباره ازدواج با خواهر مادر با پسر و دختر با پدر گفته دربین پارسیان که کورش بانی اون بوده

داریوش دوم با دو دخترش اتوسا و امسترتیدا ختودت کرد . ن.ک : دیاکونوف 7/ 611 و 430

اردشیر دوم با دختر خویش و اردشیر سوم با مادرش ختودت به جای اورد . ن.ک : وندیداد 2 /972

در دوره اشکان این سنت ارایی معمول بوده و داستان ویس و رامین نشان ختودت میان برادر و خواهر دارد . وندیداد 2/977

در دوره ساسانی شاهپور اول با دخترش اذرناهید ختودت کرد و بهرام با دخترش ختودت نمود . دختر شاهپور اول با برادرش نرسی ینت ختودت بجای اورد . ن.ک : همان

مهران گنشسب از مقامات برجسته دربار هرمزد چهارم ساسانی با خواهر ختودت نمود .ن.ک همان : 2 /980

قباد ساسانی با دختر یا خواهرش سامبیکه و خواهرزاده اش ختودت نمود . همان 2/ 982

گویا این سنت در برخی از دوران های تاریخی دچار افول شده بود . موبد کریتر برجسته ترین موبد دوران تاریخی در منشور جاویدان خود مینویسد،

« بسیاری پیوند هم خون برقرار کردم و بسیاری که بی ایمان بودند به ان ایمانامدند...» ن.ک : همان 2/923 و کتیبه او

پنجاه سال پس از کریتر ، اذرپاد مهر اسپند که در احیای ایین و فرهنگ باستان و میراث دینی دوران تاریخی سرامد همه موبدان تاریخ باستان است بفرمود : « زن از پیوند خویش کنید که پیوندتان دورتر نرود ، چه تباهی و اشوب و زیانی از این بیشتر و بزرگتر که دختر خویش بدهند و پسر خویش را دختر کسان به زنی خواهند تا دوده تباه شود » وندیداد2/931

در فقه دوران دینی امده است که : « نرسی بزرمهر این سه وازه را گفته است که کرفۀ خویدودس (=ختودت) گناه مرگ ارزان را نابود کند ... ونیز شایسته است مرد را که زن خویش را از خود ابستن یابد(یعنی براساس سنت ختودت عمل کند)» شایست ناشایست 101/ 42

در کتاب دین گفته شده که :« خشم به پیش اهریمن دوید و گفت که من در گیتی نروم چه هرمز خدای در گیتی سه چیز است که من در برابر انها هیچ نتوانم کرد . اهریمن که در گاهنبار برس ، اگر از ایشان یکی از دیری بدزدید ، گاهنبار شکسته شد و کار به کام تو باشد

در میزد برس اگر از ایشان یکی سخن بگوید ، میزد شکسته شد ، و کار به کام تو باشد . خویدودس (ختودت) را رها کن چه من چاره ان ندانم . چه هرکس زن را چهار بار به نزدیک شد ، از خویش هرمزد و امشاسپندان جدا شد» شایست ناشایست 1 /18/234 و233 + راویت پهلوی 4/ 8 / 9 -1.موبدان موبد «ویراف » پارسای بزرگساسانی به معراج شتافت و برزخ و دوزخ را بدید و با هفت خواهر خویش ختودت نمود :

« ویراف را هفت خواهر بود و هر هفت خواهر ، ویراف را چون زن بودند ... چه ما هفت خواهریم و این یک برادر ، و هر هفت خواهر این برادر را چون زن هستيم » اراداویراف نامه 24 / 2/ 1 و3.

 سنت ختودت در منابع مذهبی پس از باستان نیز امده و از فضیلت و ثواب بسار واثار و برکات شمرده شده است . پیداست که این سنت تا روزگار صفوی جاری بوده است و در اینموضوع

پرسش و پاسخ های بسیاری میان روحانیون مزدیسنا در ایران و هند صورت گرفته است و گفته شده حال که امکان اجرای سنت ختودت به گونه شایسته نیست بهتر است که ختودت میان نزدیکان باشد . درباره این پرسشها و پاسخ ها رجوع کنید به کتاب شارستان : 205و 206 الی 220

تابلو معروف پـیترپـال ربـنز

پـيتر پـال روبـنز یکی از نقاشان معروف فـنـلانـدي است که صحنه ای از کشته شده کوروش به دست تومریس بر اساس کتاب هرودوت کشیده که تومریس (تومروس) سر کوروش را از تنش جدا کرده و آن را در ظرفی پر از خون انسانهای بی گناه کشته شده در جنگ کرده و با لحنی سرزنش امیز  میگوید: «ای خون خوار تاریخ  تو که با عمری خونخواری سیر نشده  اکنون انقدر خون بنوش تا سیراب شوی. تو پسر مرا از من گرفتي، از من كه هنوز زنده ام و بر تو پيروز شدم من دستور دادم كه تو را با خون سيراب كنند» جالب است بدانید این نقاشی زمانی در نمایشگاه کتاب دانشگاه تبریز به صورت یک پوستر  بزرگ گذاشته شده بود اما مورد انتقاد هیچ کدام از اساتید و دانشجویان  فارس و یا سایر قومیت ها قرار نگرفت. البته از این صحنه نقاشی های زیادی توسط هنرمندان مختلف جهان کشیده شده ولی نقاشی پـيتر پـال روبـنز شهرت بیشتری داره بقیه نقاشی ها را در صورت تمایل با کلیک در اینجا (به دلیل استفبال دوستان تعداد تابلوهای بیشتر قرار داده شد) دانلود کنید.

کوروش کبیر 

 



 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: سه شنبه 18 فروردين 1395 ساعت: 10:21 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,,
نظرات()

زرتشت

بازدید: 944
زرتشت

زندگینامه زرتشت را از اینجا دانلود کنید.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 21:15 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

زندگینامه کوروش

بازدید: 952
زندگینامه کوروش

این مطلب را اینجا دانلود کنید.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: چهار شنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 19:24 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

( سکه ای برای یک فقیر گمنام) نامه چارلی چاپلین به دخترش-قسمت 1و 2

بازدید: 913
( سکه ای برای یک فقیر گمنام) نامه چارلی چاپلین به دخترش-قسمت 1و 2

دخترم جرالدین،از تو دورم ولی یک لحظه تصویر تو از برابر دیدگانم دور نمی شود.

تو کجایی/در پاریس ، روی صحنه تئاتر پرشکوه"شانزه لیزه"...؟ این را می دانم و 

چنان است که گویی در این سکوت شبانگاهی، آهنگ قدمهایت را می شنوم.

شنیده ام ، نقش تو در این نمایش پرشکوه، نقش آن دختر زیبای حاکمی است که 

اسیر خان تاتار شده است.

جرالدین در نقش ستاره باش و بدرخش، اما اگر فریاد تحسین آمیز تماشاگران و عطر 

مستی آور گلهایی که برایت فرستاده اند،به تو فرصت هوشیاری داد،بنشین و نامه ام را بخوان.

 

من، پدر تو هستم.امروز نوبت توست که صدای کف زدنهای تماشاگران،گاهی تو را به آسمانها ببرد.به آسمانها برو ولی گاهی هم به 

 

روی زمین بیا و زندگی مردم را تماشا کن.زندگی آنان که با شکم گرسنه،در حالی که پاهاشان از ببینوایی می لرزد و هنرنمایی می کنند.

 

من خود یکی از ایشان بوده ام.جرالدین ، دخترم،تو مرا درست نمی شناسی، در آن شبهای بس دور،با تو قصه ها بسیار گفتم.اما غصه های خودم را هرگز نگفتم.

 

آ« هم داستانی شنیدنی است.

 

داستان آن دلقک گرسنه که در پست ترین صحنه های لندن، آواز می خواند و صدقه می گیرد، داستان من است.من طعم گرسنگی را چشیده ام.من درد 

 

نابسامانی را کشیده ام و از اینها بالاتر،رنج حقارت آن دلقک دورهگرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند و سکه صدقه آن رهگذر ،غرورش را

 

خرد نمی کند.با این همه زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند، حرفی نباید زد.به دنبال نام تو ، نام من است:"چاپلین"

جرالدین، دخترم،دنیایی که تو در آن زندگی می کنی،دنیای هنرپیشگی و موسیقی است.نیمه شب، آن هنگام که از سالن پر شکوه تئاتر "شانزه لیزه"بیرون می آیی ، آن ستایشگران ثروتمند را فراموش کن.حال آن راننده تاکسی را که تو را به منزل می رساند، بپرس.حال زنش را بپرس و اگر آبستن بود و پولی برای خرید لباس بچه نداشت، مبلغی پنهانی در جیبش بگذار.

به نماینده خود در پاریس دستور داده ام، فقط وجه این نوع خرجهای تو را بی چون و چرا بپردازد.اما برای خرجهای دیگرت باید صورتحساب آن را برایم بفرستی.

دخترم ، جرالدین،گاه و بیگاه با مترو و اتوبوس، شهر را بگرد و مردم را نگاه کن.زنان بیوه و کودکان یتیم را بشناس و دست کم ، روزی یکبار بگو: من هم از آنان هستم. تو واقعا یکی از آنان هستی.نه بیشتر.هنر قبل از آنکه دو بال به انسان بدهد، دو پای او را می شکند.

وقتی به مرحله ای رسیدی که خود را برتر از تماشگران خود دیدی ، همان لحظه تئاتر را ترک کن و با تاکسی خود را به حومه پاریس برسان.من آنجا را خوب می شناسم.آنجا بازیگران همانند خویش را خواهی دید که قرنها پیش، زیباتر از تو و مغرورتر از تو و چالاکتر از تو

،هنر نمایی می کنند.اما در آنجا  از نور خیره کننده تئاتر "شانزه لیزه" خبری نیست.

TO BE CONTINUED 

 

 

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: یک شنبه 9 فروردين 1395 ساعت: 21:15 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

فشرده کردن فایلها

بازدید: 757

سلام.در این آموزش با نحوه zip کردن(فشرده سازی) فایلها در خدمتتان هستیم

برای شروع باید نرم افزار winrar را از اینترنت دانلود و در سیستمتان نصب کنید

بعد از نصب نرم افزار، فایلهایی را که میخواهید زیپ شوند را انتخاب کرده و بر روی فایلهای انتخاب شده کلیک راست کنید و گزینه add to archive را انتخاب کنید.

winrar-zipfile-01

حال از قسمت archive name میتوانید نام مورد نظر خود را که برای این فایل در نظر گرفته اید بنویسید

از قسمت archive format میتوانید فرمت مورد نظر خود را انتخاب کنید. برای زیپ کردن گزینه zip و برای رار کردن گزینه rar را انتخاب کنید.

از بخش compression method میتوانید میزان فشرده سازی را انتخاب کنید. این گزینه به طور پیشفرض بر روی normal (عادی) قرار دارد.

حال برای zip کردن فایلها کافیست بر روی نوشته OK کلیک کنید

winrar-zipfile-02

و در نهایت فایل هایی را که برای فشرده سازی انتخاب کرده اید، پس از فشرده شدن به شکل زیر نمایش داده میشود

winrar-zipfile-03

موفق باشید

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: یک شنبه 20 دی 1394 ساعت: 20:12 منتشر شده است
نظرات()

عمر گران میگذرد

بازدید: 915
عمر گران میگذرد

طی شد این عمر،تو دانی به چه سان؟پوچ و بس تند چنان باد دمان.همه تقصیر من این است خودم میدانم که نکردم فکری،که تعمق ننمودم

روزی،ساعتی یا آنی.که چه سان می گذرد عمر گران.کودکی رفت به بازی به نشاط،فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات.همه گفتند کنون تا بچه

است بگذارید بخندد شادان،که پس از این دگرش ،فرصت خندیدن نیست.بایدش نالیدن.من نپرسیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت که پس از این ز

چه رو نتوان خندیدن؟ نتوان فارغ و وارسته ز غم، همه شادی دیدن.همچو مرغی آزاد هر زمان بال گشودن،سر هر کوه که شد خوابیدن.سر هر بام

که شد بنشستن.ز چه رو نتوان خندیدن؟نتوان فارغ و وارسته ز غم، همه شادی دیدن.

اینچنین در حیرت،روزهایی چند بگذشت از عمرم.تا که ناگه یکی بانگ بر آورد که:او از هم اکنون باید فکر آینده کند.دومی آوا داد که چو فردا بشود

فکر فردا بکند.سومی گفت:همانگونه که رفت دیروزش،بگذرد امروزش،همچنین فردایش.لیک افسوس و صد افسوس آنکسانیکه نمیدانستند زندگی

یعنی چه،راهنمایم بودند و مرا میگفتند که چو آنها باشم.که چو آنها دائم فکر خوردن باشم.فکر تامین معاش.فکر گشتن باشم.فکر ثروت باشم،فکر

یک زندگی بی جنجال.فکر همسر باشم.من نپرسیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت:زندگی خوردن نیست.زندگی ثروت نیست.زندگی داشتن همسر

نیست،زندگانی کردن،فکر خوردن بودن و غافل ز جهان بودن نیست.اینچنین در غفلت،سالهایی بگذشت از عمرم.نوجوانی سپری گشت به شهوت

 به نشاط.فارغ از نیک و بد و مرگ و حیات.آن کسانی که دیروزم را،به تباهی کشیدند،می گفتند جوان است هنوز.بگذارید جوانی بکند.بهره از عمر برد،

کامروایی بکند.بگذارید که خوش باشد و مست.بعد از این باز ورا( او را ) عمری هست.من نپرسیدم و کس نیز مرا هیچ نگفت که تو ای سر غفلت زده

نابخرد!هیچ میدانی زندگانی چیست:!سپری کردن عمر یعنی چه؟

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: شنبه 19 دی 1389 ساعت: 18:47 منتشر شده است
نظرات()

داستان سیمرغ

بازدید: 748
داستان سیمرغ

 

حكايت سيمرغ
گذري بر داستان سيمرغ در فرهنگ فلسفي و ادبي ايرانابوالقاسم جعفري

براي شناختن سيمرغ "منطق الطير" ابتدا بايد جبرئيل را كه سهروردي در آواز پر
جبرئيل" و ابتداي "صفير سيمرغ" معرفي مي كند شناخت. با مراجعه به اصل سيمرغ،
و اصل عنقا كه با مراجعه به ماءخذ عربي داستاني ديگر دارد، به اين نتيجه مي رسيم
كه اسطوره سيمرغ و عنقا دراساس با يكديگر متفاوت بوده اند و سيمرغ ريشه اي كاملاً
ايراني و عنقا ريشه اي عربي دارد.
علت اينكه بسياري از محققان، به معناي واحدي از سيمرغ نرسيده اند، اين است كه
آنان تك تك آثار بزرگ عرفاني را شرح كرده اند و به فضايي كه عارف در آن بوده و به
زبان رايج آن سخن گفته كمتر توجه كرده اند. رمزي بودن حكايات شاهنامه ادعاي غريبي
نيست، خصوصاً اين كه اين حكايات ريشه در اعصار گذشته ايران و دوره موبدان و حكيمان
فهلوي داشته است.سيمرغ" تعبير كنايي از جبرئيل، واسطه فيض وجود و هدايت ميان
انسان و خداوند، است. اگر مرغان "منطق الطير" عطار پس از سير هفت شهر عشق به
بارگاه سيمرغ بار يافته و حقيقت هستي خود را در سيمرغ مشاهده مي كنند به دليل آن
است كه همه موجودات به واسطه اين فرشته به وجود آمده اند و با اتصال به او و اتحاد
با او به كمال مي رسند. حضرت جبرئيل يا "طائر قدس" يا "روح القدس" در مكتب اشراق
وعرفان قرون ميانه از جايگاه ويژه اي برخوردار است واين جايگاه تا به دوران حكمت متعاليه
حفظ مي شود.شايد صدرالدين شيرازي نخستين كسي باشد كه به صراحت و تفصيل در فصل
ششم از باب دهم "اسفار اربعه"، كه به توصيف حضرت جبرئيل يا عنقا اختصاص دارد، به اين
حقيقت اشاره كرده است. صدراي شيرازي مي گويد عقل فعال، وجودي في نفسه و وجودي
در نفوس بشري دارد و كمال نفس در اتصال و سپس اتحاد با آن عقل فعال است. ايشان پس
از توضيح چگونگي اين اتصال و اتحاد، استدلال مي كند كه عقول فعال وسايط صدور اشيا از
حق تعالي و وسايل رجوع موجودات به سوي او هستند. سپس چنين ادامه مي دهد: " و
اما اول تعالي گرچه فياض مطلق وجود و بخشنده حقيقي برهمه قابلان فيض وجود است،
ولي چاره اي جز اين نيست كه در هر نوعي از انواع كائنات واسطه اي مناسب از صور مجرده
و جواهر عقليه وجود داشته باشد، وآنها ملائكه مقرب الهي اند كه در نزد حكيمان نخستين
"ارباب انواع" و در نزد افلاطونيان "مُثُل افلاطوني" و "صور الهيه" ناميده مي شدند؛ زيرا اين
مُثُل و صور، علوم تفصيلي حق تعالي بودند كه به واسطه آنها اشياء خارجي را صادر مي كند.
شكي نيست كه لايق ترين و مناسب ترين اين ملائكه در توجه به تكميل نفوس انساني ،
پدر قدسي نفس و مثال عقلي آن است كه به لسان اهل شرع "جبرئيل" و "روح القدس"
و در نزد ملت فرس "روان بخش" ناميده مي شود."1ملا صدرا سپس چگونگي وساطت اين
فرشته مقرب را در استكمال علمي انسان تشريح مي كند. چنان كه صدر المتالهين عقل
فعال يا جبرئيل را توضيح مي دهد كه وجودي في نفسه و وجودي در نفوس بشري دارد،
گويي جبرئيل خود درختي است و يا بر سر درختي است كه شاخه هاي آن درخت به جان
انسان ها متصل است.ملا صدرا، فصل ششم از باب دهم "اسفار اربعه" را به توصيف جبرئيل،
كه نزد عرفا به "عنقا" مشهور است، اختصاص مي دهد. اين فصل كاملاً متاءثر از تعابير
سهروردي در ابتداي رساله " صفير سيمرغ" است. براي مقايسه عبارات صدر المتالهين
و سهروردي، ناگزير، مقداري از عبارات آن دو را مي آوريم. ملا صدرا درفصل ششم با عنوان
" دراظهار گوشه اي از احوال اين فرشته روحاني [جبرئيل] كه نزد عارفان بنا به رمز و اشاره
نام آن عنقا است" مي گويد:" پيش عارفان، شكي در وجود عنقا نيست، چنان كه در وجود
سفيدي شكي نيست. و آن پرنده اي قدسي است. مكانش كوه قاف است. صفيرش
خوابيدگان در مراقد ظلمات را بيدار مي كند و صوتش غافلان از تذكر آيات را هشيار مي سازد.
ندايش هبوط كنندگان درجهالت و متحيران گمراه در تاريكي ها و فروافتادگان به عالم هيولي
... را شنوا مي كند. ولي اندكند كساني كه به او گوش فرا دهند و ندايش را بشنوند، زيرا
بيشتر آنها از شنيدن ... آيات پروردگارشان اعراض مي كنند، كر و لال و كورند و نمي انديشند.
او با همه خلق است و آنان با او نيستند، و چه خوش گفته شده است به فارسي كه:با
مائي و با ما نه اي
جاني از آن پيدا نه اي
و هر كسي كه بيماري استسقا
يا بيماري سودا دارد، سايه او را به او مي نوشانند و
همچنين كسي كه بيماري ماليخوليا دارد از شنيدن صفير او نفع مي برد. بيماري هاي
مختلف، همه، به دليل خواص بال وپر او زايل مي شوند، مگر يك بيماري مهلك كه آن جهل
مركب راسخ و از روي عناد است. او به بالا و پايين پرواز مي كند بدون حركت و انتقال، و
برايش رفت و آمدي است بدون تجدد حال و جابجايي مكان، و قرب و بعدي است بدون
مسافت و مكان و تغير و زمان. رنگ ها در هر چه كه رنگ دارد از او ظاهر شده اند، در حالي
كه او خود رنگ ندارد، و همچنين است در باب خوراكي ها و بوها. كسي كه زبان او را بفهمد،
زبان همه پرندگان را خواهد دانست وهمه را خواهد شناخت. لانه اش در مشرق است و هيچ
جا در مغرب از او خالي نيست. همه بدو مشغولند و او از همه فارق، و همه جا از او پُر و او
از همه تهي. علوم و صنايع از صفير او و نغمه هاي او استخراج شده اند و نغمه هاي
لذت بخش و آوازهاي عجيب و سازها و موسيقي هاي مطرب و مانند آن از اصول اين پرنده،
كه ذات شريف و نام مبارك دارد، استنباط شده است.چون نديدي شبي سليمان را
تو چه داني زبان مرغان را
هر كه پري از پرها ي او با خود داشته باشد و بر آتش گذرد از
حرق ايمن باشد واگر برآب گذرد از غرق ايمن باشد."2اينك عبارات شيخ اشراق از ابتداي
" صفير سيمرغ" آورده مي شود: " ... و زيان ندارد كه در پيش مقدمه ياد كنم از احوال اين
مرغ بزرگوار و مستقر او. روشن روانان چنين نموده اند كه هر آن هدهدي كه در فصل بهار
به ترك آشيان خود بگويد و به منقار خود پر و بال خود بر كَنَد و قصد كوه قاف كند، سايه كوه
قاف بر او افتد به مقدار هزار سالِ اين زمان كه "و ان يوماً" عند ربك كالف سنهِ مما تعودون
" واين هزار سال در تقويم اهل حقيقت يك صبحدم است از مشرق لاهوت اعظم. در اين مدت
سيمرغي شود كه صفير او خفتگان را بيداركند و نشيمن او در كوه قاف است. صفير او به
همه كس برسد و لكن مستمع كمتر دارد. همه با وي اند و بيشتر بي وي اند.با مائي و با
ما نه اي
جاني از آن پيدا نه اي
و بيماراني كه در ورطه علت استسقا و دق گرفتارند، سايه او علاج
ايشان است و مرض را سود دارد. و رنگ هاي مختلف را زايل كند و اين سيمرغ پرواز كند
بي جنبش و بپرد بي پر و نزديك شود بي قطع اماكن. وهمه نقش ها از اوست و او خود
رنگ ندارد. و در مشرق است آشيان او و مغرب از او خالي نيست. همه بدو مشغولند و
او از همه فارغ. همه از او پُر و او ازهمه تهي وهمه علوم از صفير اين سيمرغ است و از
او استخراج كرده اند و سازهاي عجيب مثل ارغنون و غير آن از صدا و رنات او بيرون آورده اند.
چون نديدي همي سليمان را
تو چه داني زبان مرغان را
و غذاي او آتش است و هر كه پري از آن او بر پهلوي راست بندد
و بر آتش گذرد از حرق ايمن باشد. و نسيم صبا از نفس اوست، از بهر آن عاشقان راز دل و
اسرار ضمائر با او گويند."3
در مقايسه به نتايجي مي رسيم كه در فهم شاهكارهاي ادبي - عرفاني ديگر نيز بسيار ر
اهگشا است. نخست اين كه "عنقا" در "اسفار اربعه"، كه به عربي نگاشته شده است،
ترجمه "سيمرغ" است.در اين كه آيا عنقا دقيقا همان سيمرغ است يا نيست، مي توان
شواهدي را نقل كرد: از قرن پنجم هجري دو رساله "منطق الطيور" يكي به فارسي و
ديگري به عربي موجود است. اولي متعلق به احمد غزالي (م 517) و دومي منسوب
به محمد غزالي (م۵۰۵) است. رساله فارسي با مقداري اختلاف مي تواند ترجمه و يا
لا اقل برگرفته از رساله عربي باشد كه در آن "سيمرغ" معادل "عنقا" دانسته شده است.
همچنين از لغت نامه ها چنين بر مي آيد كه معادل بودن "عنقاي" عربي براي "سيمرغ"
فارسي در قرن پنجم، موضوعي كاملا شناخته شده بوده است. با مراجعه به اصل سيمرغ،
كه نخستين بار نام او در اوستا و متون پهلوي زرتشتي آمده است، و اصل عنقا كه با مراجعه
به ماءخذ عربي داستاني ديگر دارد، به اين نتيجه مي رسيم كه اسطوره سيمرغ و عنقا
دراساس با يكديگر متفاوت بوده اند و سيمرغ ريشه اي كاملاً ايراني و عنقا ريشه اي عربي
دارد، ولي بعدها به جاي يكديگر به كار رفته اند. براي نمونه خوب است به اين شاهد توجه
كنيم: " عنقا اول در ميان مردم بود و به خلايق آزار مي رساند. روزي هيچ مرغي نيافت كه
شكار كند، كودكي را ربود. مردم شكايت به پيغمبر خدا كردند. او دعا كرد كه: خدايا نسل
او را منقطع گردان. صاعقه اي بيامد و او را بسوخت و او را نسل نماند. پس در ميان عرب
مثل زدند و چيزهاي نايافت را "عنقاي مغرب" گفتند" 4 در ابتدا از عبارات سهروردي چنين
به دست مي آيدكه منظور ايشان از سيمرغ "انسان كامل" است؛ زيرا هر آن هدهد،
[كه كنايه از مرغ زيرك و انسان تشنهِ معرفت است]، سال ها در زير سايهِ كوه قاف باشد
خود در اين مدت سيمرغي شود كه صفير او خفتگان را بيدار كند". ولي تاءمل كافي در
عبارت سهروردي نشان مي دهد كه منظور ايشان اين است كه باطن هدهد در اين مدت
با سيمرغ متحد و به سان او مي شود، نه اين كه خود او سيمرغ مي شود؛ يعني همان
اتحادي كه ملا صدرا در توضيح عقل فعال به آن اشاره كرد. قرينه ديگري كه اين نظر را
تقويت مي كند تعبير ديگر شيخ اشراق در رساله "عقل سرخ" است كه در بحبوحهِ مكاشفات
و صحبت هاي عرفاني با پير، صحبت از سيمرغ و زال و رستم و اسفنديار را پيش مي كشد
و يادآوري مي كند كه "هر زمان سيمرغي از درخت طوبي به زمين آيد و اين كه در زمين بود
منعدم شود معاً معاً، چنانكه هر زمان سيمرغي بيايد، و اين چه باشد نماند. و همچنان كه
سوي زمين مي آيد سيمرغ از طوبي سوي دوازده كارگاه رود."5 اين تعبير شيخ اشراق از
سيمرغ بر حالات خلق و فيض مدام دلالت دارد. در رسالهِ " آواز پر جبرئيل" نيز در اين باره
به رمز توضيحاتي داده شده است.سهروردي در رسالهِ عقل سرخ، سيمرغ عرفاني را به
سيمرغ اسطوره اي كه در شاهنامه آمده است پيوند مي دهد. طبق رساله عقل سرخ،
سيمرغ آشيانه بر سر طوبا دارد. بامداد از آشيانه خود بيرون مي آيد و پر بر زمين باز مي گستراند.
از اثر پَر او ميوه بر درخت و گياه در زمين مي رويد. اين درخت شگفت انگيز شبيه درختي است
كه در اوستا براي سيمرغ وصف شده است:" اي رشن اشون! اگر تو بر بالاي درختي باشي
كه آشيانه سيمرغ در آن است و در ميان درياي فراخكرت برپاست؛ درختي كه دربردارندهِ
داروهاي نيك و داروهاي كارگر است و پزشك همگان خوانندش، درختي كه بذر همه گياهان
در آن نهاده شده است، ما تو را به ياري همي خوانيم".6 درختي كه داروي تمام گياهان
در آن است، آشيانه سيمرغ است. پس سيمرغ، همان گونه كه سهروردي مي گويد،
مي تواند داروي هر بيماري را داشته باشد ويا خود و سايه اش چنان خاصيتي را داشته
باشند. ارتباط ايزد رشن وسيمرغ هم جالب توجه است. فقط اشاره مي كنيم كه رشن به
همراه سروشه (فرشته حامل پيام در اوستا) كه همان جبرئيل است در خدمت ميترا بوده
و ارتباط بسيار نزديكي با يكديگر دارند. براي شناختن سيمرغ "منطق الطير" ابتدا بايد جبرئيل
را كه سهروردي در "آواز پر جبرئيل" و ابتداي "صفير سيمرغ" معرفي مي كند شناخت. اگر
چه عقل سرخ هم همان جبرئيل است و مخاطب شيخ اشراق در هر سه رساله يك حقيقت
و يك چيز بيش نيست. اگر عطار مي گويد: دو جهان بال و پر سيمرغ است
نيست سيمرغ و آشيانه پديد۷
و يا مي گويد:
سيمرغ مطلقي تو بر كوه قاف غربت
پرورده هر دو گيتي در زير پر و بالت۸
سهروردي در "آواز پر جبرئيل" به تشريح اين دو بال
سيمرغ چنين مي پردازد كه: " بدان كه جبرئيل را دو پَر است: يكي راست و آن نور محض
است؛ همگي آن پر مجرد اضافت بود، اوست به حق. و پَري است چپ؛ پاره اي نشان
تاريكي بر او همچون كلفي بر روي ماه".9اگر عطار چنين مي سرايد كه:
سايه خود كرد بر عالم نثار
گشت چندين مرغ هردم آشكار
صد هزاران سايه بر خاك او فكند
پس نظر بر سايه پاك او فكند
صورت مرغان عالم سر به سر
سايه اوست اين را بدان اي بي هنر
اين بدان چون اين بدانستي نخست
سوي آن حضرت نسب كردي درست 10
و يا در سرانجام منطق الطير، آن جا كه بازماندگان
طيور به بارگاه سيمرغ بار مي يابند، به اين حقيقت مي رسند كه هرچه در جهان وجود دارد،
سايه اين فرشته مقرب الهي است و در وجود سيمرغ، كمال باطني خود را مي يابند و
به تعبير ملاصدرا به آن متصل و سپس با آن متحد مي گردند:هر لباسي كان به صحرا آمده ست
سايه سيمرغ زيبا آمده ست
گر تو را سيمرغ بنمايد جمال
سايه را سيمرغ بيني بي خيال
گر همه چل مرغ و گر سي مرغ بود
هر چه ديدي سايه سيمرغ بود
سايه را سيمرغ چون نبود جدا
گر جدايي گويي آن نبود روا
گر تو را پيدا شود يك فتح باب
تو درون سايه بيني آفتاب
سايه در خورشيد گم بيني مدام
خود همه خورشيد بيني والسلام۱۱
سهروردي رساله آواز پر جبرئيل را در دفاع از سخن
ابو علي فارمدي كه گفته بود " بيشتر چيز ها كه حواس تو مشاهده آن مي كند همه از
آواز پر جبرئيل است"12 تصنيف كرده است و اين عبارت مضمون اشعار عطار است.
سهروردي مي گويد: " ...پس عالم غرور صدا و ظل پر جبرئيل است، اعني پَرِ چپ و
روان هاي روشن از پَرِ راست اوست".13 او سخن خود را به حديثي از رسول اكرم (ص)
مستند مي سازد: " و آخر اين كلمات جبرئيل است و ارواح آدميان از اين كلمهِ آخر است،
چنان كه پيغمبر گفت - صلي الله عليه - در حديث دراز از فطرت آدمي كه "يبعث الله ملكاً
فينفخ فيه الروح"..."14در برخي كتب كه به شرح اصطلاحات تصوف پرداخته اند، ذيل كلمه
"سيمرغ" معاني چندي را مطرح كرده اند؛ مانند هيولي، هيولاي مشترك بين تمام اجسام،
مقام بقاء بالله، وجود مطلق يا مطلق وجود، انسان كامل، خداي تعالي و ذات و صفات و
افعال او كه با مراجعه به لحن هماهنگ "منطق الطير"، "صفير سيمرغ" و "اسفار"، اين
احتمالات رد مي شود؛ زيرا سيمرغ معناي خاص اصطلاحي خود را دارد و چنين تعبيراتي
از سيمرغ ذوقي بوده و دقيق نيست. به نظر مي رسد علت اينكه بسياري از محققان پس
از به ثمر رساندن پژوهش هاي ارزشمند، به معناي واحدي از سيمرغ نرسيده اند، اين است
كه آنان تك تك آثار بزرگ عرفاني را شرح كرده اند و به فضايي كه عارف در آن بوده و به زبان
رايج آن سخن گفته كمتر توجه كرده اند. با چنين لحاظي مي توان مدعي شد كه آثار
سهروردي رمز گشاي "منطق الطير" و حتي آثاري چون "شاهنامه" فردوسي است.
نكته اي در متن منقول از اسفار و صفير سيمرغ قابل ذكر است: ظاهراً مرغي كه آوازهاي
موسيقي را از نواي او گرفته اند ققنوس است و نه سيمرغ ، چنانكه داستانش در
منطق الطير چنين آمده است:
هست ققنس طرفه مرغي دلستان
موضع آن مرغ در هندوستان
سخت منقاري عجب دارد دراز
هم چو ني در وي بسي سوراخ باز
هست در هر ثقبه آوازي دگر
زير هر آواز او سازي دگر
چون به هر ثقبه بنالد زار زار
مرغ و ماهي گردد از وي بيقرار
جمله درندگان خامش شوند
وز خوشي بانگ او بيهش شوند
فيلسوفي بود دمسازش گرفت
علم موسيقي زآوازش گرفت۱۵
اسدي طوسي سراينده "گرشاسب نامه" نيز بدون اين كه نام ققنوس را ببرد، زندگي
و مرگ او را شرح مي دهد. از جمله مي گويد:
مرين را نه كس جفت بيند نه يار
و ليكن چو سالش بر آيد هزار
زگيتي شود سير و ز جان و تن
بيايد بسوزد تن خويشتن
ز خاكش از آن پس به روز دراز
يكي مرغ خيزد چو او نيز باز
به روم اندر ايدون شنيدم كنون
كه بر بانگ او ساختند ارغنون۱۶
البته عارفان از بانگ ارغنون توجه به اصل و مبدا خويش
را مي فهمند؛ چنان كه مولوي گويد:
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گويدم كانا اليه راجعون
(در اين بيت كلمه "چون" به معناي "زيرا" است).
اما سيمرغي كه در شاهنامه فردوسي آمده است، نيز فرشته مقرب الهي است. براي
اثبات اين مطلب ابتدا بايد اصل و منشاء حكايت هايي را كه فردوسي آنها را مايه اصلي
اشعار خود قرار داده و به ذوق نبوغ آميز خود بر آن افزوده است جدا گردد و سپس خود
آن مايه ها ريشه يابي شوند. فردوسي در ابتداي شاهنامه مي گويد:تو اين را دروغ و فسانه مدان
به يكسان روش در زمانه مدان
ازو هرچه اندر خورد با خرد
دگر بر ره رمز و معني برد
يكي نامه بد از گه باستان
فراوان بدو اندرون داستان
پراكنده در دست هر موبدي
ازو بهره اي برده هر بخردي۱۷
پس رمزي بودن حكايات شاهنامه ادعاي غريبي نيست،
خصوصاً اين كه اين حكايات ريشه در اعصار گذشته ايران و دوره موبدان و حكيمان فهلوي
داشته است.برخي از محققان مانند مهرداد بهار۱۸ و كوياجي، بسياري از داستان هاي
شاهنامه را، كه داستان زال و سيمرغ از جمله آنهاست، تحت تاءثير اسطوره ها و اخبار
قوم سكاها مي دانند كه در طي سده هاي هشتم و هفتم پيش از ميلاد از آسياي ميانه
برخاستند و به قفقاز و شمال درياي سياه در غرب، و به سرزمين هاي جنوبي سيبري تا
نزديك درياچه بايكال در شرق پيش راندند و در طي ايام با مادها، هخامنشيان و اشكانيان
روبه رو شدند. گروهي از آنان با برانداختن دولت باختر در افغانستان و دره سند، در زرنگ
و زابل مستقر شده و دولت زابل را به وجود آوردند.كوياجي معتقد است كه ريشه
داستان هاي شاهنامه، سكايي است و از آن قوم به فرهنگ ايران و چين نفوذ كرده است.
او ميان اين موارد شباهت مي بيند: افسانه رستم وسهراب در شاهنامه و " لي چينگ
" وپسرش "نوچا" در افسانه هاي چيني، "اكوان ديو" و شخصيتي به نام "روح باد "،
شباهت "ديو سفيد" و "لانگ ين"، شباهت "زال" به "لائوتزه" و "هائوكاي" در افسانهِ چيني،
شباهت گرشاسب و رستم با "يي" كماندار مقدس، و شباهت سياوش با "پو آي كائو". او
در مقايسه سيمرغ با همتاي چيني آن مي گويد: "اگر ياري سيمرغ نبود، رستم در نبرد با
پهلوان جوان اسفنديار مغلوب و كشته مي شد. در افسانه چيني نيز دقيقاً چنين پرنده اي
وجود دارد كه نامش "روخ" است و به ياري پهلوان لي تسينگ مي رود. مثلاً يك بار اين پرنده
جادويي به شكل قديسي به نام "ژان تنگ تائوژن" در مي آيد و پهلوان لي تسينگ را كه در
نبرد با پهلوان جوان تري در حال شكست است، نجات مي دهد، اما بر خلاف افسانه ايراني،
در نسخه چيني روخ يك بار در نبرد "لي تسينگ" و "نوچا" از نوچا حمايت مي كند. بنا بر اين
مرغ جادويي چيني يك ماهيت دوگانه دارد. او هم يك پرنده و هم يك قديس است و اين
ويژگي از نظر ريشه شناسي به واژه "سيمرغ" باز مي گردد .در افسانه هاي چيني پرنده اي
به نام " سين هو" (درنا) وجود دارد كه نام خود را از ريشه " سين" به معناي زاهد گوشه نشين
گرفته است. نام سيمرغ (در اوستا: مرغ سين) نيز به طور مشابهي به وجود آمده است؛
زيرا اين پرنده شگفت انگيز نيز با يكي از معتكفان و دين مردان يا "سين ها" ارتباط داشته
است. اين ارتباط ميان پرنده و قديس در مرغ روخ "در فنگ شن ين آي" به خوبي به تصوير
كشيده شده؛ زيرا سيمرغ در اين منظومه گاه به شكل يك مرغ و گاه به شكل يك قديس
به نام ژان تنگ تائوژن در مي آيد. در سرودهِ چيني اين پرنده گاه به ميل خويش در برابر
جادوگران جنگجو و نيرومند به جانب داري از ژان تنگ به مبازره مي پردازد".19البته در
شاهنامه از پرنده اي اژدها سان و اهريمني به نام "سيمرغ" نيز ياد شده، كه اسفنديار
در خان پنجم از هفت خان او را مي كشد. اين پرنده قطعاً با سيمرغي كه با خاندان زال در
ارتباط است، تفاوت دارد. اين سيمرغ مي تواند ماهيت دوگانهِ معادل چيني خود را توجيه كند.
اگر بن مايه اصلي سيمرغ شاهنامه لحاظ شود، مي توان زال را كنايه از هد هدي دانست
كه فكر سير و سلوك در سردارد و جامعه، كه پدر ومادر اوست، به دليل ويژگي هاي غير
عادي او حاضر به پذيرش او نمي شوند وسيمرغ، يعني فرشته اي كه از طرف خداي
متعال ماءموريت رسيدگي به واهشته شدگان طريق معرفت را دارد، كفالت امورش را
به دستور خداوند مي پذيرد و رستم، كه سمبل كار نيك و مبارزه براي رهايي است، به
راهنمايي سيمرغ اسفنديار را شكست مي دهد. خاصيت شگفت اين سيمرغ است كه اگر
آينه اي يا مثل آن در برابرش بگذارند، هر ديده اي كه در آن بنگرد خيره مي شود. شايد اين
خيرگي بدين سبب است كه چون كسي در آن بنگرد، فطرت و باطن اصلي خود را در آن
مي بيند و خيره كننده ترين چيز براي هر كسي فطرت، يعني خمير مايه آفرينش و نور
باطني خود اوست. چنان كه هر جنايتكاري در برابر فطرت اوليه خود، كه پاك است، خاضع
مي شود و هر وقت بيدار شود شخص را به حيرت و خيرگي مي اندازد. و اسفنديار نيز وقتي
در نزاع با رستم با نگاه به زره اومتوجه فطرت خود مي شود و پي مي برد كه رستم از
چشمه اي نيك نشان دارد، تاب مقاومت در برابر او را از دست داده و تن به شكست
مي دهد و بدين سان نيكي بر بدي غلبه پيدا مي كند. نكته اي كه در مورد سيمرغ
شاهنامه حائز اهميت است اين است كه احتمالاً دو سيمرغي كه در متون پهلوي
همچون زاد اسپرم، مينوي خرد و بندهش جداي از يكديگر آمده و تعابير مربوط به آن
دو با يكديگر متفاوت است، در شاهنامه خلط شده است. در مجموع مي توان از سه
يا چهار سيمرغ در متون پهلوي ياد كرد: اول سيمرغ فراخ بالي كه بر روي درختِ همه
تخم آشيان دارد. اين درخت نزديك درخت شگفت انگيز ديگري به نام "هوم سپيد" است
كه دشمن پيري، زنده گر مردگان و جاويد كننده زندگان است. دوم سيمرغي كه از آن در
آفرينش حيوانات همراه با خفاش ياد شده كه داراي دهان و دندان بوده و به كودكان خود
شير مي داده است. سوم حكيمي كه پسر "اهوم ستوت" بوده وچهارم نام خانواده اي
بوده است. در اوستا سيمرغ دوم كه داراي دهان و دندان و قدرت شير دهي به كودكان
باشد، نيست، واين سيمرغ در متون مشوش پهلوي است. به نظر مي رسد ميان اين
دو سيمرغ تفاوت فاحشي وجود داشته باشد؛ زيرا اولًا سيمرغ دومي ريشه اوستايي
و سكايي ندارد و ثانياً تعابير بلندي كه مربوط به جاودانگي، درمان بخشي همه دردها
و مانند آن كه در سيمرغ اول وجود دارد، در سيمرغ دوم مشاهده نمي شود، و سخن
از آن سخني كاملاً عادي و مانند ديگر پرندگان است.شايد معناي نوعي عقاب، كه برخي
براي سيمرغ قائلند، ناظر به همين سيمرغ باشد.

پي نوشت ها
1. ملاصدرا، "اسفاراربعه"، ج۹ ص۱۴۳،و۱۴۴.
2. همان، ص 144.
3. سهروردي، "صفير سيمرغ"، ص 1.
4. "تفسير ابوالفتوح"، ج۳، ص 478.
5. سهروردي، "عقل سرخ"، ص۹.
6. "اوستا"، جليل دوستخواه، ج۱، ص 39.
7. ديوان اشعار عطار، ج۱، ص۳۰۴.
8. همان، ص۱۱۰.
9. سهروردي، "آواز پر جبرئيل"، ص۹.
10. عطار، "منطق الطير"، ص۲۱۰۵.
11. همان، ص۳۲۰.
12. آواز پر جبرئيل، ص۱.
13. همان، ص۹.
14. همان.
15. منطق الطير،ص۱۵۳.
16. اسدي طوسي،"گرشاسب نامه"، ص۱۶۰.
17. شاهنامه، ص.23
18. مهرداد بهار، "اديان آسيايي"، ص۲۰.
19. جي سي كوياجي، "مانندگي اسطوره هاي ايران و چين"، ص۱۳۱.

منبع: خردنامه همشهري - شماره سوم - چهار شنبه ۹ مهر ۱۳۸۲ - ۴ شعبان ۱۴۲۴- اكتبر ۲۰۰۳
 

 
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 18 دی 1389 ساعت: 11:30 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,
نظرات()

IPچیست؟

بازدید: 802

چیست و چه کاربردی دارد؟

موضوع : مطالب آموزشی   |  بازدید : 50702 مرتبه

دنیای تکنولوژی پر از ناشناخته هایی است که هر کدام از ما تنها توانسته ایم بخش کوچکی از آن را درک یا تجربه کنیم، هر روز با عبارات و پدیده های جدیدی روبرو می شویم که ناخودآگاه ذهن جستجوگرمان را به کاوش وا می دارند، عرصه وب نیز به عنوان زیر مجموعه ای از این دنیای پهناور، ناگفته ها و ناشناخته های زیادی می تواند در خود به صورت نهفته داشته باشد که دانستن تمام آنها نه لازم است و نه مقدور، اما برخی از موارد را می توان به عنوان دانش عمومی وب، مطالعه کرد و به خاطر سپرد، از این رو در این مطلب قصد داریم در حد امکان بپردازیم به اینکه ip چیست و چه کاربردی دارد!

 

IP (آی پی) که آن را IP address هم می گویند در واقع مخفف عبارت Internet Protocol address یا آدرس های پروتکل اینترنت (شبکه جهانی) است که به صورت یک سری اعداد با قاعده، به هر وسیله ای (اعم از کامپیوتر، تلفن همراه، چاپگر و…) که به شبکه وب متصل شود، اختصاص داده می شود، IP در واقع یک شماره شناسایی یکتا برای یک ارتباط تحت وب است که با آن کامپیوترهای مختلف (یا سرورهای مختلف) در شبکه گسترده وب از هم شناخته می شوند، بدین ترتیب موقعیت جغرافیایی کاربر، اطلاعات اتصال به شبکه و… قابل شناسایی و پیگیری است، البته باید توجه نمود که بیشتر کاربران خانگی از IP اختصاص داده شده توسط سرویس دهنده خود (ISP یا Internet service provider) استفاده می کنند، لذا IP آنان در واقع شماره اختصاص داده شده توسط شرکت خدمات دهنده اینترنت است که معمولا تعداد و سری خاصی از IP ها را برای اتصال در اختیار دارد، از این رو IP شما در هر بار اتصال به اینترنت ممکن است تغییر کند، ولی کشور، نام و موقعیت جغرافیایی سرویس دهنده شما همان اطلاعات ISP خواهد بود، چون شما از یکی از کانال ها و شماره های اتصال آن شرکت استفاده می کنید.

 

از لحاظ بررسی ساختاری، دو نوع آی پی وجود دارد. یکی آی پی نسخه چهار و دیگری آی پی نسخه شش. IP های نسخه چهار از چهار قسمت مجزا تشکیل می شوند که بین آنها یک نقطه (.) قرار می گیرد، در هر قسمت نیز می توان از یک عدد ۱ تا ۳ رقمی استفاده کرد که شامل ۰ تا ۲۵۵ می شود، به طور مثال: ۴۶.۲۱.۸۸.۱۶۶
به این ترتیب هر وسیله ای که به اینترنت متصل می شود، دارای یک شماره شناسایی خاص و یکتا است که موقعیت آن را مشخص می کند، اما شاید این سوال به ذهنتان برسد که کشور و موقعیت کاربر را چگونه از شماره آی پی آن بدست می آورند؟ پاسخ این است که اطلاعات هر IP از دو قسمت تشکیل شده است، قسمت مربوط به شبکه یا سرور و قسمت مربوط به وسیله ای که به شبکه متصل است، به طور مثال سه قسمت اول یک IP ممکن است نشانگر ISP باشد که به شما سرویس اینترنت ارائه می دهد (مثل پارس آنلاین – شاتل – …) و عدد آخر نشانگر شماره وسیله ای است که به آن سرویس دهنده متصل شده است، لذا ممکن است چند IP متفاوت به شکل نمونه از یک سرویس دهنده اینترنت داشته باشیم: ۴۶.۲۱.۸۸.۱۶۶ – ۴۶.۲۱.۸۸.۱۶۷ – ۴۶.۲۱.۸۸.۱۶۸

 

از آنجایی که اطلاعات سرویس دهنده اینترنت و مالک حقیقی آی پی در منبع رسمی و بین المللی ارائه دهنده مجوز آدرس های اینترنتی ICANN یا (International Company for the Assignment of Names and Numbers) ثبت شده است، لذا هویت آن نیز مشخص و در دسترس است و از طرفی اطلاعات مشترکین نیز درISP موجود است، لذا اگر شرایط اقتضاء کند، می توان موقعیت دقیق کاربر را مشخص کرد . باید توجه داشت که با هر بار اتصال شما به اینترنت و یا روشن و خاموش کردن دستگاه مودم ، به صورت اتوماتیک یکی از آی پی های آزاد شده به شما اختصاص پیدا می کند و با قطع اتصال، ممکن است IP مورد نظر به فرد دیگری اختصاص داده شود، لذا IP در این نوع خود، یک شماره همیشگی نیست و در هر اتصال معمولا متفاوت خواهد بود (به این نوع آی پی ها به اصطلاح داینامیک می گویند).

برچسب ها : ,
می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: دو شنبه 7 دی 1394 ساعت: 19:21 منتشر شده است
نظرات()

هفت شهر عشق

بازدید: 965
هفت شهر عشق

عرفان و جلوه های هفت شهر عشق در شعر عطار

 

ابو حامد فریدالدین محمد عطار نیشابوری یكی از عرفا و صوفیان صاحب نام و نشان و حكیمی عالم و دانشمندی وارسته و تشنه و جویای حق و حقیقت بوده است كه از ابتدای جوانی در پی كیمیای علم و دانش و علوم و فنون بوده تا به مقاماتی دست یافته از پیشوایان طریقت گشت و یكی از حاملان بزرگ فلسفه اشراق شد. (حقیقت، صص ۵-۴۷۳) تا آنجا كه مورد تجلیل و اكرام بزرگان و پیشروان راه راستین عرفان و طریقت مانند حضرت مولوی و جناب شیخ شبستری واقع شده است:
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم
عطار روح بود و سنائی دو چشم او ما از پی سنائی و عطار آمده ایم
«مولوی»
یا:
مرا از شاعری خود عار ناید كه در صد قرن چون عطار ناید
«شبستری»
عظمت و شهرت عطار در محدوده مرزهای ایران زمین محدود نگشته و ایشان با عنوان «پیرمعرفت» جزو برگزیدگان و صاحبان كرامات در سایر كشورها نیز معروفیت بسزایی دارند، چنانكه در رساله «چیت سازان» و در رساله «فتوت نامه آهنگران»، در اولی از چهار پیر معرفت یاد شده (عطار، حافظ، شمس تبریزی و ملای روم) و در دومی از پنج پیر معرفت (شاه قاسم انوار، شمس تبریزی، عطار، سعدی و حافظ).
(این رسایل خطی در پاكستان قرار دارد. ایرج افشار ص ۵۴).
قبل از هرچیز باید این نكته روشن شود كه سرچشمه تصوف اسلامی در شریعت اسلام دارد و هدف غایی و نهایی آن نفوذ در مغز و اعماق مفاهیم جهان شمول دین و رسیدن به معنی و مقصود نهایی انبیاء می باشد كه عبارت است از ساختن انسان والای متعهد و مسئول و متقی عاری از تعصبات جاهلانه و بی اساس و حب و بغض های پلیدی كه حاصلی جز صدمه و خسران ندارد. هدف متخلق شدن به اخلاق الله و گرفتن خوی فرشتگان و عشق به معبود و معشوق ازلی و ابدی و همه مخلوق جهان هستی است كه آفریده اویند صرف نظر از رنگ و نژاد و باورها و اعتقادات آنها.
شیخ ابوالحسن خرقانی دستور داد بر سر در خانقاهش در بسطام بنویسند:
«هر كه درین سرا آید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آنكس كه در درگاه خداوند به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد».
راه تصوف (كه طریقت است و راه سلوك) از طریق دین و از میان راه انبیاء است تا رسیدن به عرفان یعنی شناخت و درك حقیقت خداوند یا حقیقت و منشاء و اصل هستی و عرفان هدف نهایی راه عارف و سیر و سلوك و تصوف است. صوفیان معتقدند كه جز از راه دین به اسرار الهی و یافتن حقیقت راهی نیست. به همین جهت همیشه انجام واجبات دین را بر ذكر و دعا و توسل مقدم می دارند و تسبیح را پس از نماز به دست می گیرند. عراقی عارف دلسوخته قرن هفتم هجری فرماید:
برون از شرع هر راهی كه خواهی رفت گمراهی خلاف دین هرآن علمی كه خواهد خواند شیطانی
«دیوان عراقی»
سالك راه حق به قول شیخ عطار:
گرچه ره بر آتش سوزان كند خویشتن را قالب قرآن كند
«دیوان عطار»
و در فتوت نامه می فرماید:
به طاعت كوش تا دیندار گردی كه بی دین را نزیبد لاف مردی
پرستش كن خدای جاودان را مطیع امر كن تن را و جان را
صوفی و عارف راستین ندای «كه یكی هست و هیچ نیست جزو لا اله اله هو» (ترجیع بند هاتف) را از مسجد، از میخانه، از كنیسه، از كلیسا، از آتشكده و از معبد می شنود (یثربی، ص .۱۷۴) چنانكه در قرآن كریم آمده است، «و لكل وجههٔ هو مولیها فاستبقوا الخیرات» (بقره: ۱۴۸) یعنی هر گروه و دسته ای را جهتی است كه رو سوی آن می كند، پس پیشی گیرید در انجام اعمال نیك و همچنین «و لكل درجات مما عملوا» (احقاف: ۱۹) یعنی هر كسی را مرتبت و درجه بسته به اعمالی است كه انجام داده و این خطاب به همه انسانهاست.
مرد عارف طبق نص صریح قرآن حق را در وجود هر انسانی می جوید كه متقی تر است، در مسلمان، در زرتشتی، در ارمنی و مسیحیان دیگر، در یهودی راستین، در هندو و بودایی و سرخ و سفید و زرد و سیاه كه همه آفریده اویند چرا كه فرمود ما شما را آفریدیم (خطاب به همه انسانهاست، مگر آنكه انسان یا فرقه و گروهی را بشناسیم كه آفریده او نباشد !) و شمار را به فرقه ها و شعبه ها و قبیله هایی تقسیم كردیم برای شناخت، «ان اكرمكم عندالله اتقیكم» هر كس از شما كه متقی تر و صالح تر و پاك تر باشد. عزیزترین شما در نزد ماست. برای مرد عارف اهل دلی كه حاضر نیست موری را بیازارد كه «جان دارد و جان شیرین خوش است» چگونه می تواند مردمی را كه خداوند آفریده بیازارد و یا تعصبات نژادی و فرقه ای داشته باشد؟ او می داند:
در هیچ سری نیست كه سری ز خدا نیست.«حافظ»
و به قول درویش مقصود تیزگر معروف به شیخ رباعی:
در ذكر تو هر ذره زبانی دارد هر ذره بتو راز نهانی دارد
ذكر تو بود صیقل آیینه جان بی ذكر تو نیست هر كه جانی دارد
او می داند همه انسانها به دنبال خیر و بركت و سعادت و آزادی خود و دیگران گامی بر می دارند و همه انسانها خواهان نیكی، یگانگی و دوستی و صفا و صمیمیت اند و از جنگ و خونریزی و اجحاف و ظلم بیزارند (اگر اینگونه نباشد انسان نیستند). حال، اهل مذاهب و ادیان مختلف و افراد گوناگون بسته به میزان فهم و درك و معلومات و سواد و مشرب و ذوق و سلیقه خود و تاثیرات محیطی كه در آن بزرگ شده اند و تاثیر افراد و افكاری كه با آن برخورد داشته اند، هر یك راهی را انتخاب می كنند كه معتقدند آنان را به سر منزل مقصود می رساند. هر كدام به طریق خود می كوشند «در دل یار به هر شیوه رهی باز كنند» و درد سرگشتگی و بی سامانی خود را تسكین دهند به قول عطار:
از می عشق تو بریخت بر دل آدم اندكی از دل او به هر دلی دست بدست می رود اینجاست هر كس به قدر درك خود و به میل خود، به طریقی كه او را تسكین می دهد و آرامش می بخشد و می پندارد كه به وصال معشوق و دیدار و لطف دوست خواهد رساند و او را به خدا (یعنی خیر و بركت و نیكی مطلق) نزدیك خواهد كرد، كوبه ای را می گیرد و به روش خود به صدا در می آورد. فرقی هم نمی كند، اگر اخلاص و صمیمیت در كار باشد، دریچه ای به رویش باز خواهد شد. ولی اگر رنگ و ریایی در میان باشد و اگر تظاهر و فخر فروشی و خودنمایی و كاسبی در كار باشد و به فكر درآمد و عوام فریبی باشد كه كفر است و الحاد. حتی عبادت ریایی نیز چنین باشد.
به قول عراقی:
دلی تا باشد اصطبل ستور و گلخن شیطان نیاید از مشام جان نسیم روح ریحانی
اما حقیقت و جوهر عرفان عبارت است از جهاد اكبر (جهاد با نفس) و رسیدن به آگاهی و بصیرت درونی كه در آن صورت همه مسائل و كلیه مشكلات بشر حل می گردد. دیگر او و من و تویی باقی نمی ماند كه اختلافی باقی بماند، همه «ما» می شود علیرغم تفاوتهای ظاهری در دین و در باورهای گوناگون. چشم به مغز و درون ادیان روشن می گردد كه همه ادیان یكی است و به اسلام قرآنی و دین خاتم یعنی مكمل همه ادیان قبلی ختم می گردد. هدف عرفان بینایی و بصیرت درونی است و اگر آدم به این مرحله برسد خواهد توانست چشم برهم نهاده همه آفاق و انفس را سیر كند. فرسنگها دورتر را بنگرد و همه چیز را ببیند و رابطه ای همچون رابطه میان پیامبر اكرم «ص» با اویس قرنی برقرار سازد كه هرگز یكدیگر را ندیده بودند ولی از كوچكترین حركات و سكنات یكدیگر باخبر بودند (تذكرهٔ الاولیاء صص ۲۹-۱۹).عطار می فرماید:
دلی كابینه اسرار گردد ز نعتت خواجه احرار گردد
(ص ۶۵۵) برای این كار لازم است انسان به نفس مطمئنه برسد. یعنی چشمه دل وی از جوش و خروش های مادی و دنیوی آرام گیرد تا بتواند در سطح زلال و آیینه مانندش نقش همه چیز و همه جا و همه كس را بوضوح ملاحظه كند. سالكان طریق، ذكر دایم را وسیله این آرامش و آسایش روح و جسم و جان می دانند كه: «الا بذكر الله تطمئن القلوب» (صدرالدین قونوی در كتاب الفكوك انواع كشف و شهود را شرح می دهد و محمد خواجوی «محقق» در مقدمه طولانی كتاب با زبانی بس ساده و گیرا به آن اشاره ای مستوفی دارد، ص شصت و دو). توضیح لازم در اینجا این است كه منظور از چشم پوشیدن از لذات دنیوی و كشتن نفس اماره، گوشه نشینی و عزلت اختیار كردن و پشت پا زدن به انجام مسئولیت ها و شانه خالی كردن از زیر بار انجام وظایف ملی و اجتماعی نیست بلكه منظور از میان بردن حرص مسائل دنیوی و حب و بغض های جاهلانه است. به خلاف تصورات غلطی كه در میان بعضی اروپاییان متداول است كه افكار و فلسفه شرقی چون با متافیزیك مربوط است تسلط زور و جبر را بر شخصیت افراد تجویز كرده و انسان را به عنوان آلت مطرح می كند نه بعنوان عاملی كه قادر به حدوث باشد و سعی و كوشش برای تسلط به جهان را توسط فرد از خصوصیات اروپایی و آمریكایی می داند (جاكابچیر، ص ۱۳۰) باید متذكر شویم كه این با فلسفه و روح عرفان راستین مغایرت دارد. «لیس للانسان الی ما سعی».
مرد عارف و صوفی واقعی در درجه اول كار و مسئولیت و وظیفه اجتماعی خود را انجام می دهد. چنانكه به قول عطار:
گر تو بنشینی به بیكاری مدام كارت ای غافل كجا زیبا شود؟
(ص ۳۴۹)
وی بر هر چیز انجام وظیفه اجتماعی و خدمت همسر و تربیت فرزند را مقدم می دارد و بعد خدمت به خلق خدا را. ولی در همه حال به یاد خدا و معشوق ازلی و عشق ابدی خود نفس می كشد و دم می زند. از لذات دنیوی به حد متعادل و از نعمت های خداوندی به حد اكمل استفاده می برد و در هر حال شكرگزار حق نیز هست. این معنی را حضرت شیخ عطار در الهی نامه بوضوح شرح داده كه پدری شش فرزند داشت كه هر یك آرزویی محال و غیرممكن را در سر می پروراند و طالب چیزی موهوم بود. پسر اول عاشق دختر شاه پریان بود، دومی شیدای دست یافتن به سحر و جادو، سومی طالب جام جم و چهارمی خواهان آب حیات، پنجمی در آرزوی انگشتر سلیمان و ششمی جویای كیمیا. پدر در طول این داستان طویل كه از بیش هفت هزار بیت تشكیل می گردد با آوردن داستانها و مثالهای مختلف پسران را متوجه بیهودگی اینگونه خواب و خیالها و خواسته های بدون عمل می سازد و ازین خواهشهای نامعقول بازشان می دارد.
برو كار می كن مگو چیست كار كه سرمایه جاودانی است كار
به هر صورت سالك حقیقی مرد راه و عارف و صوفی راستین كامل كسی است چون علی علیه اسلام كه وظایف اجتماعی و دینی خود را به بهترین نحو انجام دهد، به هنگام عبادت چنان حضور قلب داشته باشد كه اگر تیر از پای مجروحش بیرون آورند حس نكند و با در دست داشتن بیت المال و هستی دیگران در دست خود برای قوت زندگی كار كند و از دستمزد و دسترنج خود گذران نماید، از نعمات و خوبی های زندگی به نحو احسن استفاده كند و درون خود را پاكیزه و منزه سازد و نیروهای شگرف باطن را فعال ساخته و به كار گیرد و به خلق خدا و همه موجودات عشق بورزد و وجودش برای اجتماع بشری منشا خیر و بركات باشد و به گونه ای زندگی كند كه چون در گذرد: مسلمانش به زمزم شوید و كافر بسوزاند.
و به قول حضرت راز:
طریقت چو ز اسرار دین خداست شریعت ازین سر قویم و بپاست
طبق شجره نامه ای كه آقای احمد مجاهد در كتاب مجموعه آثار فارسی احمد غزالی (انتشارات دانشگاه تهران شماره ۱۷۱۷) آورده و همچنین در رساله كمالیه از امیر عبداله برزش آبادی از عارفان قرن نهم هجری (صفحات ۲۵ و ۲۶) و در كتاب اسرار التوحید از قول حضرت ابوسعید ابوالخیر (صفحات ۳۲ و ۳۳) آمده است كه تصوف از حضرت ختمی مرتبت محمد بن عبدالله «ص» و بعد از ایشان از مولی الموحدین حضرت علی بن ابی طالب «ع» شروع می شود تا معروف كرخی كه خرقه از حضرت ثامن الائمه امام رضا علیه السلام گرفت و بعد از وی تا احمد غزالی همه فرق صوفیه یكی بودند و از آنجا به شعبه های گوناگون تقسیم شدند و به تدریج تعداد آنها بیشتر گردید تا امروز كه در ایران حدود چهارده الی پانزده سلسله یا بیشتر وجود دارد. از سوی دیگر جریانات فكری و فلسفی و عقاید و نظریات دینی و عقیدتی و آداب و رسوم گوناگون چیزی نیست كه بتوانیم ادعا كنیم خلق الساعه بوده و هر یك از مكانی یا طرز فكری خاص جوشیده است.
بنابراین جریانات فكری و مذهبی در طی اعصار و قرون بر یكدیگر اثر متقابل گذاشته و از یكدیگر متاثر شده اند (صبور، ص ۶۱) برای مثال عدد هفت و موضوع هفت شهر عشق یا هفت مرحله سلوك و هفت وادی عشق كه عطار در منطق الطیر خود به زیبایی و لطف و جذابیت تمام وصف كرده است از سنن و اعتقادات و طرق تزكیه نفس و خود سازی در قدیم سرچشمه می گیرد. مصریان قدیم برای تزكیه نفس هفت مرحله را قائل بودند و در آیین مهرپرستی مقامات هفتگانه ای وجود دارد كه انسان را به عشق مطلق و خرد و حقیقت هستی می رساند. این مقامات هفتگانه عبارتند از:
پرنده یا كلاغ – پارسا – سرباز – شیر – ایرانی – پیك خورشید و پدر یا پیر، اصطلاح پیر و مرشد نیز از همین واژه گرفته شده است (حقیقت، ص. ۳۲۳).
عطار بزرگ نیز مراحل هفتگانه ای را برای سیر و سلوك و طلب حقیقت و رسیدن به درجات عالیه خود سازی تا آگاهی كامل و رسیدن به دیدار روی دوست در نظر گرفته به شرح زیر:
طلب – عشق – معرفت – استغناء – توحید- حیرت و فنا یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله. این هفت وادی در منطق الطیر بیان شده است:
گفت ما را هفت وادی در ره است چون گذشتی هفت وادی درگه است از اشعار عطار بر می آید كه هفت وادی را خود سیر كرده و به منزلگاه حق و حقیقت رسیده است یعنی وی سالكی بوده كامل واصل. البته این مراحل و در نهایت سرچشمه حقیقت را با چشم سر نتوان دید بلكه با دیده سر مشاهده توان كرد چنانكه مولی علی علیه السلام در یكی از خطبه های دلكش نهج البلاغه می فرمایند: لا یدركه العیون بمشاهدهٔ العیان و لكن یدركه القلوب بحقائق الایمان (دیوان عراقی ص ۵۲۴). اول مرحله طلب: در این مرحله سالك راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او كه در درون وی است، كند و كاو و جستجو نماید. این وادی وادی پر خطری است ولی سالك نباید وحشتی به دل راه دهد؛ سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بكوشد تا بیابد كه عاقبت جوینده یابنده بود:
چون فرود آیی به وادی طلب پیشت آید هر زمانی صد تعب
جد و جهد آنجات باید سالها زانكه آنجا قلب گردد حالها
چون عطار نشان می دهد كه وی از این مرحله به سلامت گذشته است: از بس كه نشان او بجستم نه نام بماند و نه نشانم
(ص ۴۷۸)
و یا:
عمری چو قلم به سر دویدم گفتم مگر از رسیدگانم
(ص ۴۸۰)
و همچنین:
دیریست كه اوست آرزوی ما بی او به بهشت سر فرو نیاریم
(ص ۵۱۲)
دوم مرحله عشق: درین وادی وجود طالب و سالك ما&#چهارم مرحله استغنا: درین مرحله صوفی و سالك چنان به «او» متكی می گردد كه از همه چیز و همه كس جز او بی نیاز می گردد: و خود را در كوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیكباره دل می كند و طمع می برد:
ای بس كه چو پروانه پر سوخته زان شمع در كوی رجا دامن پندار گرفتیم
(ص ۵۰۷)
و این مرحله رسیدن به فقر سلوكی است كه استغنای كامل و بی نیازی به همه چیز است و این همان است كه پیامبر اكرم می فرمود: الفقر فخری. كه رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاك و نه گنبد میناست و اینجاست كه سالك می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاكی مشاهده كند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند چنانكه عراقی می فرماید:
بازیچه مدان تو خواجه ما را ما از صفت جلال اوییم
پنجم مرحله توحید: اكنون عارف به مرحله توحید می رسد «چشم دل باز می كند كه جان بیند» در این حال مشاهده می كند كه در جهان «یكی هست و هیچ نیست جز او» و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
ما نظرت فی شیء الا و ما رأیت الله فیه
در این حال عارف همه چیز و همه جا را چون به قول زرشت (یسنا ۶ بند ۱۵) مظهر و آفریده اویند زیبا می بیند و می ستاید (دینشاه ایرانی، ص ۴۱) و به قول باباطاهر:
به دریا بنگرم دریا ته بینم به صحرا بنگرم صحرا ته بینم
به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از قامت رعنا ته بینم
عارف می بیند كه همه چیز مظهر زیبایی اوست:
ای گرفته حسن تو هر دو جهان در جهالت خیره چشم عقل و جان
جان تن جانست و جان جان تویی در جهان جانی و در جانی جهان
(ص ۵۲۴)
عطار می فرماید:
از هر دو جهان مهر یكی را بگزیدیم در آرزوی او كم اغیار گرفتیم (ص ۵۰۷) وی حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی كه جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، به مصداق كنت كنزا مخفیا، معتقد است كه جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است و هر چه هست اوست و جز او هیچ نیست تا جایی كه فریاد برمی آورد:
هر كه دعوی انا الحق كند و حق گوید آن دو گویان خودی را به سر دار كنیم
ششم مرحله حیرت: در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفكر و حضور، حیرت و سرگردانی وارد می شود و آنگاه او را متحیر می سازد و در طوفان فكرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند. روزبهان بقلی در شرح شطیحات می نویسد: گفت اگر عیان كنی زندیقی، اگر شاهد شوی متحیر گردی، لیكن حیرت در حیرت و بیابان در بیابان (سجادی، ص ۳۱۹). رسدی به عالم عدم در عدم و در آن متحیر شدی تا ندانی كه تو كیستی. آنگه در تو انوار قدم پیدا شود و تو را در خود باقی گرداند. به او بمانی و به نعت تحیر و عجز از ادراك آن و حقیقت آن (ایضا ص ۴۸۵ و ۳۳۲).عطار می فرماید:
در مانده ایم و راه بسی دورست ما راه بكار خود نمی دانیم
ما چاره به كار خود نمی سازیم چون جمله زكار خویش حیرانیم
و یا:
خویش را چند زاندیشه سرگردانیم در تحیر دل خود زیر و زبر گردانیم؟
و یا:
در رهت حیران شدم ای جان من بی سرو سامان شدم ای جان من
(ص ۵۴۲)
و همچنین:
بس عقل كه شد مات به یك بازی عشقش وز عقل بدین مات به شهمات گرفتیم
مرحله آخر یاوادی فنا: این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالك است از خود و بقای اوست در حق. در این حال منیت و خود خواهی وی به همراه همه صفات مذموم و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی (رساله قشریه، ص ۴۶). بوسعید ابوالخیر می فرماید: «زندان مرد، بود مرد است» (اسرار التوحید، ص ۲۰۶) درین مرحله است كه انسان به آزادگی مطلق می رسد . فنا پایان راه سیر الی الله است و شروع بقاء بالله و یا شروع سیر فی الله. در این حال است كه انسان متخلق به اخلاق الله می گردد و لیاقت جانشینی خدا را و جایگاه خلیفهٔ الهی را پیدا می كند و چنان غرق دریای افعال الهی می شود كه نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی. در اینجا سالك به ایمان كامل می رسد و تسلیم محض است. یعنی مسلمان واقعی كه هدف غائی و نهائی اسلام و هر دین توحیدی دیگر تسلیم محض بنده است به اراده و مشیت او. در سوره شریفه حجرات آیه ۱۴ می خوانیم كه: «بادیه نشینان گفتند ایمان آوردیم. بگو ایمان نیاوردید و لكن بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان به دلهای شما وارد نشده است».
عطار می فرماید:
چونكه گردی فانی مطلق ز خویش هست مطلق گردی اندر لامكان
و یا:
چون نماند از وجود من اثری پس از آن حال خود نمی دانم
(ص ۴۷۸)
در حضور چنان وجود شگرف چون نمانم بجمله من مانم
و همچنین:
عقل و دل و جان چو بی نشان شد از كنه تو چون دهد نشانم؟
(ص ۴۸۱)
و یا:
چون ندیدم از تو گردی پس چرا در تو سرگردان شدم ای جان من؟
در فروغ آفتاب روی تو ذره ای حیران شدم ای جان من
در هوای روی تو جان در میان از میان جان شدم ای جان من
تا ترا جان و دل خود خوانده ام بی دل و بی جان شدم ای جان من
چون رخت پیدا شد از بی طاقتی در كفن پنهان شدم ای جان من
خاك شد عطار و من بر درد او ابر خون افشان شدم ای جان من
(ص ۴۸۱)
گزیده منابع
آلبرت، آوی، تاریخ مختصر فلسفه در اروپا، ترجمه علی اصغر حلبی، تهران: انتشارات زوار.
استخری، احسان الله، اصول تصوف، تهران: كانون معرفت، ۱۳۳۸.
افشار، ایرج، «فتوت نامه آهنگران» در: فرخنده پیام، دانشگاه مشهد.
ایرانی، دینشاه، اخلاق در ایران باستان، تهران: سازمان انتشارات فروهر.
بانویی، ماهدخت عرفای اسلام، تهران نشر هما، ۱۳۶۴.
بچیر، جاكا، «پیدایش فلسفه در اسلام و سهم ایران»، مجله هلال، پاكستان.
سجادی، سید جعفر، فرهنگ لغات و اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران: طهوری، ۱۳۷۰
صبور، داریوش، عشق و عرفان و تجلی آن در شعر فارسی، تهران: زوار، ۱۳۴۹.
طوسی، بهرام، «مقایسه رومئو و ژولیت شكسپیر با خسرو شیرین نظامی»، مقاله ارائه شده در كنفرانس بین المللی نظامی، تبریز، ۱۳۶۹
طوسی، بهرام، «شاه همدان و راه عرفان» (مقاله).
طوسی، بهرام، «فضولی و هفت وادی طریقت» (مقاله).
طوسی، بهرام، «عرفان از دیدگاه مكتب اسلام» (مقاله)
قونوی، صدرالدین، الفكوك، تهران: مولی، ۱۳۷۱.
قیصری، ابراهیم، «فرهنگواره القاب و عناوین بزرگان مشایخ صوفیه»، مجله دانشكده ادبیات، ش ۳ و۴ پاییز و زمستان، ۱۳۶۲.
ناصح، محمد مهدی، «اقوال عرفا در شناخت معرفت معارف، تصوف، صوفی» در فرخنده پیام، دانشگاه مشهد ۱۳۶۰.
نایل، حسینی، «فرید الدین محمد عطار نیشابوری»، ادب دوره ۲۱، شماره ۱، ۱۳۵۲.
نیكلسون، رینولد، تصوف اسلامی، ترجمه: محمد رضا شفیعی كدكنی، تهران: توس، ۱۳۵۸
مقدم، علی، دیباچه ای بر عرفان مولانا، تهران. عطایی، ۱۳۵۴.
مینورسكی، ولادیمیر، «اهل حق» در: بیست مقاله ایرانیكا به زبان انگلیسی، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۹۶۴ م.مقامات و احوال در تصوف
دكتر نصرت جهان ختك
هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یك كوچه ایم
«مولوی»
یكی از علومی كه در دامن فرهنگ اسلامی زاده شد و رشد یافت و تكامل پیدا كرد علم «عرفان و تصوف» است. قدیمترین شكل تصوف اسلامی تزهد و تقثف است كه اساسا عكس العملی بوده در مقابل دنیا دوستی و انهماك در لذات، یعنی از یك نوع طغیان داخلی و برآشفتگی ذهنی بر ضد بی عدالتیهای اجتماعی و بی عدالتیهای افراد و مردم، و مهمتر از همه، خصوصا بر ضد خطایا و معاصی شخصی خود و اقبال به تصفیه و تطهیر باطن تا به هر وسیله ای هست مورد رضای خدا شوند . این است آنچه از سبك زندگی و گفتار صوفیان عهد اول یا بهتر آن است گفته شود زهاد اوایل اسلام از قبیل حسن بصری، مالك بن دینار، حبیب عجمی و ابراهیم ادهم بر می آید. مدتی نگذشت كه علم و فلسفه در بین مسلمین شایع شده و تشتت ناشی از ظهور فرق مختلف موجب شك و تردید گردید و خود این امر سبب شد كه نهضتی مخالف نهضت علمی به وجود آید و جماعتی راه وصول به معلوم را واردات قلبی و مكاشفه بدانند و از طرف دیگر خشكی و تعصب و تنگ حوصلگی و سخت گیری بعضی از فقهاء و اهل ظاهر معدلی ایجاب می كرده و همین امر سبب شده كه جماعتی در مقابل آنها به عرفان و تصوف بگروند. حاصل آنكه، بتدریج افكار عارفانه در عقول مسلمین پیدا شد. یعنی صوفیان بدقت و كنجكاوی در قرآن نگریسته و از قرآن دلائلی استنباط كردند. با اینكه این فكر یا ایدئولوژی صوفیه عقاید نظامات جامعه را بهم نمی زد، با این حال صوفیه كمال احتیاط را به كار برده همه جام به عقاید و افكار خود رنگ قرآن و حدیث زدند و اصول عقاید خود را مطابق مذاق متشرعان در آوردند ولی فقهاء و متكلمان هر دو دسته به دشمنی و معارضه با صوفیه برخاستند. با همه اینها تصوف تا به اندازه ای پیش رفته و ریشه پیدا كرده كه تقریبا از همه مذاهب اسلامی و افكار و آراء و عقاید جهانگیر شده است. مهمترین علت پیشرفت تصوف این است كه تصوف با قلب و احساسات كار دارد نه با عقل و منطق، و بدیهی است كه عقل و منطق سلاح خواص است و اكثر مردم از به كار بردن آن عاجزند و ملول می شوند.نقطه حساس انسان قلب او است و سخنی پیشرفت كلی می كند كه ملایم با احساسات و موافق با خواهشهای قلب باشد.
باعاقلان بگوی كه ارباب ذوق را عشق است رهنمای، نه اندیشه رهبر است
صوفی تمام دین و مذهب را برای تصفیه قلب و زدودن زنگار آن می خواهد، با عشق سروكار دارد و اگر به استدلال هم می پردازد با قلب و احساس استدلال می كند نه با فكر و اندیشه. آنچه فقیه خشك و عالم موشكاف با خشونت و كندی می خواهد به آن برسد صوفی با پر عشق و مدد ذوق و نیروی شور و شوق می خواهد از آن بگذرد و بالاتر رود و به قول علامه اقبال
بی خطر كود پرا آتش نمرود مین عشق عقل هی محو تماشای لب بام ابهی
ترجمه: عشق بدون هیچ نوع ترس و وحشتی خودش را در آتش نمرود انداخت و عقل هنوز لب بام محو تماشای این عمل عشق می باشد.
لذا چون مذهب صوفی عشق، و مایه او ذوق و احساس است، كلامش دقیق و لطیف و موثر می شود، این است كه زبان تصوف مانند نغمات دلكش موسیقی خوش آهنگ و دلپذیر شده است.۱ تصوف ماخوذ از صوف بالضم كه به معنی پشم و نوعی از پشمینه است و در اصطلاح از خواهش نفسانی پاك شدن و اشیای عالم را مظهر حق دانستن است۲. نام مذهب طایفه ای از اهل حقیقت كه از خواهش نفسانی پاك شده و از اشیای عالم را مظهر حق می دانند و گویند در زمان سابق این طایقه صوف می پوشیدند، لذا تصوف را بر افعال و اعمال آنان اطلاق نمود ه اند و یا آنكه آن كلمه می تواند مشتق از صوف باشد كه به معنی یك سو شدن و روگردانیدن است.۳
یكی از مشایخ را پرسیدند كه حقیقت تصوف چیست؟ گفت پیش از این طایفه ای بودند در جهان به صورت پراكنده و به معنی جمع و امروز طایفه اند به صورت جمع و به معنی پراگنده.۴
گر دیگر آن نگاه قبا پوش بگذرد ما نیز جامه های تصوف قبا كنیم
علم تصوف علمی كه در آن بحث می شود از اعراض از ما سوی الله و وصول به حق۵. خلاصه آنكه در جامعه مسلمین تصوف یا عرفان به طریقه ای می گویند كه به عقیده پیروان آن وصول به حق از آن راه امكان پذیر می باشد و این وصل بر سیر و تفكر و مشاهدات استوار است و در سیر و سلوك انسان باید منزل به منزل راه خود را ادامه دهد، از این نظر عرفان پویایی است و تحرك در آن همواره ادامه دارد، لذا بدون پویایی این راه را نمی شود پیمود، ولی در این تحرك یا پویایی حتما باید شریعت رعایت شود، لذا آنهایی كه شریعت را رعایت نمی كنند راهروان واقعی این مسلك نمی باشند:
صوفی نهاد دام و سر حقه باز كرد بنیاد مكر با فلك حقه باز كرد
(حافظ)
ابن عربی می نویسد: الشریعه ابدا لاتكون بمنزل: شریعت هرگز كنار گذاشته نمی شود، لذا تا آخر حیات، باید شریعت را رعایت كنند. مولانا می گوید:
جمعه شرطست و جماعت در نماز امر معروف و زمنكر احتراز
عرفا با سایر طبقات فرهنگی اسلامی از قبیل: مفسرین، محدثین، فقهاء، متكلمین، فلاسفه ادباء و شعرا یك تفاوت مهم دارند و آن اینكه علاوه بر این كه یك طبقه فرهنگی هستند و علمی به نام عرفان به وجود آورده اند و دانشمندان بزرگی در میان آنها ظهور كرده و كتب مهمی تالیف كرده اند، در عین حال یك فرقه اجتماعی نیز در جهان اسلام به وجود آورده اند با مختصاتی مخصوص به خود. بر خلاف سایر طبقات فرهنگی از قبیل فقهاء و حكماء و غیره كه صرفا طبقه ای فرهنگی هستند و یك فرقه مجزای از دیگران به شمار نمی روند.
اهل عرفان هر گاه با عنوان فرهنگی یاد شوند غالبا با عنوان عرفا و هر گاه با عنوان اجتماعی شان یاد شوند غالبا با عنوان متصوفه یاد می شوند. عرفا و متصوفه هر چند یك انشعاب مذهبی در اسلام تلقی نمی شوند و خود نیز مدعی چنین انشعابی نیستند و در همه فرق و مذاهب اسلامی حضور دارند، در عین حال یك گروه وابسته و به هم پیوسته اجتماعی هستند، یك سلسله افكار و اندیشه ها و حتی آداب مخصوص در معاشرت ها و لباس پوشیدنها و احیانا آرایش سر و صورت و سكونت در خانقاهها و غیره به آنها به عنوان یك فرقه مخصوص مذهبی و اجتماعی رنگ مخصوص می دهد.
سیر و سلوك عرفانی همچنانكه از مفهوم این دو كلمه پیداست، پویا و متحرك است. برخلاف اخلاق كه ساكن است. یعنی در عرفان سخن از نقطه آغاز است و از مقصدی و از منازل و مراحلی كه به ترتیب سالك باید طی كند تا به سیر منزل نهایی برسد. از نظر عارف واقعا و بدون هیچ شائبه مجاز برای انسان «صراط» وجود دارد و آن صراط را باید بپیماید و مرحله به مرحله و منزل به منزل طی نماید و رسیدن به منزل بعدی بدون گذر كردن از منزل قبلی ناممكن است.۶ همچنین در سیر و سلوك عرفانی از یك سلسله احوال و واردات قلبی سخن می رود كه منحصرا به یك «سالك راه» در خلال مجاهدات و طی طرق دست می دهد و مردم دیگر از این احوال و واردات بی بهره اند.۷ این منازل، مقامات و احوال خوانده می شود. مقامات از امور اكتسابی و اجتهادی و از جمله اعمال و در تحت اختیار و اراده سالك است و در صورتی كه احوال از مقوله احساسات و انفعالات روحانی و از حالات و كیفیات مخصوصه نفسی ست كه در تحت اختیار انسان نیست، بلكه از جمله مواهب و افضال نازل از جانب خدا است به قلب سالك بدون آنكه سالك بتواند در نزول آنها به قلب خود یا بر عكس در برطرف شدن آنها از قلب خود ادنی تاثیری داشته باشد. به عقیده غالب بزرگان صوفیه از جمله جنید بغدادی حال بقا و دوام ندارد، بلكه گاهی مثل آنكه برقی بزند پیدا می شود از میان می رود. بعضی دیگر از قبیل حارث محاسبی گفته اند كه بقا و دوام حال ممكن است۸. مقامات سیر سالك در طریقت هفت است كه ذیلا از هر یكی از آنها بحث می شود:
۱_ توبه، ۲_ورع، ۳_ زهد، ۴_ فقر، ۵_ صبر، ۶_ توكل، ۷_رضا.
۱- مقام اول توبه است، قال الله عز و جل، و من لم یتب فاولئك هم الظالمون، خداوند عز و جل فرماید: هر آنكه توبه نكند پس او، از ستمكاران است. توبه اولین مقام سیر سالك طالب است و آن عبارت است از یك نوع انقلاب حال و تحولی است در طالب و ابتدای حیات تازه ای است. صوفیان توبه را باین شكل تعریف كرده ا ند: بیداری روح است از غفلت و بیخبری، بطوری كه گناهكار از راههای ناصوابی كه می پیماید خبردار می شود و از گذشته به خود منزجر می گردد. جنید بغدادی گفت، توبه را سه معنی است: اول ندامت، دوم عزم بر ترك معاودت، سوم خود را پاك كردن از مظالم و خصومت. همچنین به عقیده بزرگان صوفیه، توبه نتیجه فضل و رحمت الهی است كه شامل حال گنهكار می شود۹. صاحب منازل السائرین در باب توبه چنین می نویسد: نام ستمكاری از توبه كننده فرو افتد و توبه درست نشود، جز پس از شناسایی گناه۱۰. سید علی هجویری معروف به حضرت داتا گنج بخش در كشف المحجوب درباره توبه چنین می نویسد: از آنچه یك شرط توبه تاسف است بر مخالفت و دیگر اندر حال ترك لذت و سه دیگر عزم معاودت ناكردن به معصیت. این هر سه شرط اندر ندامت بسته است كه چون ندامت حاصل شود اندر دل، این دو شرط دیگر تبع او باشد و ندامت را سه سبب باشد چنانكه توبه را سه شرط بود، یكی چون خوف عقوبت بر دل سلطان شود و اراده كردارها بر دل صورت گیرد، ندامت حاصل آید و دیگر ارادت نعمت بر دلش مستولی گردد و معلوم شود كه به فعل بدو بی فرمانی آن نباید از آن پشیمان شود و سه دیگر شرم از خداوند شاهد وی گردد و از مخالفت پشیمان شود.۱۱
۲_ورع: قال الله عز و جل: و ثیابك فطهر: و جامه خود را پاكیزه كن.
ورع مقام دوم اصحاب طریقت است. بشر حافی گفته ورع آن بود كه از شبهات پاك بیرون آیی و محاسبه نفس در هر طرفه العینی پیش گیری۱۲.
ورع دلیل ترس از خدا و خوف دلیل معرفت و معرفت دلیل نزدیكی به خداست.۱۳
بنا به نوشته مولف تاریخ تصوف در اسلام صاحب كتاب اللمع می گوید: اهل ورع به سه طبقه اند اول آن است كه شخص از آنچه بر او مشتبه است بپرهیزد و آن در چیزهایی است كه در میان حرام بین و حلال بین آن دو است و شخص متورع همین كه شك و شبهه ای در چیزی پیدا كرد، آن را ترك می كند. دوم ورع اهل دل است، یعنی ورع شخصی كه چون قلبش از بجا آوردن امری خودداری كند آن امر را ترك كند و از پیغمبر روایت شده است كه: اللائم ما حاك فی صدرك.
سهل بن عبدالله تستری می گوید:
ایمان مرد كامل نشود تا وقتی كه عمل او به ورع نبود و ورع او به اخلاص نبود و اخلاص او به مشاهده و اخلاص «تبرا كردن بود از هر چه دون خدای بود». چنانكه شبلی گفته سه ورع است یكی ورع عموم، دیگری ورع خصوص و سوم ورع خصوص الخصوص۱۴.
زهد: قال الله عز و جل: بقیهٔ الله خیر لكم. ترجمه: آنچه نزد خدای باقی است شما را نیكو باشد. سلوك در هر یكی از مقامات طریقت سالك را برای وصول به مقام دیگر مستعد می كند. از این است كه ورع مقتضی زهد است. صوفی علاقه به دنیا را سر منشأ هر خطیه می شمرد و ترك دنیا را سرچشمه هر عطیه می داند. زهاد سه طبقه اند:
اول طبقه مبتدیان و آنها زهادی هستند كه دستشان از دنیا كوتاه و قلبشان نیز مانند دستشان از طمع دنیا خالی است. چنانكه از جنید پرسیدند زهد چیست؟ گفت خالی بودن دست از ملك دنیا و خالی بودن قلب از طمع دوم طبقه متحققین و زهادی كه مصداق قول صوفی و زاهد معروف رویم بن احمد اند كه گفته است زهد ترك حظوظ نفس است، از هر چه در دنیا هست.زیرا در خود زهد حظ نفسی هست به این معنی كه زهد سبب استراحت خاطر و آسایش درونی و نیز جالب ستایش و اعجاب مردم نسبت به زاهد و موجب جاه و احترام در نزد آنها است. بنابراین به عقیده رویم زهد واقعی وقتی است كه قلب هر حظ و لذتی را ترك كند. سوم زهد طبقه خواص است، یعنی آنهایی كه هفت شهر عشق گشته به هست و نیست پشت پا زده اند، این طبقه حتی در زهد هم زاهدند.۱۵
ابو سلیمان دارانی می گوید: زهد آن است كه هر چه ترا از حق تعالی باز دارد آن را ترك كنی.
سهل بن عبدالله تستری گفته: روی آوردن بندگان به خدا زهد است۱۶. زهد فرو افتادن رغبت است، بكلی از چیزی۱۷.
فقر: قال الله عز و جل: یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله. ترجمه: «ای مردمان شما فقیرانید (نیازمندید) به خدای. فقر واقعی فقط فقدان غنا نیست بلكه فقدان میل و رغبت به غنا است. یعنی هم قلب صوفی باید تهی باشد و هم دستش و در این معنی است كه صوفی الفقر فخری می گوید و با مباهات خود را فقیر و درویش می نامد. زیرا مفهوم آن است كه فقیر باید از هر فكر و میلی كه او را از خدا منحرف كند، بر كنار باشد۱۸. هجویری در باب الفقر كشف المحجوب در مورد فقیر چنین می نویسد:
پس فقیر آن بود كه هیچ چیزش نباشد و اندر هیچ چیز خلل نه. به هستی اسباب غنی نگردد و به نیستی وی محتاج سبب نه. وجود و عدم اسباب به نزدیك فقرش یكسان بود.۱۹
علامه اقبال در مورد فقر چنین اظهار نظر می كند:
چیست فقر ای بندگان آب و گل یك نگاه راه بین یك زنده دل
فقر كار خویش را سنجیدن است بر دو حرف لا اله پیچیدن است
فقر خیبر گیر با نان شعیر بسته فتراك او سلطان و میر
فقر ذوق و شوق و تسلیم و رضاست ما امینیم این متاع مصطفی است
فقر بر كروبیان شبخون زند بر نوامیس جهان شبخون زند
بر مقام دیگر اندازد ترا از زجاج، الماس می سازد ترا
برگ و ساز او ز قرآن عظیم مرد درویشی نگنجد در گلیم۲۰
اما فقرا آن طایفه اند كه مالك هیچ چیز از اسباب و اموال دنیوی نباشند و در طلب فضل و رضوان الهی ترك همه كرده باشند.۲۱ علامه اقبال در مورد مقام فقیر چنین می گوید:
با سلاطین در فتد مرد فقیر از شكوه بوریا لرزد سریر
دارا و سكندر سوه مرد فقیر اولی هوجس كی فقیری مین بوی اسداللهی
ترجمه: از دارا و سكندر آن مرد فقیر بهتر است كه فقر وی دارای بوی اسداللهی باشد، یعنی از فیض امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام برخوردار باشد.
خواجه عبدالله انصاری می نویسد: فقر مبری بودن است از چشم داشت بر ملكیت۲۲.
صبر: قال الله عز و جل: واصبر و ما صبرك الا بالله. ترجمه: صبر كن و صبر تو نباشد جز به (توفیق) خدا. فقر مقتضی صبر است و اگر سالك جویای حق در فقر و محنت، صبر و تحمل را شعار خود نسازد نتیجه به دست نخواهد آورد. نه فقط فقر بدون صبر بی نتیجه است بلكه سیر در سایر مقامات سلوك هم مقتضی صبر است. این است كه صوفیه صبر را یك نیمه ایمان، بلكه همه ایمان می دانند۲۳. الله تبارك و تعالی می فرماید: ان الله مع الصابرین.
بجا آوردن هر فریضه و ترك هر معصیت بدون صبر انجام نیابد، زیرا دل سالك در هر حال و مقامی كه باشد به چیزی مشغول است كه یا موافق میل اوست یا مخالف میل او و در هر دو حال محتاج به صبر است. به گفته صاحب اللمع صبر بر سه گونه است: متصبر، و صابر، و صبار.
۱_ متصبر كسی است كه در خدا و برای خدا صبر كند و جزع و شكایت نكند.
۲_ صابر: كسی است كه صبر می كند در خدا و برای خدا و جزع نمی كند آن چنانكه ذوالنون مصری گفته كه وقتی از بیماری عیادت كردم و در بین آنكه با من حرف می زد ناله ای می كرد گفتم هر كه در ضربتی كه به او وارد می شود صبر نكند در محبت خود صادق نیست. جواب داد: هر كه از ضربتی كه باو وارد می شود لذت نبرد صادق نیست.
۳_ صبار: صبار كسی است كه صبرش در خدا و برای خدا و به وسیله خدا است و چنین شخصی هر گاه جمیع بلایای دنیا بر او وارد شود عاجز نگردد و ابدا تغییری بر او عارض نشود.۲۴
توكل: قال الله عز و جل: و علی الله فتوكلوا ان كنتم مومنین. ترجمه: و بر خدا توكل كنید اگر بدو گرویده اید.
توكل لغتی است مشتق از «وكالت» كه موكول الیه «وكیل» و مفوض با او «متوكل» نامیده می شود. از نظر عرفا توكل دلبستگی و اعتماد كامل به پروردگار است و این مقام از كمال معرفت است زیرا انسان هر اندازه خدا را بهتر بشناسد و از قدرت و رحمت و حكمت او زیاد آگاه شود، دلبستگی او به آن ذات بی همتا زیادت شود.۲۵
رضا: قال الله عز و جل: یا ایتها النفس المطمئنهٔ ارجعی الی ربك راضیهٔ مرضیهٔ. ترجمه: ای نفس آرام گرفته باز گرد به سوی پروردگارت، راضی و پذیرفته.
رضا از مقامات عالی سالك و آخرین آنها است، بلكه آخرین مرحله ورزش اخلاقی و تهذیب نفس است. رضای به قضای الهی ثمره محبت كامل به خدا است و عبارت است از اینكه قلب بنده در تحت حكم خداوند ساكن باشد و به تقدیر اذعان كند و معتقد شود كه خداوند در قسمت غلط نكرده و هیچگاه خطایی بر قلم صنع نرفته است و هر كه را هر چه داده بجا داده. صوفی كاملی كه در مقام رضا واقع باشد حتی در پیش آمد بلا، لب به دعا نگشاید، یعنی طلب از خداوند كه قضا را تغییر دهد خلاف رضا است.۲۶ صاحب «كشف المحجوب» در مورد «رضا» چنین اظهار می فرماید: بدانكه كتاب و سنت به رضا ناطق است و امت بر آن مجتمع، و رضا به دو گونه باشد یكی رضای خداوند از بنده و یكی رضای بنده از خداوند، اما حقیقت رضای خداوند تعالی ارادت ثواب و نعمت كرامت بنده باشد و حقیقت رضای بنده، اقامت بر فرمان وی و گردن نهادن بر حكم وی را، پس رضای خداوند تعالی مقدم است بر رضای بنده.۲۷ احوال گفته شد كه حال معنی است كه به قلب سالك بدون اختیار و تعمد و جلب و اكتساب وارد می شوند و از قبیل طرب یا حزن و بسط یا قبض و شوق و انزعاج و امثال آنها.
ابو نصر عبدالله بن علی السراج الطوسی در كتاب اللمع مجموع احوال صاحبدلان را به ده قسم تقسیم نموده كه عبارتند از:
۱_ مراقبه، ۲_قرب، ۳_ محبت (عشق)، ۴- خوف، ۵- رجا، ۶- شوق، ۷- انس، ۸-اطمینان، ۹- مشاهده، ۱۰- یقین.مراقبه: قال الله عز و جل: لایرقبون فی مومن الا و لاذمه. ترجمه: مراقب نباشد در مومن، نه پیمانی و نه ذمتی. مراقبه این است كه بنده یقین كند كه خداوند در همه احوال بر رازهای درونی وی آگاه است، یعنی مراقب اعمال وی است. اول حال مراقبه آن است كه بواسطه یقین به اطلاع خداوند بر ضمیر بنده این حال پیدا شود كه فكر بد یا تلقین شیطانی به قلب او راه نیابد و چون خدا را در همه حال و همه جا حاضر و ناظر بیند كمتر به دام هوای نفس اسیر شود. دوم حال مراقبه آن است كه سالك در حال مراقبه كاینات را فراموش كند یعنی به حالی باشد كه در آن حال وجود و عدم دنیا برای او یكسان باشد و چنان مراقب باشد كه جز خدا هیچ چیز در ذهن و فكر او نباشد. حال سوم در مراقبت حال بزرگان اهل مراقبه است كه در مراقبه خدا هستند و از خدا می طلبند كه آنها را در حال مراقبت رعایت فرماید یعنی خداوند متولی امر آنها باشد و به فضل خویش آنها را مصداق «و هو یتولی الصالحین» فرماید.سالك در این مقام باید طوری باشد كه خود از میان برخیزد و بین او و خدا هیچ حجابی باقی نماند.۲۸ از پیغمبر اكرم «ص» روایت شده كه فرمود: خدای را چنان پرستش كن كه گویی او را می بینی و اگر تو او را نبینی او تو را می بیند.۲۹
قرب: قال الله عز و جل: و نحن اقرب الیه من حبل الورید. ترجمه: و ما از رگ گردن او [انسان] به او نزدیكتریم.
در این حال بنده به خدا نزدیكتر می شود و صوفیان می گویند حال قرب از احوال بنده این است كه به قلب خود نزدیكی خدا رامشاهده می كند. مولانا می فرماید:
آنچه حق است اقرب از حبل الورید توفكندی تیر فكرت را بعید
ای كمان و تیرها بر ساخته صید نزدیك و تو دور انداخته
قرب آن است كه هر چه پیش آید از میان برداشته و آنچه حائل میان محب و محبوب است برطرف گردد:
از حجاب نفس ظلمانی برآی تا شوی شایسته قرب خدای
آفتاب از آسمان پیدا نمود چشم نابینا نمی بیند چه سود
بعضی گویند قرب عبارت از سیر قطره است به جانب دریا و وصول به مقصود حقیقی و بعضی گویند قرب استغراق وجود سالك است و در عین جمع به قلب از جمیع صفات خود به غیب:
قرب بی بالا و پستی رفتن است قرب حق از جنس هستی رستن است
و قرب از احوال بنده ای است كه به قلب خود نزدیك شود و مانند سایر احوال است و بعضی گویند: قرب عبد به حق بواسطه معاشقه و مشاهده است۳۰.
حال آنكه قرب عبارت است از زوال حسن و اضمحلال نفس۳۱.
عشق و محبت: این حال یكی از عالی ترین و مهمترین احوال عارف و از مهمترین مبانی و اصول تصوف است. بزرگترین عامل قوی كه تصوف را براساس عشق و محبت استوار ساخت عقیده به وحدت وجود بود، زیرا همین كه عارف خدا را حقیقت ساری در همه اشیاء شمرد و ما سوی الله را عدم دانست یعنی جز خدا چیزی ندید و قائل شد به اینكه:
جمله معشوق است و عاشق پرده ای زنده معشوق است و عاشق مرده ای
نسبت به هر چیزی عشق و محبت می ورزد و مسلك و مذهب او صلح كل و محبت به همه موجودات می شود. شیخ سعدی رحمه الله علیه می گوید:
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست۳۲
خواجه عبدالله انصاری می فرماید:
محبت تعلق دل است بین همت و انس، در بذل (برای محبوب) محبت از نخستین وادی های فنا است.۳۳
خلاصه آنكه به عقیده عارف، عشق بزرگترین سر و رمز الهی است و كمال درجه عارف سوزش او است در محبت.
علامه اقبال می گوید:
عشق را از تیغ و خنجر باك نیست اصل عشق از آب و باد و خاك نیست
خوف: خداوند می فرماید: یخافون ربهم من فوقهم. ترجمه:
می ترسند از پروردگار خویش كه بر فراز ایشان است.
سالك هر چه بیشتر به خدا عارف شود ترسش از خدا بیشتر خواهد بود، زیرا خوف متولد از معرفت است.
رجا: «رجا» امیدوار بودن است.
سهل بن عبدالله تستری گفته «خوف نر است و رجا ماده و فرزند هر دو ایمان است و گفت در هر دل كه كبر بود خوب و رجا در آن قرار نگیرد.»
عبدالله خبیق گفته: «نافع ترین خوفها آن بود كه ترا از معصیت باز دارد و نافع ترین امیدها آن بود كه كار بر تو آسان گرداند».
مولانا می گوید:
انبیاء گفتند، نومیدی بد است فضل و رحمتهای باری بیحد است
شوق: خداوند می فرماید: من كان یرجوا لقاء الله فان اجل الله لات. ترجمه: آنكه لقای خداوند را آرزو كند بدرستی كه مهلت خدا رسیدنی است. پیر هرات می گوید: شوق وزش و جهش دل است به سوی غایب. درین حال عارف نسبت به خدا شوق دارد، زیرا شوق یك نوع طلب شدید و هیجان قلبی است برای وصول محبوب.
انس: قال الله عز و جل: و اذا سالك عبادی عنی فانی قریب. ترجمه: اگر بندگان من ترا پرسند درباره من، هر آینه من نزدیكم. انس از تبع محبت و آثار آن است و عبارت است از استبشار قلب و فرح آن به مطالعه جمال محبوب.۳۴اطمنیان: اطمینان و آرامش دل ثمره ایمان كامل است. ایمان به اینكه خداوند یكی است و بازگشت همه به اوست و دارای جمیع صفات كمالیه از علم و قدرت و رحمت و عنایت و شفقت و حكمت و امثال آن است و او آفریدگار یگانه است و هر چه آفریده چنان می باشد كه هست و در عالم امكان بهتر از آنچه هست ممكن نیست و هر چیزی به جای خویش نیكو است، اگر چه حكمت آن بر بنده پوشیده باشد.
اطمینان حالت اعتماد دل است بر وكیل یعنی بر خداوند كه نعم المولی و نعم الوكیل است.۳۵
مشاهده: حالاتی كه در طی مشاهده برای عارف پیش می آید بالغات اشراق و جذبه و بیخودی و فنا باید آن را وصف كرد و به اصطلاح صوفیه به مشاهده و رویت با چشم قلب و امثال آن تعبیر می شود. هجویری می گوید: مراد این طایفه از عبارت مشاهده دید از دل است كه به دل حق تعالی را می بیند، اندر خلأ و ملأ، بیچون و بی چگونه، حاصل كلام آنكه عارف بعد از ریاضت از حال مشاهده برخوردار می شود. كه در زبان آنها می توان گفت رو به قلب خود آر زیرا اسرار الهی را فقط در درون خود خواهی یافت. بقول هاتف:
چشم دل باز كن كه جان بینی آن چه نادیدنی است آن بینی
یقین: وقتی سالك در مشاهده متمكن شود و استقرار بیابد و ملكه او شود و در فنا محقق گردد و در خدا باقی شود به مقام یقین واصل می شود. بنابراین یقین اصل و منتهی الیه جمیع احوال است. ابونصر سراج در كتاب اللمع می گوید:
یقین به سه وجه است: علم الیقین و عین الیقین و حق الیقین.
۱- آنچه علم الیقین به آن می گویند آن است كه درباره آن واقعیت خبری داده شود مثل اینكه اسید دست را می سوزاند.
۲- عین الیقین آن است كه با چشم سوختن با اسید دیده شود.
۳-حق الیقین آن است كه خودش دست را با اسید بسوزاند.

می پسندم نمی پسندم

این مطلب در تاریخ: جمعه 4 دی 1394 ساعت: 22:53 منتشر شده است

برچسب ها : ,,,,
نظرات()

ليست صفحات

تعداد صفحات : 8

ورود کاربران

نام کاربری
رمز عبور

» رمز عبور را فراموش کردم ؟

تبلیغات

متن

چت باکس


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

پشتيباني آنلاين

پشتيباني آنلاين

آمار

آمار مطالب آمار مطالب
کل مطالب کل مطالب : 176
کل نظرات کل نظرات : 0
آمار کاربران آمار کاربران
افراد آنلاین افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا تعداد اعضا : 5

آمار بازدیدآمار بازدید
بازدید امروز بازدید امروز : 538
بازدید دیروز بازدید دیروز : 1958
ورودی امروز گوگل ورودی امروز گوگل : 54
ورودی گوگل دیروز ورودی گوگل دیروز : 196
آي پي امروز آي پي امروز : 179
آي پي ديروز آي پي ديروز : 653
بازدید هفته بازدید هفته : 4547
بازدید ماه بازدید ماه : 4763
بازدید سال بازدید سال : 10952
بازدید کلی بازدید کلی : 113009

اطلاعات شما اطلاعات شما
آی پی آی پی : 3.16.147.165
مرورگر مرورگر :
سیستم عامل سیستم عامل :
تاریخ امروز امروز :

درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آموزش زبان انگلیسی و آدرس prospect123.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






خبرنامه

براي اطلاع از آپيدت شدن سایت در خبرنامه سایت عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



خرید فایل های قابل دانلود